۱۳۹۸ شهریور ۱۹, سه‌شنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۷۹)


شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۵ ـ ۲۲)

حکایت سوم

شنیدم، که دارای فرخ تبار
ز لشکر جدا ماند، روز شکار

دوان آمدش گله بانی به پیش
به دل گفت، دارای فرخنده کیش:
«مگر دشمن است این، که آمد به جنگ
ز دورش بدوزم به تیر خدنگ.»



۱  
در آن تخت و ملک از خلل غم بود،
که تدبیر شاه از شبان کم بود.

معنی تحت اللفظی:
در کشوری که کاردانی شاه کمتر از شبان باشد،
باید از تباهی و تخریب هراس داشت.

سؤال

سعدی
در
 این بیت شعر،
دیالک تیک ط  و توده
  را
به
شکل دیالک تیک ش و شبان بسط می  دهد
 و
 نگران آن است
که
به
سبب بی تدبیری شاه
سلطنت و کشور
تار و مار شود.

جواب

سعدی
در
 این بیت شعر،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
  را
به
شکل دیالک تیک شاه و شبان بسط می  دهد
 و
 نگران آن است
که
به
سبب بی تدبیری شاه
سلطنت و کشور
تار و مار شود.

سؤال

این لحن کلام سعدی
لحن کلام ر ارگانیک طبقه (آنتونیو گرامشی)
است.

جواب


این لحن کلام سعدی
لحن کلام روشنفکر ارگانیک طبقه (آنتونیو گرامشی)
است.

این بیت شعر
از
نگرانی سعدی نسبت به سرانجام جامعه و نظام اجتماعی فئودالی حکایت می کند.

اما جوهر عوامفریبانه این نگرانی در وارونه سازی و تحریف حقایق تعیین کننده اجتماعی است.

سعدی از قول شبان،
پادشاه
را
به
تیغ تیز انتقاد بی محتوا می سپارد
و
 او
را
به
 سبب عدم تمیز گله بانش از دشمنش
سرزنش می کند.

سعدی
اما
همزمان
 تئوری باطل و قلابی و خرافی «شبان ـ گرگ ـ گله»
 را
 در
ضمیر مردم
رخنه می دهد.

سعدی در گلستان هم به خدعه همانندی دست می زند.

او
در
 باب هفتم
در
حکایتی تحت عنوان «جدال سعدی با مدعی»  بر سر مسئله فقر و ثروت،
نظرات باطل و خطرناک خود
را
 از
 زبان به اصطلاح مدعی
به
 خورد خواننده
 می دهد.

رابطه پادشاه با رعایا، بنده ها، غلامان و زحمتکشان شهری
 نه
رابطه شبان با گله،
 بلکه
رابطه طبقه اشراف بنده دار، فئودال و دربار با توده
 است.

محتوای این رابطه
هم
نه
پاسداری شاهانه از توده (شبان از گله)،
بلکه
تحت استثمار و ستم طبقاتی قرار دادن توده
 است.

سؤال

علاوه براین،
علیرغم ترفند تئوریکی تردستانه سعدی،
پادشاه نه فردی مستقل و خودمختار،
  بلکه
مأمور و نماینده طبقه ای و عضو ط
است،
که
سعدی از آن،
 تحت عناوین مختلف از قبیل «بزرگان»، «خداوندان نعمت»، «خداوندان بنده» و غیره
هرازگاهی
نام می برد.

جواب

علاوه براین،
علیرغم ترفند تئوریکی تردستانه سعدی،
پادشاه نه فردی مستقل و خودمختار،
  بلکه
مأمور و نماینده طبقه ای و عضو طبقه ای
است،
که
سعدی از آن،
 تحت عناوین مختلف از قبیل «بزرگان»، «خداوندان نعمت»، «خداوندان بنده» و غیره
هرازگاهی
نام می برد.

اما
 سعدی
در
این بیت شعر
از
حقیقت بزرگی پرده برمی دارد:
از لیاقت بالقوه انسان مولد، دررشته تخصصی خود،
از لیاقت فرماندهان فردا،
از شایستگی رهبران جامعه بی نیاز از رهبر به معنی رایج کلمه.

سؤال

منطق گله بان
به
مثابه نطفه پرولتاریای صنعتی  
از
 دانشی آموخته در کوره پراتیک زندگی
 سرشار است
و
 از
چنان برائی و تیزی ئی
برخوردار است
که
حتی
 در
 صخره خارا
نفوذ می کند.

وفاداری بی خلل نطفه پرولتاریا به عقل و رأی شگفت انگیز است:
«مرا گله بانی به عقل است و رأی.»

خرد
(تئوری)
سلاح رهائی بخش صرفنظرناپذیر انسان مولد
است.

سؤال

خرد
(ت)
در
تأثیر متقابل دمادم با ک (پ، ت)
توسعه می یابد
و
 ک
در تأثیر متقابل لاینقطع با خرد.

جواب

خرد
(تئوری)
در
تأثیر متقابل دمادم با کار (پراتیک، تجربه)
توسعه می یابد
و
 کار
در تأثیر متقابل لاینقطع با خرد.

خرد
(تئوری)
در
دیالک تیک ابدی با کار (پراتیک) مؤثر واقع می شود و تأثیر می پذیرد و تکامل می یابد.

حتی
انسان نوعی
محصول دیالک تیک کار و عقل بوده است.

از این رو ست،
که
خردزدائی انسان،
که
 در
اکنون
به
سیاست روز امپریالیسم
بدل شده است،
 به
معنی سلب آدمیت از  آدم ها ست.

«درملکی که تدبیر شاه از شبان کم بود»،
 تعویض قدرت و رهبری
ضرورت مبرم
دارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر