جمعبندی
از
مسعود بهبودی
حریف شریف
چرا ما با خر بحث نمى كنيم ؟
خريت خر در فونكسيون آن نهفته است.
۱
حریف شریف
کامنت همنوعش را اصلا نخوانده است و یا سرسری «خوانده» است.
۲
خر = نظر
بود
مثال بود.
۳
منظور این بود که صحت و سقم نظر در خود نظر است
به همان سان که خریت خر
در
خود خر است.
۴
حالا حریف شریف
خریت خر
را
نه
در
ماهیت خر
نه
خریت خر
بلکه در
فونکسیونی تعیین میکند
که
سوبژکتی مثلا خرسوار و یا خر پرور به خر تحمیل می کند.
۵
سوبژکتیویسم معرفتی در ضمیر حریف شریف عمیقا نفوذ کرده است
۶
دریغ از ذره ای اوبژکتیویسم.
۷
خر و یا نظر
برای حریف شریف
کشک است و بس.
اندکی اندر باب خرشناسی
حریف شریف
بدون پى بردن به هويت شخص هم البته نميتوان انديشه يا خواست شخص را بررسى كرد.
مثلا آزادى براى هر شخص مفهومى حداگانه يا تداعى چيزى خاص است.
چرا ما هر حرفى را از هر كسى قبول نميكنيم؟
دو شخص متضاد را در نظر بگيريد كه يك جمله را بيان ميكنند.
۱
فرض کنیم
نظر = خر
۲
بنا بر تئوری سوبژکتیویستی حریف شریف
برای شناخت خر
باید هویت خرچران، خرپرور، خرسوار، خرفروش و خرشناس را تعیین کرد.
۳
یعنی
حقیقت خر
ماهیت خر
و
خریت خر
در خود خر نیست.
۴
در سوبژکت مرتبط با خر است.
۵
بطلان آشکار سوبژکتیویسم معرفتی
که
یکی از مکاتب مهم امپریالیسم است
همین جا ست
۶
ما این حقایق امور را صدها بار توضیح داده ایم
و
حریف شریف از دوستان یک میلیون سال قبل ما ست
۷
بر ما چه می رود؟
چرا اندیشه و نظر مهم تر از خداوند اندیشه و صاحب نظر است؟
۱
بحث بر سر سانترالیزاسیون من است.
۲
نه بر سر حسن و حسین.
۳
سانترالیزاسیون سوبژکت
ایده ئولوژی است.
۴
سانترالیزاسیون سوبژکت
خصیصه ای طبقاتی است.
۵
اندیشه ول معطل می ماند.
۶
بحث کشیده می شود
بههویت و ماهیت و شخصیت و عظمت و منیت این و ان.
۷
چند و چون این و ان
اما
برای بشریت
تعیین کننده نیست.
۸
اندیشه درست و نادرست این و آن
اما تعیین کننده است.
۹
برای اینکه
خدمت
و خیانت
و
جنایت
قبل از وقوع
تئوریزه می شود
۱۰
به
قول مشد انگلس من الآلمان
از
کله می گذرد تا بعد در خارج از کله
جامه عمل پوشد.
سلف سانترالیزاسیون (مرکزین بخشی به خویشتن) و مضرات متنوع آن
حریف شریف
تفاوت فراوانى بين من ما و منم منم آنهاست.
منِ ! بعنوان يك شخص ، يك نظر و يك راى ، مسئوليت حرفهايم را يدك ميكشم.
راستش قدرى هم حساسيت دارم به واژه ما وقتى جماعتى خودشان را جر ميدن ، ما دزديم ، ما ملتى تو سرخوريم ، ما حقمان است و ديگر اراجيف از اين نوع را ميشنوم.
من ! در جمع آنها نيستم.
۱
اجازه بدهید این کامنت حریف شریف
را
زیر ذره بین تحلیل قرار دهیم:
الف
تفاوت فراوانى بين من، ما و منم منم آنها ست.
۱
سانترالیزاسیون من
همین است.
۲
بحث بر سر حریف و یا حریفه تو دل برویی بود که یا ج و یا جاک جماران است و یا جزو بره های گمکرده راه حضرت عیسی در بیابان.
۳
نظر ما
به مثابه سگان توده
و
نه
به مثابه اعضای خاندان سلطنتی تزار و سزار و مزار
این بود که به عوض گیر دادن به سوبژکت (خود و همنوعان خود)
به
اندیشه و موضعگیری های (مثلا پست های عنتر نتی ) خود و آنها بپردازید.
۴
اکنون
با سانترالیزاسیون من توسط حریف شریف
بحث از مسیر طبیعی و منطقی اش منحرف شده است.
۴
حالا باید به سلایق و علایق حریف شریف پرداخته شود.
۵
یعنی
عملا
حریف شریف
به
طور مثبت و یا منفی (تأییدی و یا تنقیدی و یا تکذیبی)
سانترالیزه شود
۶
اگر به نکات بعدی در این کامنت حریف شریف پرداخته شود
بحث دیگر به جایی می رسد که عرب نی انداخته است و نی نوایش نام داده است
و
خلایق از طویله جماران
برای شنیدن نوای نی
همه ساله به نی نوا
می روند
و پس ازانفجار بمب های رونده و نفس کشنده
آش و لاش و لاشه می شوند.
سانترالیزاسیون «من» و مضراتش
۱
منظوراز من
من به عنوان واژه نیست.
۲
منظور
مرکزیت بخشیدن به سوبژکت است.
۳
چسبیدن به سوبژکت
دال بر طرز تفکر سوبژکتیویستی است که هم مضر است و هم شرم انگیز .
۴
با
سانترالیزاسیون «من»
موضوع فراموش می شود
و
بحث
به
من و تو و او
منحرف
می شود.
یعنی به لجن کشیده می شود.
۵
ضمنا همه روشنگران انقلابی از منم منم گویی
عمیقا
بیزارند.
۶
منم منم کردن دال بر
داشتن تمایلات و تعلقات طبقاتی بورژوایی و امپریالیستی است.
۷
من
در سپیده دم عصر جدید
یعنی در مبارزه بورژوازی بر ضد فئودالیسم
البته
مثبت بوده است.
۸
این گرایش آن زمان مثبت
فردگرایی
و
یا
ایندیویدوئالیسم
نامیده می شود.
۹
که اکنون دیگر
مصدق بی سواد و بی سوادان پیرو بی سواد
۱
این جمله مصدق
به
لحاظ جمله بندی درست در زبان فارسی
معیوب است و احتیاج به ویرایش دارد.
۲
مثال:
من فقط خر نیستیم، بلکه خردستیز هم هستم.
۳
ضمنا
من ـ زور مش مصدق بیسواد از مبارزه ملی چیست؟
۴
علاوه بر این
موتور مبارزه ملی
قاعدتا
باید ملت باشد
و
نه
مردان بیدار
۵
تئوری مبتنی بر نران بیدار
هم
فاشیستی است
و
هم
آنتی فمینیستی است.
۶
چون
از سویی
بسان لاشخورهای مخترع و مبلغ تئوری فاشیستی نخبگان
نخبه را سازنده تاریخ جا می زند
و
منکر بی شرمانه و آگاهانه
نقش تاریخ ساز توده
است
و
از سوی دیگر
نیمه زن جامعه و جهان را
از قلم می اندازد.
حریفه شریفه
بعضی از آدم ها فكر می كنند
قوی بودن یعنی:
هیچ گاه احساس درد نكردن
اما درواقع
قوی ترین آدم ها،
آنهایی هستند
كه درد را حس میكنند،می فهمند،
ومی پذیرند.
۱
احساس درد
امری نویرو فیزیولوژیکی است
۲
هر موجودی که سلسله اعصاب دارد
احساس درد می کند.
۳
موجود زنده که سهل است
حتی سنگ
پس از اصابت ضربه
احساس نوعی درد می کند
و
چه بسا
تخریب می شود.
۴
ضمنا
سنگ به ضربه
واکنش نشان می دهد.
۵
وقتی مشتی بر میزی می کوبی
و
دستت درد می گیرد،
بدان معنی است
که
میز واکنش نشان داده است.
(خسرو روزبه)
فیزیکدان توده
۵
احساس درد
ربطی به ضعف و قوت ندارد.
۶
عقل تان کجا ست؟
خدعه ها و خریت ها
۱
ای بسا تحریم ها
که
به نیت تحکیم اند.
۲
یعنی وسیله ای برای خر کردن خلایق است و حمایت از طبقه حاکمه اند.
۳
مثال:
بدون این جور تحریم ها
چارق و چکمه و پوتین نمی توانستند پابرجا بمانند.
۴
حتی لشکرکشی پوتین به خرابات شام
برای تحکیم حاکمیت اولیگارشی روس است
پیش شرط مبرم برای هماندیشی چیست؟
۱
خصوصیات کسانی که باید میز گردی به گردی سوسن گرد تشکیل دهند
و
راجع به فردا
طرحی دیگر بریزند
از چه قرار است؟
۲
این جماعت
غیر از توان تفکر
همه چیز دارند.
۳
اصلا
حاضر به هماندیشی نیستند
همکاری و همیاری پیشکش
۴
من که چشمم نخورد آب
از
این
من
من ها
کآب شان
سرد
نان شان
گرم
مشت شان
در
جیب
است
حرف شان
اما
از
آتش و خون است
مدام
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر