۱۳۹۸ آذر ۸, جمعه

نئوهگلیانیسم (۱)


پروفسور دکتر مانفرد بور 
برگردان
شین میم شین
  
۱
·      نئوهگلیانیسم به جریانی از فلسفه بورژوائی اطلاق می شود که  اثرگذاری اصلی اش در اواخر دهه ۲۰ و اوایل دهه ۳۰ قرن بیستم بوده است.

۲
·      نئوهگلیانیسم ـ به معنی محدود کلمه ـ میدان عملش محدود به آلمان بود.

مؤسسان نئوهگلیانیسم

·      مؤسسان متنفذ نئوهگلیانیسم به شرح زیر بوده اند:

۱

·      دیلتی  
·      در «تاریخ جوانی هگل»، ۱۹۰۷)   

۲

·      ابینگهاوس
·      در «ایدئالیسم نسبی و مطلق»، ۱۹۱۰)  

۳

·      ویندل باند
·      در «نوسازی هگلیانیسم»، ۱۹۱۰)

نمایندگان اصلی نئوهگلیانیسم

·      نمایندگان آلمانی اصلی نئوهگلیانیسم به شرح زیر بوده اند:
۱
·      لاسون  
۲
·       کرونر

۳
·       گلوکنر
۴
·       بیندر
۵
·       لارنس
۶
·      روزن سوایگ
۷
·      فرایر
۸
·       اشپرانگر
۹
·       مارک
۱۰
·       لیبرت.
۳
·      نئوهگلیانیسم علاوه بر آلمان در کشورهای زیر نیز نفوذ داشت:

الف

·      ایتالیا
·      (کروسه، جنتیله)

ب
·      هلند
·      (بولند، ویگرسما، هسینگ)

پ
·      اندکی هم در فرانسه و انگلستان.

۴
·      نئوهگلیانیسم از نئوکانتیانیسم توسعه می یابد.

·      مراجعه کنید به نئوکانتیانیسم.

۵
·      گرایش اصلی نئوهگلیانیسم، سودای احیای فلسفه هگل را برای تشکیل یک جهان بینی ایراسیونالیستی (خردستیز) بر سر داشت.

۶
·      نئوهگلیانیسم، گشتاور انقلابی فلسفه هگل، یعنی متد دیالک تیکی را از بین می برد.
·      پا فراتر گذاشتن انتقادی هگل از کانت را نفی و انکار می کرد و کلیات هگل را به طور  ایراسیونالیستی در آثار اولیه او خلاصه می کرد:

الف
·      هگل از سوئی به درجه «مکمل» کانت تنزل داده می شد.
·       از سوی پانته ئیست عرفانی قلمداد می شد و بالاخره نزدیک به  فلسفه حیات و رمانتیک تلقی می شد.

·      مراجعه کنید به فلسفه حیات.

ب
·      آموزش هگل می بایستی ـ قبل از همه ـ از تضاد و نفی دیالک تیکی ـ به مثابه هسته اصلی درک هگل از تئوری توسعه و پیشرفت اجتماعی ـ تهی شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر