۱۳۹۸ آبان ۲۶, یکشنبه

خرد ـ انسان ـ تاریخ (۹۸)

 
 
پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین

فصل ششم
وظیفه فکری فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان
 
فصل ششم
بخش چهارم
ادامه
  

۱۰۷
·    به قول کلاسیک های مارکسیسم، «فلسفه نوین آلمان، پایان خود را در سیستم هگل یافت و در سیستم هگل برای اولین بار، کل جهان طبیعی،  تاریخی و فکری به مثابه روندی درک شد.
·    یعنی به مثابه چیزی در جنبش مستمر، تغییر مستمر، بازتشکیل مستمر و توسعه مستمر.
·    و برای اولین بار تلاش به عمل آمد تا پیوند درونی این جنبش و توسعه اثبات شود.

۱۰۸
·    از این نقطه نظر، تاریخ بشریت، دیگر نه به مثابه بلبشوی بی حاصل خشونت و خونریزی بی معنی که در مقابل محکمه خرد بالغ فلسفی همه از دم به یکسان زباله محسوب می شوند و هر چه زودتر باید به باد فراموشی سپرده شوند، بلکه به مثابه روند توسعه خود بشریت محسوب شد که وظیفه تفکر، اکنون پی جویی مراحل  تدریجی اش در کلیه گمراهه ها و اثبات قانونمندی های درونی اش با کلیه تصادفات ظاهری است.»
·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱۹، ص ۲۰۶)

۱۰۹
·    بی تردید این وظیفه تفکر نوین بشری را، نه فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان می توانست همه جانبه حل کند و نه فرم بزرگ آن، یعنی فلسفه هگل.

۱۱۰
·    آماج فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان و فرم بزرگش، یعنی فلسفه هگل، جامعه بورژوایی بود و سیستم مقولتی اش قادر به برآمدن از عهده انجام این وظیفه نبود.

·    (اصطلاح مقولتی را به تقلید از اصطلاح عقیدتی می سازیم.

·    عقیده به عقیدتی و مقوله به مقولتی تبدیل می شود. مترجم)

۱۱۱
·    برای برآمدن از عهده انجام این وظیفه، نفی فلسفه با فلسفه لازم بود.

۱۱۲
·    این یعنی، ارجاع (بازگرداندن) مسئله فلسفی به منشاء اقتصادی ـ اجتماعی و تاریخی ـ جامعه ای اش.

۱۱۲
·    و بر این مبنا بود که نفی فلسفه همزمان به اثبات مثبت آن منجر شد:
·    به فرمولبندی نوین محتوای فلسفه منجر شد.
·    یعنی فلسفه به جهان بینی پرولتاریا و ضمنا به تبیین خود روند تاریخی ـ جامعه ای مبدل شد.

۱۱۳
·    آماج این فلسفه، دیگر نه جامعه  موجود، یعنی نه جامعه بورژوایی، بلکه غلبه بر جامعه بورژوایی، یعنی نقد جامعه بورژوایی و سرنگونی جامعه بروژوایی گشت.

۱۱۴
·    این فلسفه، سیستم مقولتی خود را، دیگر از حال حاضر نمی گیرد و با ماضی برای سیستم مقولتی اش مشروعیت نمی سازد.

۱۱۵
·    این فلسفه، سیستم مقولتی خود را و مشروعیت خود را از آینده می گیرد:
·    از نقش تاریخی ـ جهانی پیشرفته ترین طبقه دوران و از رسالت تاریخی آن، یعنی از «تحول کلیه مناسباتی» می گیرد که «در آن، انسان، موجودی تحقیر گشته، نوکر گشته، بی پناه  و بی کس گشته و ذلیل گشته است.»
·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱، ص ۳۸۵)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر