پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
۵
·
نئوکانتیانیسم
پرنفوذترین دوره خود را از سال های ۹۰ قرن نوزدهم تا جنگ جهانی اول داشته است.
۶
·
از آن به بعد
رفته رفته جای خود را به دیگر جریانات فلسفی فلسفه امپریالیستی آلمان می دهد.
·
البته این
بدان معنی نیست که دیگر نئوکانتیانیستی وجود نداشته است.
۵
·
کاهش نفوذ
نئوکانتیانیسم تصادفی نبود.
۶
·
با ورود
سرمایه داری به بحران عمومی اش و با پیروزی انقلاب سوسیالیستی اکتبر در روسیه،
بورژوازی آلمان به فلسفه هائی نیاز داشت، که در عین حال جهان بینی هائی با تأثیر فراگیر باشند، آگاه به آن امر باشند و خصلت پیکارجو داشته باشند، تا بتوانند حاکمیت متزلزل آن را پس از جنگ و انقلاب
تحکیم بخشند.
۷
·
نئوکانتیانیسم
اما بدو دلیل زیر نمی توانست این نیازهای بورژوازی را برآورده سازد:
الف
· اولا نئوکانتیانیسم بر آن بود که فلسفه نباید به
مسائل جهان بینانه بپردازد.
ب
· ثانیا نئوکانتیانیسم به لیبرالیسم سیاسی گرایش
داشت.
پ
· ثالثا نئوکانتیانیسم مشغله فکری تحصیلکرده ها
بود.
ت
· رابعا نئوکانتیانیسم وظیفه ایدئولوژیکی خود را به
مثابه رقیبی در مقابل ماتریالیسم فلسفی و در رابطه با
تئوری توسعه دهه های پایانی قرن نوزدهم به انجام رسانده بود.
۸
·
و لذا توسط
جریانات فلسفی دیگر که قادر به برآوردن نیازهای بورژوازی بودند، از عرصه بدر رانده
شد.
۹
·
نئوکانتیانیسم
بنا بر محل سکونت نمایندگانش و از لحاظ نقطه نظرهای سیستماتیکی در مکتب ماربورگ و مکتب فرایبورگ آلمان
تدریس می شد.
۱۰
·
مکتب
نئوکانتیانیستی ماربورگ (کوهن، ناتورپ، فورلندر، کاسیدر) در
تفسیر کانت در وهله اول به «استقراء
ترانسندنتال» استناد می کرد و قصد کسب شناخت از طریق مفهومی و یا ریاضی صرف را
داشت.
· جهان خارج را به مثابه «بافتی
از روابط منطقی» تلقی می کرد که موجود نیست، بلکه همواره به وسیله شعور تعیین می شود.
۱۱
·
مکتب نئوکانتیانیستی
فرایبورگ، معروف به مکتب
آلمان جنوبی (ویندل باند، ریکرت، باوخ، کون)
کار اصلی فلسفه را برخلاف مکتب ماربورگ
کمتر در آموزش شناخت و بیشتر در مسئله ارزش ها و تکالیف می دید.
·
به نظر این مکتب مسئله اساسی فلسفه، نه مسئله وجود، نه
مسئله چیزهای شیئی، بلکه امر به معروف است:
· «مسئله ارزش بر
مسئله جهان تقدم دارد!»
۱۲
· مکتب نئوکانتیانیستی فرایبورگ نقش بزرگتری در مبارزه بر ضد ماتریالیسم تاریخی به عهده داشته است.
۱۳
· ریکرت در اتحاد با ویندل باند طبیعت
را از جامعه (او به جای جامعه کلمه فرهنگ را به کار می برد) مجزا ساخت و برای هر عرصه متد خاص خود
را پیشنهاد کرد:
الف
· متد «تعمیمی» برای علوم طبیعی
ب
·
· متد «منفردساز» برای علوم اجتماعی.
۱۴
·
ریکرت به جای جامعه کلمه فرهنگ را به کار می برد.
۱۵
·
او بدین طریق
پیش شرط های لازم را برای آن فراهم آورد که از
سوئی پژوهش و تحقیق در علوم طبیعی دست نخورده بماند.
·
اما از
سوی دیگر راه ورود علوم طبیعی برعرصه علوم
اجتماعی بورژوائی مسدود بماند و ماتریالیسم
تاریخی از هردو دور نگه داشته شود.
۱۶
·
نئوکانتیانیسم
برای دور نگه داشتن ماتریالیسم تاریخی از هردو تلاش کرد تا کلیه مسائل جهان بینانه
را از عرصه تحت مسئولیت فلسفه خارج سازد.
۱۷
·
برشالوده
فلسفه ارزشی مکتب نئوکانتیانیستی فرایبورگ، با جدا کردن متدهای علوم طبیعی و
اجتماعی از یکدیگر، با بیرون راندن مسائل جهان بینانه از عرصه فلسفه و برشالوده منطق گرائی (لوژیسیسم) مکتب نئوکانتیانیستی ماربورگ
در آلمان، آموزش های ایراسیونالیستی (خردستیزی) سال های ۲۰ و ۳۰ توسعه
یافتند که به اشاعه ایدئولوژی فاشیسم پرداختند و
تا حدودی در فاشیسم تحلیل رفتند.
۱۸
· تأثیر نئوکانتیانیسم بر فلسفه بورژوائی آلمان در
جمهوری وایمار طبیعت منفی داشت و نباید بدان کم بها داده شود.
۱۹
· پرنفوذترین
فلاسفه بورژوائی آلمان در این زمان با نئوکانتیانیسم به مکتب رفته اند
· (هاسرل،
هایدگر، کرونر، هارتمن).
۲۰
· علاوه بر مکاتب نئوکانتیانیستی یاد شده، مکتب
نئوکانتیانیستی دیگری نیز وجود داشت که از نفوذ کمتری برخوردار بود و به (نئو) کریتیسیسم معروف بود
· (ریل، پاولسن،
کولپه، مایر).
۲۱
· کریتیسیم تلاش داشت تا از کانت تفسیر رئالیستی
ارائه دهد.
۲۲
· این مکتب نئوکانتیانیستی تحریف ایدئالیستی ـ
ذهنی کانت را که در مکاتب نئوکانتیانیستی
دیگر رواج داشت، رد می کرد و مفهوم چیز در خود را (روی هم رفته به درستی) بخش
ماهوی فلسفه کانت قلمداد می کرد.
۲۳
· نئوکانتیانیسم در فلسفه بورژوائی معاصر، دیگر
نقشی بازی نمی کند.
· اما بخش های ایدئالیستی ـ ذهنی و اگنوستیسیستی
آموزه های آن به اشکال متنوع در جریانات
محتلف کنونی هنوز هم مؤثرند.
۲۴
· نئوکانتیانیسم از کانال رویزیونیسم در نقطه عطف قرن به جنبش کارگری نفوذ یافت.
· (برنشتاین، آدلر،
فورلندر)
پایان
ویرایش:
پاسخحذف۷
نئوکانتیانیسم اما به دلایل زیر نمی توانست این نیازهای بورژوازی را برآورده سازد: