۱۳۹۸ آذر ۴, دوشنبه

نئوکانتیانیسم (۴) (بخش آخر)


 پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
 شین میم شین

۵
·      نئوکانتیانیسم پرنفوذترین دوره خود را از سال های ۹۰ قرن نوزدهم تا جنگ جهانی اول داشته است.

۶
·      از آن به بعد رفته رفته جای خود را به دیگر جریانات فلسفی فلسفه امپریالیستی آلمان می دهد.
·      البته این بدان معنی نیست که دیگر نئوکانتیانیستی وجود نداشته است.

۵
·      کاهش نفوذ نئوکانتیانیسم تصادفی نبود.

۶
·      با ورود سرمایه داری به بحران عمومی اش و با پیروزی انقلاب سوسیالیستی اکتبر در روسیه، بورژوازی آلمان به فلسفه هائی نیاز داشت، که در عین حال جهان بینی هائی با تأثیر فراگیر باشند، آگاه به آن امر باشند و خصلت پیکارجو داشته باشند، تا بتوانند حاکمیت متزلزل آن را پس از جنگ و انقلاب تحکیم بخشند.

۷
·      نئوکانتیانیسم اما بدو دلیل زیر نمی توانست این نیازهای بورژوازی را برآورده سازد:

الف
·      اولا نئوکانتیانیسم بر آن بود که فلسفه نباید به مسائل جهان بینانه بپردازد.

ب
·      ثانیا نئوکانتیانیسم به لیبرالیسم سیاسی گرایش داشت.

پ
·      ثالثا نئوکانتیانیسم مشغله فکری تحصیلکرده ها بود.

ت
·      رابعا نئوکانتیانیسم وظیفه ایدئولوژیکی خود را به مثابه   رقیبی در مقابل ماتریالیسم فلسفی و در رابطه با تئوری توسعه دهه های پایانی قرن نوزدهم به انجام رسانده بود.

۸
·      و لذا توسط جریانات فلسفی دیگر که قادر به برآوردن نیازهای بورژوازی بودند، از عرصه بدر رانده شد.

۹
·      نئوکانتیانیسم بنا بر محل سکونت نمایندگانش و از لحاظ نقطه نظرهای سیستماتیکی  در مکتب ماربورگ و مکتب فرایبورگ آلمان تدریس می شد.

۱۰
·      مکتب نئوکانتیانیستی ماربورگ (کوهن، ناتورپ، فورلندر، کاسیدر)  در تفسیر کانت در وهله اول به «استقراء ترانسندنتال» استناد می کرد و قصد کسب شناخت از طریق مفهومی و یا ریاضی صرف را داشت.
·      جهان خارج را به مثابه   «بافتی از روابط منطقی» تلقی می کرد که موجود نیست، بلکه همواره به وسیله  شعور تعیین می شود.

۱۱
·      مکتب نئوکانتیانیستی فرایبورگ، معروف به مکتب آلمان جنوبی (ویندل باند، ریکرت، باوخ، کون) کار اصلی فلسفه را برخلاف مکتب ماربورگ کمتر در آموزش شناخت و بیشتر در مسئله ارزش ها و تکالیف می دید.
·      به نظر  این مکتب مسئله اساسی فلسفه، نه مسئله وجود، نه مسئله چیزهای شیئی، بلکه امر به معروف است:
·      «مسئله ارزش بر مسئله جهان تقدم دارد!»

۱۲
·      مکتب نئوکانتیانیستی فرایبورگ نقش بزرگتری در مبارزه بر ضد  ماتریالیسم تاریخی به عهده داشته است.

۱۳
·      ریکرت در اتحاد با ویندل باند طبیعت را از جامعه (او به جای جامعه کلمه فرهنگ را به کار  می برد) مجزا ساخت و برای هر عرصه متد خاص خود را پیشنهاد کرد:

الف
·      متد «تعمیمی» برای علوم طبیعی  

ب
·       
·      متد «منفردساز» برای علوم اجتماعی.

۱۴
·      ریکرت  به جای جامعه کلمه فرهنگ را به کار  می برد.

۱۵
·      او بدین طریق پیش شرط های لازم را برای آن فراهم آورد که از سوئی پژوهش و تحقیق در علوم طبیعی دست نخورده بماند.
·      اما از سوی دیگر راه  ورود علوم طبیعی برعرصه علوم اجتماعی بورژوائی مسدود بماند و ماتریالیسم تاریخی از هردو دور نگه داشته شود.

۱۶
·      نئوکانتیانیسم برای دور نگه داشتن ماتریالیسم تاریخی از هردو تلاش کرد تا کلیه مسائل جهان بینانه را از عرصه تحت مسئولیت فلسفه خارج سازد.

۱۷
·      برشالوده فلسفه ارزشی مکتب نئوکانتیانیستی فرایبورگ، با جدا کردن متدهای علوم طبیعی و اجتماعی از یکدیگر، با بیرون راندن مسائل جهان بینانه از عرصه فلسفه و  برشالوده منطق گرائی (لوژیسیسم) مکتب نئوکانتیانیستی ماربورگ در آلمان، آموزش های ایراسیونالیستی (خردستیزی) سال های ۲۰ و ۳۰ توسعه یافتند که به اشاعه ایدئولوژی فاشیسم پرداختند و تا حدودی در فاشیسم تحلیل رفتند.

۱۸
·      تأثیر نئوکانتیانیسم بر فلسفه بورژوائی آلمان در جمهوری وایمار طبیعت منفی داشت و نباید بدان کم بها داده شود.

۱۹

·      پرنفوذترین  فلاسفه بورژوائی آلمان در این زمان با نئوکانتیانیسم به مکتب رفته اند
·      (هاسرل، هایدگر، کرونر، هارتمن).

۲۰
·      علاوه بر مکاتب نئوکانتیانیستی یاد شده، مکتب نئوکانتیانیستی دیگری نیز وجود داشت که از نفوذ کمتری برخوردار بود و به (نئو) کریتیسیسم معروف بود
·      (ریل، پاولسن، کولپه، مایر).

۲۱
·      کریتیسیم تلاش داشت تا از کانت تفسیر رئالیستی ارائه دهد.

۲۲
·      این مکتب نئوکانتیانیستی تحریف ایدئالیستی ـ ذهنی کانت را که در مکاتب نئوکانتیانیستی دیگر رواج داشت، رد می کرد و مفهوم چیز در خود را (روی هم رفته به درستی) بخش ماهوی فلسفه کانت قلمداد می کرد.

۲۳
·      نئوکانتیانیسم در فلسفه بورژوائی معاصر، دیگر نقشی بازی نمی کند.
·      اما بخش های ایدئالیستی ـ ذهنی و اگنوستیسیستی آموزه  های آن به اشکال متنوع در جریانات محتلف کنونی هنوز هم مؤثرند.

۲۴

·      نئوکانتیانیسم از کانال رویزیونیسم در نقطه عطف قرن به جنبش کارگری نفوذ یافت.
·      (برنشتاین، آدلر، فورلندر)

پایان

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    ۷
    نئوکانتیانیسم اما به دلایل زیر نمی توانست این نیازهای بورژوازی را برآورده سازد:

    پاسخحذف