پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
فصل هفتم
اعلام فلسفی استقلال انسان
توسط ایمانوئل کانت
ایمانوئل کانت
(۱۷۲۴ ـ ۱۸۰۴)
برجسته ترین نماینده
فلسفه کلاسیک آلمان
۴۲
· تلاش کانت در جهت حل مسئله اساسی فلسفه کلاسیک
بورژوایی، بیشتر به مثابه تلاش در راه شناخت علمی واقعا تضمین شده و به مثابه جست
و جوی معاییر (معیارهای) علمی واقعا مطمئن برای ارزش های اخلاقی نمودار می گردد.
۴۳
· ضمنا نقطه نظرهای فلسفه عملی در فلسفه نظری نفوذ
می کنند.
· به همان سان که نقطه نظرهای فلسفه نظری در فلسفه
عملی نفوذ کرده اند.
۴۴
· اگرچه ظاهرا به نظر می رسد که خود کانت در صدد
جدا سازی فلسفه عملی از فلسفه نظری است.
· اما تمایل فکری او در جهت وحدت بخشی به آندو ست.
۴۵
· فلسفه کانت را باید تلاش بزرگی تلقی کرد که هستی
انسانی را در پدیده ها، شاخ و برگ ها و روابط متنوعش به مثابه کلیت می بیند.
۴۶
· بنابرین، امکان آن وجود دارد که تلاش کانت در
جهت حل مسئله اساسی فلسفه کلاسیک بورژوایی هم از فلسفه نظری او تبیین یابد و هم از
فلسفه عملی او.
۴۷
· کانت در فلسفه نظری، مسئله اساسی فلسفه کلاسیک
بورژوایی را چنان حل می کند که تسلط عقلی (راسیونال) بشر بر طبیعت و جامعه،
استدلال و اثبات می شود.
۴۸
· کانت برای این کار، مقولات را به مثابه فرم های
فهم وارد کار می کند.
· مقولاتی که به طور مطلق و بی حد و مرز در هر
عرصه دانش تجربی و برای هر دانش تجربی معتبرند.
· اما در حق «کل مطلق» دانش تجربی اعتبار ندارند.
۴۹
· کانت بدین طریق، کلیه پدیده ها را برای شناخت
بشری اصولا نفوذ پذیر می داند.
· فقط چیز درخود را برای شناخت بشری نفوذ ناپذیر
می داند.
· مراجعه کنید به چیز در خود.
۵۰
· کانت در فلسفه عملی نیز به همان سان پیش می رود:
· فرد در واقعیت جامعه ای، «موجودی اجتماعی ـ
غیراجتماعی» است که از هر انطباق واقعی با جهان و جامعه سر باز می زند.
· و لذا به لحاظ فرم، ایده ای مطلوب است و متعلق
به «وظیفه ابدی» خرد است که فرد باید اعمال خود را همواره بر خرد استوار سازد.
پایان قسمت اول پیشگفتار
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر