مریم بهاری
ویرایش
از
مسعود بهبودی
۱
مشغول پُرو کلاه شدیم .
احتمالا
پروب کلاه.
پروب
در
فرنگستان
به
معنی امتحان عملی البسه و اشربه و اغذیه
به
کار
می رود.
۲
آبا باهر کلاهی که به سر می گذاشت بینهایت جذاب وزیبا میشد
و
من از خود سوال میکردم:
آیا او آبا ست؟
مادربزرگ من؟
در
این جمله جانان
متد ارزیابی اریستوکراسی (اشرافیت، فئودالیته) به طور کلی
تبیین می یابد:
این
متد ارزیابی چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم ها
مبتنی
بر
نوعی فرمالیسم معرفتی
است.
یعنی
فرم و نمود و ظاهر چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم ها
مطلق می شود
و
محتوا و ماهیت و ذات آنها
فراموش.
۹۹ درصد وقت اعضای اریستوکراسی
چه زن و چه مرد
صرف ظاهر چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم ها
می شود.
تجسم (جسمیت یابی) این متد ارزیابی
معرکه گیری های موسوم به مد
است.
هزاران مجله
در
طویله های امپریالیستی
در
رابطه با همین مشخصات فرمال و صوری و سطحی و ظاهری
منتشر و خرید و فروش می شوند
و
در
هر مطبی و آرایشگاه و سالن انتظاری
برای
وقتکشی مشتریان
عرضه می شوند.
در
طویله های امپریالیستی
خرافه ای
ورد زبان ها ست،
مبنی
بر
اینکه
طرز پوشش
شخصیت ساز
است.
ضرب المثلی
هم
رایج
است،
مبنی
بر
اینکه
آدم ها
به
واسطه لباس ها
ساخته می شوند.
ذراتی از حقیقت هم در این خرافه ها
وجود دارد.
چون
متد ارزیابی حاکم در طویله های طبقاتی
متد ارزیابی طبقه حاکمه
است.
خلایق مانی پولیزه گشته
خیال می کنند که معیار شخصیت اشخاص
نه
شعور علمی و انقلابی
بلکه
کت و کلاه و پیراهن و کفش و جوراب و شلوار
است.
اگر
خلایق خر
در
حمام با اشخاص روبرو شوند،
قادر
به
تشخیص اشخاص با شخصیت از بی شخصیت
نخواهند شد
و
کلافه
خواهند شد.
۳
آبا باهر کلاهی که به سر می گذاشت بینهایت جذاب وزیبا میشد
و
من از خود سوال میکردم:
آیا او آبا ست؟
مادربزرگ من؟
جانان
چنان در منگنه فرمالیسم معرفتی گرفتار آمده
که
هویت مادر بزرگ خود
را
حتی
بسته به کلاه
ارزیابی می کند.
۴
آبا حتی از هنر پیشه هایی که عکس شان را روی جلد مجلات خارجی دیده بودم
زیباتر بود
و
خودش هم متوجه این زیبایی شده
و
لبخند ی از سر شوق و رضایت
روی لبهایش میدیدم.
تحقیر پروردگار خود (سعدی)
توسط نوه
در
این ارزیابی فرمالیستی اش
عربده می کشد.
انگار
ننه بزرگ
که
او
را
تربیت و بزرگ کرده،
توان تمیز «هر» از «بر» را ندارد.
همه فرزندان همه طبقات اجتماعی
همین خیال باطل
را
می کنند.
دیالک تیک مربی و مربا
دیالک تیک تهوع اوری
است:
مربی
برای حرکات و سکنات و کلمات تق و لق مربا از اعماق وجود هورا می کشد
و
مربا
پس از ایستادن روی پاهای خود
از
همه حرکات و سکنات و کلمات مربی
ایراد می گیرد.
قانون دیالک تیکی نفی نفی
همین است
که
موتور توسعه و تکامل در همه عرصه های هستی
است.
۵
آرام زیر گوشش گفتم:
پا دردت خوب شد؟
نوه
با این پرسش سرشار از طعنه و طنز
نشان می دهد
که
متقابلا
دست ننه بزرگ
را
خوانده است.
ننه بزرگ
اصلا
پا درد نداشته است، بلکه هوا خوری خواسته است.
اطبای فرنگستان
از
این هواخوری های پیرزنان وراج
دل پری دارند
و
کلافه اند.
۶
با تندی گفت:
از
جلو آینه
برو کنار.
ننه بزرگ
محو فر و شکوه خویش
است
و
اعتنایی
به
طعنه و طنز نوه رودار
ندارد.
حالا
معلوم می شود
که
بخش مهمی از حرف های ننه بزرگ
تئاترال
بوده اند
و
نه
رئال.
کسی
که
در
حرف
پیاده شدن از کلسکه در لاله زار
را
ننگ و عار و معصیت و گناه
جا می زد،
حالا
چنان مجذوب جمال و جلال و جبروت خود شده
که
کندنش از آیینه
کار رستم دستان است.
۷
ساعتی بعد،
درون کالسکه ای که کروکش به عقب کشیده شده بود،
من و آبا رها از هر درد و قید و بندی،
بدون حجاب
با
کلاه هایی که با پَر وگلهای پارچه ایِ آهار دار،
تزیین شان کرده بودند،
می تاختیم
به
سوی آزادی .
این
آخرین جمله این قصه مریم بهاری
است.
در
این
قصه مریم بهاری
از
تمایلات آزادی خواهانه زنان جناحی از طبقه حاکمه
(اریستوکراسی وطنی)
پرده برمی افتد.
فرق هم نمی کند
که
واژه آزادی
را
با
چه محتوای مفهومی
پر کنیم.
روی مفهوم اریستوکراسی وطنی
باید
کار نظری عرقریز
صورت گیرد.
اریستوکراسی وطنی
طیف متلونی
را
تشکیل می دهد
و
تحلیل آن
ارزش سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) صرفنظرناپذیر دارد.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر