۱۳۹۸ آذر ۳, یکشنبه

سیری در آثار مریم بهاری (۲۰)


کارت پستال
مریم بهاری
 
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
۱
تازه شم مگه خاله توی نامه چی نوشته؟

میخوای بدون اینکه پاکت نامه را باز کنم جمله به جمله برایت از بر بخوانم؟
در این تشخیص دخترک
استثنائیت خارق العاده او
تبیین می یابد.
دخترک
اولا
به
توخالی بودن نامه ها 
پی برده است.

به
فرمالیته بودن نامه ها.

چنین لیاقتی در دختربچه ای
هم
شگفت انگیز 
است
و
هم
ستایش انگیز.

اکنون 
در
جهان مجازی
از
 هزاران زن سالمند
به
ندرت
می توان
کسی با چنین دراکه درایت آمیزی
پیدا کرد.
 
خیلی ها
اصلا
قادر به درک جفنگی که منتشر کرده اند،
نیستند،
چه رسد به کشف درونمایه آن جفنگ.

۲
تازه شم مگه خاله توی نامه چی نوشته؟

میخوای بدون اینکه پاکت نامه را باز کنم جمله به جمله برایت از بر بخوانم؟

در این سخن دخترک
ضمنا
انتقادی تند و تیز
تبیین می یابد.

تشکیل روحیه انتقادی
در
دخترک خردسال  حیرت انگیز است.

در
قصه قبلی مریم بهاری 
نیز
همین لیاقت معرفتی و انتقادی دخترک
عرض اندام می کرد.

۳
اول نامه،

مثل همه نامه ها شروع میشد،

انگار بی مقدمه نمیشد نامه نوشت.


خدمت مادر بزرگوارم آبا جان،

پس از عرض سلام و ارادت امیدوارم که حالتان خوب باشد،

اگر از حال ما خواسته باشید

ملالی نیست جز دوری شما

از

وسط نامه

هم

به این و آن سلام مرا برسانید،

روی مریم جان را ببوسید،

نامه تمام شد.

اکنون
صراحتی و مشخصیتی 
وارد انتقاد اجتماعی خردسال خردمند
می شود.

ضمنا
از
عقب ماندگی فکری اعضای جامعه
پرده بر می افتد.

بخش اعظم وراجی های این جماعت
توخالی
اند.

۳
وظیفه بعدی من نوشتن جواب نامه بود.

کناردستم مینشست و میگفت: 
نبادا با خودکار قرمز بینویسی.

چرا؟

یعنی سرجنگ ودشمنی داری . 
خوش خط بینیویس. 
اگر میتانی، خط شِکِستَه قشنگتر میشه. 

پایان نامه را هم خودش باید امضا میکرد
 از
کلاسهای اکابر فقط نوشتن نامش را یاد گرفته بود 
و
یک خط منحنی به عنوان امضا .

هرچی که گفت ، عیناً نوشتم . 

باید یک پاکت وتمبر میخریدم و سرچهارراه پستش میکردم.

 این برنامه ی هرماه من بود . 

کارمو حفظ بودم.

در این بند از قصه
سطح توسعه فکری و فرهنگی مادر بزرگ
هم
تبیین می یابد
و
هم
به
چالش 
کشیده می شود.

انتقاد اجتماعی
مشخصه مهم خردسال ژرف اندیش خردگرا ست.

او
خرافه ها و عقب ماندگی ها
را
بی پروا 
ولی
محترمانه
نقد می کند.

سؤال این است
که
چنین شعور و شخصیتی
چگونه تشکیل شده است؟

خیلی ها از ۴۰ ـ ۵۰ سالکی
به
این درجه از فراست و فهم و فکر و فرهنگ می رسند
و
یا
اصلا
نمی رسند.

۴
تو راه با خود فکر میکردم 
پس کی من بزرگ میشوم، 
تا برای خودم بتنهایی نامه بنویسند،
بدم میامد احوال منو از دیگران بگیرند .

ناخشنودی از پرسیدن احوال خود
از
دیگران
حاوی یک دنیا معنا ست.

اولا
به
معنی صغارت و طفولیت است.

خردسال خردمند
از
خریت 
بیزار است.

دلش نمی خواهد
که
به
عنوان کودک ناقص العقل وابسته به این و آن
تلقی شود.

دلش 
خروج هرچه سریعتر از صغارت و طفولیت و وابستگی را می طلبد.

دلش می خواهد
به
 خودش 
نامه 
نوشته شود
و
احوالش
از
خودش
 پرس و جو شود.

حتی
اگر توخالی و فرمال باشد.

می خواهد روی پای خویشتن خویش بایستد.


کانت
  روشنگری
را
خروج اعضای جامعه از صغارت و طفولیت 
می داند.

این آرزوی دخترک
را
همه کودکان و نوجوانان
دارند.

ضمنا
پس از کسب استقلال
به
مادر و پدر خویش
گوشزد می کنند
تا
رفتار خود
را
تغییر دهند
و
آنها را به دیده ای دیگر بنگرند.

البته
به
عبث.

اگر کسی ۶۰ ساله هم بشود،
از
دید مادر و پدرش
کودکی بیش نیست.

دست خود مادر و پدر هم نیست.

۵
تو مدرسه داستان دیگری بود. 
دوستان صمیمی به یکدیگر کارت پستال میدادند. 
به دوستان خودم پیشنهاد دادم ، امسال با حرکتی متفاوت، کارت پستالها رو برای هم پست کنیم.

همه  
 به
 سبک مغزی من 
خندیدند 
و
گفتند:
حیف نیست پولمونو خرج تمبرو پاکت کنیم؟
درحالیکه هر روز همدیگر رو میبینیم، 
این چه کاریه؟

 کسی زیر بار نرفت که نرفت.
 
اکنون
تفاوت و تضاد دخترک با بقیه دختران معلوم می شود.
همکلاسی های او
منظورش
را
اصلا
نمی فهمند.

هدف دخترک
تجربه حال و هوای کسی
است
که
به
خروج از صغارت و طفولیت
نایل آمده است.

حتی
اگر
فرمال 
باشد.

کسب فردیت و شخصیت
ایدئال و آرزوی عمیق دخترک است
و
در
صدد عمومیت بخشیدن به این آرزو و ایدئال است.

این در ذات انتقاد
است
که
در
چارچوب تنگ فردی
محبوس نمی ماند
بلکه
چارچوب تنگ فردی را منفجر می کند
تا
  تعمیم یابد
(عمومی شود.)

۶
آبا
 آمار گرفته بود 
امسال باید چهارده عدد کارت پستال، پاکت و تمبر شهرستان میخریدم.


پس از انتخاب کارت ها 
ناگهان، 
کارتی زیبا توجه مرا به خود جلب کرد 
یک لبخند دیگه، 
ولی نه از این لبخندهای سه بعدی،
 لبخند ژوکوند.

زیبا، جذاب، ملیح. 
با
نگاهی عمیق و نجیب.


اکنون
خواننده  
به
دلیل نویسنده در زمینه انتخاب عنوان کارت پستال برای قصه
پی می برد.

ولی هنوز نمی داند
که
دخترک
با
کارت پستال ژوکوند
چه خواهد کرد.

۷
رفتم دررا بازکردم ،
پستچی بود،
یک پاکت نامه داد، دستم.

روی پاکت با خط کودکانه ای نوشته شده بود،
برسد به دست خانم مریم بهاری.


به حدی خوشحال شدم که
 دستم رفت توجیب لباسم، ده تومان عیدی لاقرآنی را،
مژدگانی دادم به پستچی
 
مادر کی بود؟
پستچی.

نامه اومده ،ازکیه؟

باصدای بلند بطوریکه همه بشنوند و بفهمند و بعد برای غایبین تعریف کنند،
گفتم:
مال منه،
 مال من،
 نامه برای من آمده.

در پاکت را با آب وتاب جلوی مهمانها باز کردم .
ژوکوند بود،
داشت بهم لبخند میزد
زیبا جذاب ملیح ،
بانگاهی عمیق و نجیب.

ده تومانی لا قرآنی
احتمالا
اسکناسی
است
که
نه
در
زیر قالی،
بلکه در لای قران نگهداری می شود.

کارت پستال ژوکوند
را
دخترک
خودش
به
آدرس خودش
پست کرده است.

این
نوعی
تمرین خروج از صغارت و طفولیت
است.

این
نوعی تجربه گذار از کیفیتی نازل به کیفیتی عالی
است.

این
انقلابی
در
عالم اوتوپی
است.

این
به
معنی خروج از صغارت و طفولیت
به
مدد خیال
به
عنوان پیشمرحله خروج رئال
است.

پایان
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر