پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
فصل ششم
وظیفه فکری فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان
فصل ششم
بخش چهارم
ادامه
۹۸
· این اما با تشخیص مارکس و انگلس نیز مطابقت
دارد.
· به نظر مارکس و انگلس نیز انقلاب سیاسی فرانسه
با انقلابی فلسفه در آلمان همراهی شده است.
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱، ص ۵۵۶)
۹۹
· آن سان که به قول مارکس و انگلس، شناخت روابط
موجود میان تحولات انقلابی در فرانسه و جنبش ایده ئولوژیکی در آلمان در اواخر قرن
۱۸ و اوایل قرن ۱۹، برای توضیح فرم های نمودین ایده ئولوژیکی مختلف در این زمان،
قبل از همه فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان و ادبیات، صرفنظر ناپذیر است.
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳۹، ص ۹۹)
۱۰۰
· روابط فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان با روند
توسعه جامعه بورژوایی، آنجا هم که در فرم بحث های فلسفی صرف صورت می گیرد،
موجودند.
۱۰۱
· اینها مصالح یدکی (بای ورک) هر پدیده ایده
ئولوژیکی صرفنظرناپذیرند که به لحاظ مواد فکری، روندهای جامعه ای را منعکس می کنند،
در روندهای جامعه ای سهیمند و می خواهند سهیم باشند.
۱۰۲
· پیشرفت دوران، خود را در این مصالح یدکی (و نه
فقط در این مصالح یدکی) نمودار می سازد.
۱۰۳
· بدین طریق، «سنتز درک ترانسندنتال (ماورای
تجربی)» کانت روی هم رفته در پیوند با آموزه او موسوم به «هدف نهایی آموزه حقوقی
در سرحدات عقل محض» و در پیوند با «عالی ترین نعمت سیاسی» و «صلح ابدی» قرار دارد.
· (کانت، «کلیات»، جلد ۴، ص ۴۷۹)
۱۰۴
· آموزه فیشته راجع به «سوبژکت خودمختار»، پیش شرط
لازم برای فرموله کردن حق حیات با کار است.
· (فیشته، «کلیات»، جلد ۳، ص ۲۱۲)
۱۰۵
· و «ایده خرد» هگل، شرط تشحیص او مبنی بر این است
که جامعه بورژوایی در «تضادهایش و در جامه عمل پوشی اش (واقعیت یابی اش) صحنه
نمایش افراط در شهوت، ذلت و فساد فیزیکی و اتیکی (جسمانی و اخلاقی) دوگانه اجتماعی»
است.
· (هگل، «مبانی فلسفه حقوقی»، ۱۹۵۶، جلد ۴، ص ۱۶۶)
۱۰۶
· و همه این آموزها، مطالبات و دعاوی فلسفه کلاسیک
بورژوایی آلمان از یکدیگر سرچشمه می گیرند و به نقطه ای می رسند که از آن نقطه توسعه جامعه در مجموع خود به مثابه
روندی قانونمند نمودار می گردد و همزمان امکان نشانه گذاری محدودیت های جامعه بورژوایی
فراهم می آید.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر