محمد
رضا شالگونی
فیدل
کاسترو
کسی که تا آخرین نفس
کسی که تا آخرین نفس
به عدالت اجتماعی وفادار ماند
ویرایش
و تحلیل از
یدالله
سلطان پور
1
هر
سخنی در باره نظام سیاسی کوبا و
سوسیالیسم
قرن «بیستم»
به
طور کلی،
خواه
ناخواه ،
بلافاصله روی بزرگ ترین ضعف آن متمرکز می شود،
یعنی
نبودِ دموکراسی و آزادی.
·
سؤال این بود که آزادی و یا اختیار
به چه معنی است؟
·
ضمنا دیالک تیک جبر و اختیار را،
دیالک تیک ضرورت و آزادی را چگونه باید مشخصا درک کرد و در عمل پیاده کرد؟
·
اختیار عبارت است از درک جبر.
·
آزادی درک ضرورت است. (هگل)
·
در دیالک تیک جبر و اختیار، نقش
تعیین کننده از آن جبر است.
·
انگلس با صراحت روشن می گوید:
·
نیای حیوانی ما به هنگام گذار از
میمون به انسان، به همان میزان مختار و یا آزاد بود که میمون مختار و آزاد است.
2
هر
سخنی در باره نظام سیاسی کوبا و
سوسیالیسم
قرن «بیستم»
به
طور کلی،
خواه
ناخواه ،
بلافاصله روی بزرگ ترین ضعف آن متمرکز می شود،
یعنی
نبودِ دموکراسی و آزادی.
·
این اولا بدان معنی است که آزادی و
یا اختیار با شناخت قوانین و قانونمندی های عینی هستی بطور کلی (طبیعت، جامعه و
تفکر) توسعه می یابد.
·
خر نمی تواند مختار و آزاد باشد.
3
·
این ثانیا بدان معنی است که اختیار
و آزادی اعضای جامعه نه بی حد و حصر، بلکه محدود و معین است.
·
یعنی به اندازه ای است که جبر هستی
مجاز می دارد.
·
به همین دلیل هر گامی که اعضای
جامعه در راستای شناخت قوانین و قانونمندی های عینی برمی دارند و بسته به میزان
شناخت خود نیروهای مولده جامعه را توسعه می دهند، خطه آزادی و اختیار خود را وسعت
می بخشند.
·
اختیار و آزادی را نمی توان با شعر
و شعار و هارت و پورت توسعه داد.
4
·
درست به همین دلیل، کلاسیک های
مارکسیسم در صفحات آغازین مانیفست حزب کمونیستی اعلام می دارند:
·
پرولتاریای پیروزمند پس از قبضه
قدرت، باید دموکراسی را گسترش دهد و نیروهای مولده را به طرز سریع و وسیعی توسعه
دهد.
·
وقتی مارکس و انگلس این جملات را
فرمولبندی می کردند، نظام سرمایه داری در مرحله رقابت آزاد بود و قرار بر این بود
که پرولتاریا در اکثریت قریب به اتفاق کشورهای سرمایه داری پیشرفته، قدرت را
همزمان به دست گیرد.
·
در آن صورت رقیب مزاحمی برای
پرولتاریای پیروزمند وجود نمی داشت.
·
خود می توانست ببرد و خود بدوزد.
5
·
مارکس و انگلس پس از شکست کمون
پاریس، تز تشکیل دیکتاتوری پرولتاریا را توسعه دادند.
·
دیکتاتوری پرولتاریا به معنی تشکیل
ارگان های دولتی ـ پرولتری و بویژه قوه قهریه توده ای جهت سرکوب تشبثات ارتجاع
سرنگون شده و برای دفاع از انقلاب پرولتری است.
·
در ماتریالیسم تاریخی هر دولتی
دیکتاتوری طبقه حاکمه معینی بر اقشار و طبقات اجتماعی دیگر است.
·
دیکتاتوری پرولتاریا ماهیتا (یعنی
بی اعتنا به وقوف اکثریت مردم و بی اعتنا به میل و هوس این و آن) دولت اکثریت مردم
بر ضد اقلیت انگل سرنگون شده است.
6
·
پس از شکست کمون پاریس، کمون دیگری
نیز به پیروزی رسید که کمون باکو نام دارد.
·
کمونارهای باکو پس از قبضه قدرت، به
جای تشکیل دیکتاتوری پرولتاریا، انتخابات آزاد را برای کسب حمایت توده ای اعلام
کردند.
·
توده های آذربایجان اما عمدتا پیشه
ور و رعیت بودند و تحت نفوذ ایده ئولوژیکی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی
قرار داشتند.
·
در نتیجه به نمایندگان اشرافیت
بنده دار و فئودال و روحانی رأی دادند.
·
کمونارهای باکو هم از قدرت سیاسی
صرفنظر کردند.
·
اشرافیت بنده دار و فئودال و
روحانی سرنگون شده توسط کمون باکو مجددا به قدرت رسید و همه کمونارها را بازداشت و
تیرباران کرد.
7
هر
سخنی در باره نظام سیاسی کوبا و
سوسیالیسم
قرن «بیستم»
به
طور کلی،
خواه
ناخواه ،
بلافاصله روی بزرگ ترین ضعف آن متمرکز می شود،
یعنی
نبودِ دموکراسی و آزادی.
·
دیالک تیک جبر و اختیار را حتی
لحظه ای نباید فراموش کرد.
·
سطح توسعه نیروهای مولده در
آذربایجان (جبر) میزان اختیار و یا آزادی توده های مولد و زحمتکش (رعایا و پیشه
وران) را تعیین می کند.
·
نخست باید نیروهای مولده (توده های
مولد و زحمتکش، وسایل تولید، علم، فن، طرز و طریق استخراج مواد خام، کشف ذخایر و
معادن و امکانات طبیعی و غیره) توسعه یابند تا توده رشد کند، قادر به تمیز خیر از شر گردد و
زمام امور را به دست گیرد.
·
توده باید به خودپروری (پرورش
خویشتن خویش) نایل آید.
8
·
مبارزه با بیسوادی در روسیه و کوبا
ضمن لغو مناسبات ارباب ـ رعیتی و احتمالا بقایای مناسبات برده داری نه به نیت
اشاعه عدالت اجتماعی و غیره، بلکه برای توسعه سریع نیروهای مولده جامعه است.
·
توده در سایه قبضه قدرت سیاسی به
قبضه قدرت اقتصادی و فکری و فرهنگی خطر می کند تا امکان خودپروری را (توده پروری)
را فراهم آورد.
·
تا دموکراسی حقیقی را، یعنی
فرمانفرمائی توده های مولد و زحمتکش را امکان پذیر و عملی سازد.
9
·
این وظایف مانیفستی اما نه در دوره
سرمایه داری مبتنی بر رقابت آزاد، نه در مقیاس جهانی و همزمان در همه کشورهای
سرمایه داری پیشرفته، بلکه در سرمایه داری انحصاری ـ دولتی (امپریالیسم) و در این
و یا آن کشور چه بسا عقب مانده انجام می گیرند.
·
آنهم اغلب در محاصره اقتصادی توسط
کشورهای امپریالیستی و چه بسا در جنگ داخلی با ارتجاع سرنگون شده تحت حمایت
امپریالیسم.
10
هر
سخنی در باره نظام سیاسی کوبا و
سوسیالیسم
قرن «بیستم»
به
طور کلی،
خواه
ناخواه ،
بلافاصله روی بزرگ ترین ضعف آن متمرکز می شود،
یعنی
نبودِ دموکراسی و آزادی.
·
حزب توده در سوسیالیسم به اصطلاح
قرن بیستم راه «کارگر» فقط می تواند با
توسعه سریع و وسیع نیروهای مولده، حزب توده به معنی حقیقی کلمه گردد و جامعه را
گام به گام از خطه جبر به خطه اختیار رهنمون شود.
·
سؤال این است که چرا گذار جامعه از
مناسبات تولیدی برده داری و یا فئودالی را نه بورژوازی، بلکه توده چه بسا عقب
مانده (نیمه پرولتر ـ نیمه برده و یا نیمه رعیت) به عهده می گیرد؟
·
دلیل اختلاف نظر بلشویسم تحت رهبری
ولادیمیر لنین با منشویسم چیست؟
·
چرا چریک های توده ای کوبا به
تشکیل و یا تقویت و توسعه و تحکیم حزب توده می پردازند و اداره جامعه را به عهده
آن می گذارند و نه به عهده بورژوازی؟
·
چرا حزب کمونیست روسیه و یا حزب
کمونیست چین و ویتنام گذار جامعه از بقایای برده داری و فئودالی را به عهده
بورژوازی روسیه و یا چین و ویتنام نمی گذارد و خود به تنهائی کمر به انجام وظایف
طبقات اجتماعی دیگر می بندد؟
·
در روسیه و چین و ویتنام که قحط
بورژوا نیست.
·
چرا حزب کمونیست این کشور ها از
هژمونی توده ای صرفنظر نمی کند و خود به انجام وظایف بورژوایی انقلاب می پردازد؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر