۱۳۹۵ دی ۱, چهارشنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (146)


سرهنگ توده 
محمد علی مبشری

مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
هستن
زمستان
(1335)  

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون  

هستن

·       هستن، عنوان این شعر اخوان است.
·       واژه ی هستن احتمالا یکی از اختراعات خود اخوان است.
·       هستن مصدر نیست.
·       هستن را نمی توان قابل مقایسه با جستن و خستن و رستن محسوب داشت.
·       در این صورت باید به جای هستن، از بودن (در انگلیسی از «تو بی») استفاده کرد.
  
1
هستن

·       اخوان هستن را احتمالا مترادف با مقوله فلسفی وجود (به زبان آلمانی، زاین) و یا به معنی هستی (به زبان آلمانی، دا زاین)    بکار می برد.
·       احتمالا اخوان عدم را هم نیستن خواهد نامید.

·       جمله معروفی از شکسپیر هست:

بودن و نبودن.
مسئله این است.

2
هستن

·       دیالک تیک وجود و شعور (ماده و روح) از دیالک تیک های هگلیستی و مارکسیستی است.
·       فلاسفه بورژوائی و امپریالیستی از قبیل هایدگر و لاشخورهای دیگر، این دیالک تیک را تحریف کرده اند و با جفنگ زیر جایگزین ساخته اند:

هستن و داشتن

·       آثار فلاسفه امپریالیستی، بویژه فلاسفه فاشیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم در زمان سلطنت خاندان فاشیستی پهلوی و بمراتب بیشتر در سه دهه اخیر تحت سلطه فوندامنتالیسم شیعی که برادرخوانده فاشیسم است، وسیعا ترجمه و تبلیغ شده اند.

·       برخی از جوانان، ختی تحت عنوان «دا زاین» صفحه ای افتتاح کرده اند و همین واژه های هستن و هستنده و غیره را نشخوار می کنند و آب به آسیاب خردستیزی و فاشیسم و فوندامنتالیسم می ریزند.

·       ما از جهان بینی اخوان خبر نداریم.     
·       باید در روند تحلیل این شعر، ببینیم که اخوان این واژه را با چه مفهوم و معنا و محتوائی پر کرده است.

3

مرتضی کیوان هاشمی (کیوان) و هوشنگ ابتهاج (سایه) 
   
کیوان و یارانش
به فرمان شاه در  (۲۷ مهر ماه ۱۳۳۳) تيرباران شدند:
مهندس و شاعر مرتضی کيوان
سرهنگ شهربانی عزب الله سيامک
سرهنگ دوم محمد علی مبشر
سرهنگ دوم نعمت الله عزيزی
سرگرد حقوقدان هوشنگ وزيريان
سرگرد ژاندارمری نصرالله عطارد
سروان شهربانی محمد علی واعظ قائمی
سروان شهربانی نظام الدين مدنی
سروان شهربانی نورالله شفا
ستوان يکم عباس افراخته

·       این شعر را اخوان سه سال پس از کودتای 28 مرداد به مناسبت اعدام مرتضی کیوان و یاران سلحشور او سروده است و احتمالا به آنها تقدیم کرده است.
·       دراین شعر ضمنا وضع روحی و روانی خود اخوان و بضاعت معرفتی و نظری اش نیز انعکاس می یابد.

4
گفت و گو از پاک و ناپاک است
وز کم و بیش زلال آب و آیینه
وز سبوی گرم و پر خونی که هر ناپاک یا هر پاک
دارد اندر پستوی سینه .

·       معنی تحت اللفظی:
·       صحبت از پاک و ناپاک است.
·       صحبت از درجه زلالی آب و آیینه است.
·       صحبت از قلب گرم و پرخونی در قفس سینه هر پاک و ناپاک است.

·       اخوان به هنگام سرودن این شعر، 28 سال داشته است.

·       به قول حریفی، آدم پس از رسیدن به 50 سالگی، آدم می شود و به زبان سرخ ترین سرخگل فلات ایران، تولدی دیگر می یابد.
·       تازه اگر شانس آورد و از طفولیت به آدمیت بگذرد.

·       این بند شعر اخوان به مقدمه می ماند.
·       اخوان در این بند آغازین شعر، محتوای شعرش را پیشاپیش به اطلاع خواننده و شونده و یا حتی خویشتن خویش می رساند:

5
گفت و گو از پاک و ناپاک است
وز کم و بیش زلال آب و آیینه
وز سبوی گرم و پر خونی که هر ناپاک یا هر پاک
دارد اندر پستوی سینه

·       موضوع این شعر خلوص قلبی آدم ها ست.
·       از همین تماتیزاسیون (موضوع سازی) پسیکولوژیکی آدم ها می توان به سطح نازل توسعه فکری روشنفکران آن زمان پی برد که تف شان بر روشنفکران عصر حاضر شرف داشته است.

6
گفت و گو از پاک و ناپاک است

·       در قاموس اخوان جوان، آدم ها به دو دسته دوئالیستی طبقه بندی می شوند:
·       آدم های پاک و آدم های ناپاک

·       سؤال از علامه شاعر و یا شاعر علامه این است که معیار عینی و عام برای تمیز پاک از ناپاک چیست؟

·       چگونه می توان فهمید که کسی پاک است و یا ناپاک؟

7
گفت و گو از پاک و ناپاک است

·       اخوان همان دوئالیسم خیر و شر (هابیل و قابیل) را که در کتب مقدس آمده، به شکل دوئالیسم پاک و ناپاک بسط و تعمیم می دهد.
·       اگر هر ساده لوحی و یا شیادی هم جای اخوان بود، به همین سان استدلال می کرد:
·       یکی را پاک قلمداد می کرد و دیگری را ناپاک.
·       یکی را نبیره هابیل قلمداد می کرد، دیگری را نبیره قابل.
·       تبار کذائی یکی به خیر مطلق می رسید و دیگری به شر مطلق.

·       سؤال ولی در همه موارد مشابه این است که تبار خود اخوان و امثالهم به کدامیک می رسد؟

·       فرق احمد شاملو با اخوان و امثالهم این است که او رو راست تر و رو دار تر است و پیشاپیش از تبار خود پرده برمی دارد:     

من بامداد نخستین و آخرین ام
هابیل ام، من
شرف کیهان ام، من

8
وز کم و بیش زلال آب و آیینه

·       اخوان ضمنا دوئالیسم هابیل وقابیل را (دوئالیسم خیر و شر را) به شکل دوئالیسم آیینه و آب بسط و تعمیم می دهد:
·       بعضی از آدم ها بسان آب الوده اند و برخی بسان آیینه، زلال.

·       اینجا هم سؤال این است که معیار عینی و عام آب وارگی و آیینه وارگی چیست؟   

9

وز سبوی گرم و پر خونی که هر ناپاک یا هر پاک
دارد اندر پستوی سینه

·       منظور شاعر علامه از این سخن روشن نیست.
·       او در این شعر ظاهرا کیفیت خون قلب آدم های پاک و ناپاک را مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد داد.
·       باید ببینیم که سبوی گرم و پرخون در پستوی سینه چه نقشی در پاکی و ناپاکی آدم ها بازی می کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر