۱۳۹۵ آذر ۲۷, شنبه

دیالک تیک خدمت و خیانت (12 )



فرازهایی از کتاب شهلا زرلكي  
تحت عنوان
«در خدمت و خیانت زنان» 
ویرایش و تحلیل از
مریم دال و ربابه نون

حریف منتقد:
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·       این ادعای حریف منتقد، قابل بحث همه جانبه است.
  
·       سؤال اول این است که حریف چگونه به این حدس و گمان رسیده است؟

1
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد

·       حریف پس از تحلیل افکار مؤلف به کشف وجوه مشترک میان ایده ئولوژی او و ایده ئولوژی طبقه حاکمه فئودالی ـ فوندامنتالیستی (حکومت و حوزه علمیه) رسیده است.
·       نمی توان به حریف منتقد، حق نداد.
·       هم مؤلف و هم روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی زن ستیز اند.

·       ولی نمایندگی گشتاور ایده ئولوژیکی واحد، می تواند علل و دلایل متنوع و متفاوت و حتی متضاد داشته باشد:  

1
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·       یکی از دلایل بیشمار می تواند داشتن منشاء طبقاتی واحد باشد.

·       آنتی فمینیسم و آنتی کمونیسم طبقه حاکمه فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ قبل از همه ـ علت طبقاتی دارد.

·       اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی به دلیل جایگاه اجتماعی شان، دشمن آشتی ناپذیر توده مولد و زحمتکش اند.
·       این طبقات اجتماعی نان خود را از عرق جبین توده می خورند.
·       توده مولد و زحمتکش در قاموس این زباله ها، آدم محسوب نمی شوند.

·       آنتی فمینیسم (زن ستیزی) این زباله ها را باید در آنتی کمونیسم (توده ستیزی) طبقاتی ـ ماهوی آنها دانست.  

2
·       زنان پرولتاریای بی چون و چرا هستند.
·       زنان هزار بار پرولترتر از کارگران اند.

·       فقط کافی است انواع و اقسام فونکسیون هائی که زنان به عهده گرفته اند، نام برده شوند تا مسئله روشن شود.

·       زحمتکش تر و ستمکش تر از زنان، نمی توان کسی را سراغ داشت.

·       بشریت در طول تاریخ شرم انگیز جامعه طبقاتی به این ستم و استثمار عریان و بی شرمانه عادت کرده است.
·       به همین دلیل کسی ملتفت قضیه نمی شود و یا نمی خواهد ملتفت قضیه شود.

3
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·       مؤلف هم می تواند بلحاظ طبقاتی از اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی و خرده بورژوازی سنتی باشد و با طبقه حاکمه فئودالی ـ فوندامنتالیستی، در این و یا آن گشتاور ایده ئولوژیکی، وحدت و تشابه داشته باشد.
·       یعنی ایده ئولوژی طبقاتی خود را نمایندگی کرده باشد.

·       داشتن وحدت ایده ئولوژیکی با کسی و یا طبقه اجتماعی معینی اما یک چیز است و مأمور  آن کس و آن طبقه اجتماعی بودن، یک چیز دیگر.

·       سؤال این است که چرا ماهیت طبقاتی و وحدت و تشابه ایده ئولوژیکی مسکوت می ماند و وابستگی و مزدوری و مأموریت برجسته و مطلق می شود؟

4
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·       این رلاتیویزاسیون (نسبیت بخشی) و حتی فراموش کردن ماهیت طبقاتی و ابزولوتیزاسیون (مطلق کردن) وابستگی، مزدوری، مأموریت، جاسوسی و غیره احتمالا یکی از ترفند های ایده ئولوژیکی دیرمان و دیرنده ی طبقه حاکمه انگل و ستمگر است.
  
·       ما با این ترفند ایده ئولوژیکی در آثار شیخ شیراز ـ ایدئولوگ اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی ـ آشنا می شویم.
·       سعدی به نیت عوامفریبی، جامعه فئودالی را تحریف می کند و به تریاد (تثلیث) گله ـ گرگ ـ شبان (توده ـ ماموران دربار ـ شاه)  می رسد.
·       بعد، همه کاسه ها و کوزه ها را بر سر گرگ بیچاره خرد و خراب می کند و شبان (خوانین و سلاطین) را با هن و هن فئودالی از زیر ضربه بدر می کشد.

·       فرمان بازداشت سران ساواک و سیاستمداران توسط شاه در لحظات آخر عمرش، بر اساس همین تریاد دیر آشنا بوده است، اگرچه دیر بوده است.

·       امروزه امپریالیسم همین تریاد سعدی را دم به دم به خدمت می گیرد.


·       حتی صدر اعظم آلمان امپریالیستی (هلموت کل) را رسوا می سازد تا پایگاه اجتماعی و مقبولیت توده ای شبان (طبقه حاکمه امپریالیستی) را تحکیم کند و نجات دهد.

·       مهره طبقه حاکمه (گرگ)  بطرز نمایشی تخریب می شود، فدا می شود تا طبقه حاکمه (شبان)  حفظ شود.
·       مهره ولی مأمور است و همه کاره، طبقه حاکمه است که کمترین شباهتی به شبان ندارد.

5
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·       جا زدن مؤلف، به عنوان مأمور طبقه حاکمه انگل، ماهیت طبقاتی او را پرده پوشی می کند و مؤلف را تا حد گرگ ملعون سعدی تنزل می دهد.
·       مهره واره محسوب می دارد.

·       در ادبیات سیاسی ایران همین برخورد سوبژکتیو، برو ـ بیا دارد:
·       هر کس حتی بلحاظ فرم، موضع و نظر مشابه با کس دیگر داشته باشد، بی کمترین درنگ، مأمور آن کس، مزدور آن کس، وابسته به آن کس قلمداد می شود.

·       در نتیجه، ماهیت آن کس و ماهیت «ارباب» کذائی (و یا واقعی) او مورد بحث قرار نمی گیرد.

·       می توان گفت که نفس وابستگی، مزد بگیری و مأموریت به چالش کشیده می شود و کور کورانه محکوم می شود و نه خود موضع و نه خود عمل و کرد و کار.

·       منشاء طبقاتی و تاریخی این نحوه برخورد اما چیست و این نحوه برخورد به چه معنی است؟   

6
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·       منشاء این مسئله وابستگی، مأموریت، مزدوری، جاسوسی و غیره، بیشک، فئودالی است.

·       هر خان و سلطان چلقوزی هم خود وابسته به خان و سلطان دیگر است و هم مأمور و مزدور و جاسوس او ست و هم در هراس مدام از امثال خود بسر می برد.
·       امثال خود او که هم می توانند در محدوده حکومت و حاکمیت او و حتی در خرگاه و دربار و خوابگاه خود او باشند و هم در ممالک فئودالی دیگر.

7
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·       این نحوه برخورد بلحاظ ایده ئولوژیکی ـ روبنائی (در عرصه روبنای ایده ئولوژیکی) به معنی مورالیزاسیون (اخلاقی کردن) گرایش ها و سمتگیری ها ست.

·       مورالیزاسیون ـ در تحلیل نهائی ـ به دوئالیسم خرافی خیر و شر (هابیل و قابیل) می رسد و فاقد کمترین ارزش علمی است.
     
·       ساواک هر پا برهنه ای را به جرم گوش دادن به رادیو پیک ایران می گرفت، مهر مظهر شر بر پیشانی اش می کوفت و ضمنا اثبات می کرد که سربازان ارتش سرخ مادرش را ماتوشکا خطاب کرده اند و او نطفه همان ها ست.
·       مادر اسیر  پابرهنه در طرفة العینی به فاحشه ای مورالیزه می شد و خود او به ولد الزنائی.

·       در ادبیات سیاسی احزاب و سازمان های کذائی چپ و راست، کشف وحدت نظر و یا حتی تشابه نظر کسی با امپریالیسم و غیره، کافی است تا او را با اطمینان آهنین، مأمور و یا مزدور امپریالیسم و غیره   محسوب دارند.
·       این طرز تفکر و طرز برخورد، ولی عیب بزرگی است که دور از ما باد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر