فرازهایی از
کتاب شهلا زرلكي
تحت
عنوان
«در خدمت و
خیانت زنان»
ویرایش
و تحلیل از
مریم
دال و ربابه نون
حریف
منتقد:
نويسنده
اين كتاب
يا
مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و
آب به آسياب آنان می ریزد
و يا
نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى
جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.
·
این ادعای حریف منتقد، قابل بحث
همه جانبه است.
·
سؤال اول این است که حریف چگونه به
این حدس و گمان رسیده است؟
1
نويسنده
اين كتاب
يا
مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و
آب به آسياب آنان می ریزد
·
حریف پس از تحلیل افکار مؤلف به
کشف وجوه مشترک میان ایده ئولوژی او و ایده ئولوژی طبقه حاکمه فئودالی ـ فوندامنتالیستی
(حکومت و حوزه علمیه) رسیده است.
·
نمی توان به حریف منتقد، حق نداد.
·
هم مؤلف و هم روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی
زن ستیز اند.
·
ولی نمایندگی گشتاور ایده ئولوژیکی
واحد، می تواند علل و دلایل متنوع و متفاوت و حتی متضاد داشته باشد:
1
نويسنده
اين كتاب
يا
مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و
آب به آسياب آنان می ریزد
و يا
نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى
جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.
·
یکی از دلایل بیشمار می تواند
داشتن منشاء طبقاتی واحد باشد.
·
آنتی فمینیسم و آنتی کمونیسم طبقه
حاکمه فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ قبل از همه ـ علت طبقاتی دارد.
·
اشرافیت بنده دار و فئودال و
روحانی و بورژوازی به دلیل جایگاه اجتماعی شان، دشمن آشتی ناپذیر توده مولد و
زحمتکش اند.
·
این طبقات اجتماعی نان خود را از
عرق جبین توده می خورند.
·
توده مولد و زحمتکش در قاموس این
زباله ها، آدم محسوب نمی شوند.
·
آنتی فمینیسم (زن ستیزی) این زباله
ها را باید در آنتی کمونیسم (توده ستیزی) طبقاتی ـ ماهوی آنها دانست.
2
·
زنان پرولتاریای بی چون و چرا
هستند.
·
زنان هزار بار پرولترتر از کارگران
اند.
·
فقط کافی است انواع و اقسام فونکسیون
هائی که زنان به عهده گرفته اند، نام برده شوند تا مسئله روشن شود.
·
زحمتکش تر و ستمکش تر از زنان، نمی
توان کسی را سراغ داشت.
·
بشریت در طول تاریخ شرم انگیز جامعه
طبقاتی به این ستم و استثمار عریان و بی شرمانه عادت کرده است.
·
به همین دلیل کسی ملتفت قضیه نمی
شود و یا نمی خواهد ملتفت قضیه شود.
3
نويسنده
اين كتاب
يا
مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و
آب به آسياب آنان می ریزد
و يا
نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى
جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.
·
مؤلف هم می تواند بلحاظ طبقاتی از اشرافیت
بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی و خرده بورژوازی سنتی باشد و با طبقه حاکمه
فئودالی ـ فوندامنتالیستی، در این و یا آن گشتاور ایده ئولوژیکی، وحدت و تشابه داشته
باشد.
·
یعنی ایده ئولوژی طبقاتی خود را
نمایندگی کرده باشد.
·
داشتن وحدت ایده ئولوژیکی با کسی و
یا طبقه اجتماعی معینی اما یک چیز است و مأمور آن کس و آن طبقه اجتماعی بودن، یک چیز دیگر.
·
سؤال این است که چرا ماهیت طبقاتی و
وحدت و تشابه ایده ئولوژیکی مسکوت می ماند و وابستگی و مزدوری و مأموریت برجسته و
مطلق می شود؟
4
نويسنده
اين كتاب
يا
مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و
آب به آسياب آنان می ریزد
و يا
نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى
جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.
·
این رلاتیویزاسیون (نسبیت بخشی) و
حتی فراموش کردن ماهیت طبقاتی و ابزولوتیزاسیون (مطلق کردن) وابستگی، مزدوری، مأموریت،
جاسوسی و غیره احتمالا یکی از ترفند های ایده ئولوژیکی دیرمان و دیرنده ی طبقه
حاکمه انگل و ستمگر است.
·
ما با این ترفند ایده ئولوژیکی در آثار
شیخ شیراز ـ ایدئولوگ اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی ـ آشنا می شویم.
·
سعدی به نیت عوامفریبی، جامعه فئودالی
را تحریف می کند و به تریاد (تثلیث) گله ـ گرگ ـ شبان (توده ـ ماموران دربار ـ شاه)
می رسد.
·
بعد، همه کاسه ها و کوزه ها را بر
سر گرگ بیچاره خرد و خراب می کند و شبان (خوانین و سلاطین) را با هن و هن فئودالی از
زیر ضربه بدر می کشد.
·
فرمان بازداشت سران ساواک و سیاستمداران
توسط شاه در لحظات آخر عمرش، بر اساس همین تریاد دیر آشنا بوده است، اگرچه دیر
بوده است.
·
امروزه امپریالیسم همین تریاد سعدی
را دم به دم به خدمت می گیرد.
·
حتی صدر اعظم آلمان امپریالیستی (هلموت
کل) را رسوا می سازد تا پایگاه اجتماعی و مقبولیت توده ای شبان (طبقه حاکمه امپریالیستی)
را تحکیم کند و نجات دهد.
·
مهره طبقه حاکمه (گرگ) بطرز نمایشی تخریب می شود، فدا می شود تا طبقه
حاکمه (شبان) حفظ شود.
·
مهره ولی مأمور است و همه کاره، طبقه
حاکمه است که کمترین شباهتی به شبان ندارد.
5
نويسنده
اين كتاب
يا
مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و
آب به آسياب آنان می ریزد
و يا
نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى
جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.
·
جا زدن مؤلف، به عنوان مأمور طبقه
حاکمه انگل، ماهیت طبقاتی او را پرده پوشی می کند و مؤلف را تا حد گرگ ملعون سعدی
تنزل می دهد.
·
مهره واره محسوب می دارد.
·
در ادبیات سیاسی ایران همین برخورد
سوبژکتیو، برو ـ بیا دارد:
·
هر کس حتی بلحاظ فرم، موضع و نظر
مشابه با کس دیگر داشته باشد، بی کمترین درنگ، مأمور آن کس، مزدور آن کس، وابسته
به آن کس قلمداد می شود.
·
در نتیجه، ماهیت آن کس و ماهیت «ارباب»
کذائی (و یا واقعی) او مورد بحث قرار نمی
گیرد.
·
می توان گفت که نفس وابستگی، مزد
بگیری و مأموریت به چالش کشیده می شود و کور کورانه محکوم می شود و نه خود موضع و
نه خود عمل و کرد و کار.
·
منشاء طبقاتی و تاریخی این نحوه
برخورد اما چیست و این نحوه برخورد به چه معنی است؟
6
نويسنده
اين كتاب
يا
مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و
آب به آسياب آنان می ریزد
و يا
نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى
جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.
·
منشاء این مسئله وابستگی، مأموریت،
مزدوری، جاسوسی و غیره، بیشک، فئودالی است.
·
هر خان و سلطان چلقوزی هم خود
وابسته به خان و سلطان دیگر است و هم مأمور و مزدور و جاسوس او ست و هم در هراس
مدام از امثال خود بسر می برد.
·
امثال خود او که هم می توانند در
محدوده حکومت و حاکمیت او و حتی در خرگاه و دربار و خوابگاه خود او باشند و هم در
ممالک فئودالی دیگر.
7
نويسنده
اين كتاب
يا
مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و
آب به آسياب آنان می ریزد
و يا
نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى
جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.
·
این نحوه برخورد بلحاظ ایده
ئولوژیکی ـ روبنائی (در عرصه روبنای ایده ئولوژیکی) به معنی مورالیزاسیون (اخلاقی
کردن) گرایش ها و سمتگیری ها ست.
·
مورالیزاسیون ـ در تحلیل نهائی ـ به
دوئالیسم خرافی خیر و شر (هابیل و قابیل) می رسد و فاقد کمترین ارزش علمی است.
·
ساواک هر پا برهنه ای را به جرم
گوش دادن به رادیو پیک ایران می گرفت، مهر مظهر شر بر پیشانی اش می کوفت و ضمنا
اثبات می کرد که سربازان ارتش سرخ مادرش را ماتوشکا خطاب کرده اند و او نطفه همان
ها ست.
·
مادر اسیر پابرهنه در طرفة العینی به
فاحشه ای مورالیزه می شد و خود او به ولد الزنائی.
·
در ادبیات سیاسی احزاب و سازمان
های کذائی چپ و راست، کشف وحدت نظر و یا حتی تشابه نظر کسی با امپریالیسم و غیره،
کافی است تا او را با اطمینان آهنین، مأمور و یا مزدور امپریالیسم و غیره محسوب
دارند.
·
این طرز تفکر و طرز برخورد، ولی
عیب بزرگی است که دور از ما باد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر