جمعبندی از
مسعود بهبودی
سنت خودستائی
(ایدئالیزه کردن حزب توده و توده ای ها وضمنا خویشتن خویش)
اولا خاص حزب توده نیست.
1
کسب و کار و هنر و شق القمر همه جریانات سیاسی و اقتصادی و فقهی و غیره
ـ چه ریز و چه درشت ـ
رجز خوانی و خودستائی است.
2
در حزب توده ماقبل کودتا
بیماری های فاشیستی ـ فوندامنتالیستی
از این قبیل
رواج نداشته اند.
3
دلیل سوبژکتیو رواج خودستائی در حزب توده
اولا تضعیف مهیب حزب توده بوده است.
4
دربار و امپریالیسم تبر بر ریشه ها که سهل است
بر نطفه ها و جوانه های حزب توده فرود آورد.
5
اجامر جماران
با امحای حزب توده
ـ به قول فرح دیبا در رسانه های امپریالیستی ـ
به آرزوی قلبی شاه جامه عمل پوشاندند.
یعنی سنت توده ستیزی شاه را
ـ بی شرمانه و بی رحمانه ـ
تداوم بخشیدند و به پایان رساندند.
6
نسل نوین حزب توده (به قول نویدی ها)
جای خالی نیروی مادی را
با حزب ستایی (خودستائی) ایرئالیستی و ایراسیونالیستی
پر کردند
7
ضمنا جای خالی شعور مارکسیستی ـ لنینیستی را
با شور و شعر و شعار هارت و پورتیستی پر کردند.
8
جفنگیات نوید و به سوی حزب
حاکی از همین غلبه شور و شعر و شعار بر شعور بوده اند.
9
تقویت ایرئالیستی و ایراسیونالیستی حزب توده
آلترناتیوی برای ضعف رئالیستی و راسیونالیستی حزب توده
بوده است.
10
رهبری حزب توده
بلحاظ تئوریکی
ایدئالیزه شد.
در حالیکه احدی در این مجموعه
توان تفکر مفهومی و تحلیلی (دیالک تیکی ـ ماتریالیستی) نداشت.
11
اگرچه بضاعت فکری و تئوریکی و اتیکی (اخلاقی)
رهبری و حتی کادر های حزب توده
صدها هزار بار
بیشتر از رهبران جریانات سیاسی دیگر بوده است.
12
یکی از دلایل سقوط حزب توده به منجلاب آوانتوریسم و
«تئوری نخبگان»
بیوگرافی کادرهای جدید حزب توده بوده است.
13
حیدر مهرگان و نویدی ها
احتمالا از جریانات آوانتوریستی ـ فدائیستی ـ مائوئیستی
آمده بودند و ایده ئولوژی خود را به همراه آورده بودند.
البته جو چریکی حاکم در جامعه هم
گوژ بالا گوژ شده بود.
سلطنت فرم حکومت (دولت) است.
1
حکومت (دولت)
از عناصر مهم روبنای ایده ئولوژیکی هر جامعه است.
2
سلطنت، حکومت، دولت را
بسان هر فرم هر چیز دیگر
فقط با تعیین محتوا می توان ارزیابی کرد.
3
همان طور که در کوزه ای (به مثابه فرم)
هم می توان آب نگهداشت، هم ترشی، هم شیره
در فرم سلطنت هم
هم طبقه حاکمه برده دار می تواند حکومت کند
هم طبقه حاکمه فئودال
هم طبقه حاکمه سرمایه دار
4
سلطان
در کشورهای اروپائی
مثلا انگلسان
نر نیست
آنهم از دیرباز
5
با توجه به دیالک تیک فرم و محتوا
دیالک تیک حکومت و حاکمیت
دیالک تیک روبنای ایده ئولوژیکی و زیربنای اقتصادی
دیالک تیک هیئت حاکمه و طبقه حاکمه
امروزه در اپوزیسیون عیرانی
فرقی میان
سطل ننه ات طلبیسم
مجاهدیسم
فوندامنتالیسم
عکسعریتیسم
عقلیتیسم
پانیسم های متنوع
(پان ترکیسم، پان عیرانیسم، پان کردیسم، پان عربیسم،
پان بلوچیسم و غیره)
وجود ندارد.
6
آنچه وجود دارد
رقابت این کثافات بر سر نوکری امپریالیسم و عربستان و عردوغان و عزرائیل و آالمان و غیره است.
هر دو موضع فکری
همزمان
درست اند.
تفکر دیالک تیکی هم همین است:
1
حزب توده
بهترین مولود توده در طول تاریخ بوده است.
2
حزب توده
بهترین دستاورد توده بوده است.
3
حزب توده
اما عاری از ایرادات جدی نبوده و نیست.
4
تأسف انگیز و تأثر انگیز و تراژیک
این است که این ایرادات جدی حزب توده
به چالش دیالک تیکی کشیده نشده اند
و در نهایت کوته اندیشی و خریت و خردستیزی
ماستمالی شده اند
و ماستمالی می شوند.
5
ما تاکنون حداقل صد نفر را بلاک کرده ایم.
بخش اعظم این افراد
طرفدار (به خیال خام خود)
حزب توده اند.
6
این حضرات
هم بدترین دشمنان حزب توده اند و
هم بدترین دشمنان روشنگری عینی و علمی و انقلابی اند.
7
یکی از ایرادات جدی حزب توده
تحریف اسناد ارزشمند حزبی بوده است.
هیچ حزب خردگرایی در جهان به چنین خریتی دست نمی زند.
8
حتی دفاعیات سران حزب توده سانسور شده اند.
به همین دلیل
خسرو روزبه
اسطوره مانده است.
ایدئالیزه شده است.
نا شناخته مانده است.
مثل چه گوارا مانده است.
معروف خاص و عام است و
ضمنا نا شناخته و مبهم و بیگانه است.
9
حزب توده
اشعار زندان احسان طبری را
که سایت توده ای ها با بدسلیقگی تار و پودی اش
به طور جسته و گریخته
منتشر کرده بود
احتمالا نیست و نابود کرده است
چون محتوای این اشعار
با تصورات فئودالی ـ قرون وسطائی حضرات
ناسازگار بوده است.
در نتیجه
تحلیل اشعار زندان طبری
و همزمان با آن
تحلیل روندهای جاری در جهنم اوین
محال گشته است.
10
حزب توده
را باید «حفظ دوده» (صفر قهرمانی) نام داد.
درست به همین دلیل که از ماضی دفاع کرده است
و نه از مستقبل.
11
چنین حزبی همه چیز می تواند باشد
به غیر از حزب توده
قدرت
به قول بعضی ها
یکی از مفاهیم جامعه شناسی است.
1
قدرت
همان اوتوریته است.
2
قدرت و یا اوتوریته
مفهوم گل و گشادی است.
3
به قول ماکس وبر
ـ جامعه شناس آلمانی ـ
قدرت
مفهوم فرم نیافته ای است.
4
اوتوریته مجرد و انتزاعی وجود ندارد
تا با محبت مورد مقایسه قرار گیرد.
5
اوتوریته مشخص وجود دارد:
الف
هم اوتوریته مادر و پدر به فرزند
اوتوریته است
ب
هم اوتوریته صاحبسخن به مستمع
پ
هم اوتوریته ارباب به رعیت.
ت
هم اوتوریته غارتگر به غارت شونده
6
فرق ایندو نوع از اوتوریته چیست؟
7
محبت را
مثل هر مفهوم دیگر
باید بی اعتنا به قدرت و غیره تعریف کرد.
8
محبت چیست؟
خدمه بیمارستان ها
یکی از اعضای خدای مولتی ارگان (چندین عضوی) زمین اند.
1
خدمه بیمارستان ها
یکی از اجزای خدای حقیقی خاک اند.
2
اسم این خدای دیوارکوته چیست
که هر ننه قمر از خود راضی
آستین بالا می زند
و «قهر» مانانه از آن بالا می رود
و شیرآهنکوه قلمداد می شود؟
3
اسم این خدای دیوارکوته چیست
که همه خدا نا شناسان
در هر فرصتی
تحقیرش می کنند
و تف بارانش می کنند
و همه کاسه ها و کوزه ها را
بر سرش خرد و خراب می کنند؟
ما که یک هزارم تو از اشعار آذری نمی فهمیم
اصلا نمی توانیم بخوانیم شان
چون خیلی انرژی می گیرد.
1
این شعر شاعر را اصلا نخوانده ایم
2
اگر ترجمه فارسی اش را می نوشت
کمک بزرگی می شد.
3
شاعر این شعر مذهبی باید باشد.
4
در جبهه بوده
5
هرکس که عثمانی و قزلباش گفت
پان ترکیست تلقی نمی شود.
6
پان ترکیسم و هر پانیسم دیگر
جریانی شووینیستی، فاشیستی و ضد خلقی است.
7
این شاعر
احتمالا
فردی بشر دوست است
و نه فاشیست.
و نه پان ترکیست.
آره.
حق با شما ست.
1
آنارشیسم
(در زمان مارکس و شاید کماکان)
از مفهوم اختلاس (دزدی)
برای پرده پوشی مفهوم استثمار
بهره برمی گرفت.
2
مارکس در «فقر فلسفه» آن را به نقد کشیده است.
3
نوید نو فقر فلسفه را منتشر کرده است.
ما هنوز نخوانده ایم.
4
امپریالیسم و فوندامنتالیسم
اصلا به استثمار اشاره نمی کنند.
5
یعنی آن را اصلا برسمیت نمی شناسند.
6
تحریف تئوریکی از سر تا پا وارونه گر
صورت گرفته است:
الف
به جای کارگر، کارپذیر (کارآما) را اخترع کرده اند
و به جای سرمایه دار، کاربخش، کار دهنده، حاتم طائی کار و اشتغال را.
ب
سرمایه دار
بدین طریق
به توده بی همه چیز
در نهایت بزرگواری
کار (امکان اشتغال و تأمین معاش) می دهد
و توده
در نهایت سپاسگزاری
کار را می پذیرد تا از گرسنگی نمیرد.
پ
ترامپ علنا می گوید:
من به هزاران نفر کار و اشتغال داده ام
و خرمن احسنت و مرحبا و رأی لاتحد و لاتحسی
درو می کند.
ت
بدین طریق کارگر (کار کننده، کار دهنده) واقعی،
سرمایه دار (ترامپ) قلمداد می شود
و سرمایه دار واقعی (بهره ور از نعمت کار و اشتغال)
توده بی همه چیز محسوب می شود.
7
در این واژه اختلاس
ترفند تئوریکی طبقه حاکمه گنجانده شده است که
به معنی تخریب ساختار طبقاتی جامعه است:
الف
سارکوزی
جورج ابن جورج
هلری
ترامپ
اعضای ارگانیک
طبقه حاکمه امپریالیستی اند.
ب
یعنی هم عضو طبقه بورژوازی اند و هم نماینده و مأمور آن اند.
پ
دزد نامیدن سارکوزی و غیره
به معنی یکسان جا زدن اعضای طبقه حاکمه
با اعضای تحتانی ترین لایه اجتماعی
یعنی لومپن پرولتاریا
بی خانمانان
بینوایان
بی همه چیزان
است.
ت
در نتیجه
در اذهان خسته ی توده
این تصور رشد می کند که
جامعه سرمایه داری
نه تحت سلطه همه جانبه ی طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
بلکه تحت حکومت مشتی لومپن پرولتاریا ست.
ث
در نتیجه
نسخه رهائی از این ذلت
لومپن پرولتاریا ستیزی می شود
جنده ستیزی
جاکش ستیزی
دزد ستیزی می شود.
ج
ایزابل النده
در رمانی که هالی وود فیلم کرده، همین ترفند ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه را به خورد خواننده می دهد:
هیئت حاکمه در هر جامعه
از مشتی جیب بر (گاونر) تشکیل می یابد.
ح
این خرافه امپریالیستی
در زر ورق عنگلابی ـ چپگرایانه به خورد خواننده و بیننده
داده می شود.
خ
تنها ره رهائی می شود
حذف لات ها و لاشخورها از هیئت حاکمه
اما نه با تشکل، روشنگری و بسیج توده
بلکه با حمایت توده ای از لومپن های وابسته به طبقه حاکمه
چ
رفیقِ پوتین در رابطه با ترامپ گفت:
باید هولیگان ها
(بزن بهادرها، کلاه مخملی ها، لومپن ها، لاشخورها، ترامپ ها)
روی کار بیایند و جای استبلیشمنت کراواتمند و مؤدب را بگیرند.
چاره دیگری نیست.
8
با این واژه اختلاس
طبقه حاکمه به آب زمزم شسته می شود
تطهیر می شود
اصلا مورد انتقاد قرار نمی گیرد.
9
کسی نمی گوید که
پینوچه و پوتین و سارکوزی وبرلسکونی و هلری و ترامپ
ـ در بهترین حالت ـ
مأمور طبقه حاکمه امپریالیستی اند.
10
همه خیال می کنند که لومپن اند:
یعنی مشتی جنده و جاکش و دزد و رهزن و جاسوس و گدا و چاقوکش
و کلاه مخملی و غیره اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر