تحلیلی
از
مسعود
بهبودی
مرتضی
مطهری
مسئله
شناخت
جهان
بيني به منزلة زير بناي فكر است
ادامه
سؤال این بود
که
مفهوم چیست و چگونه تشکیل می شود؟
1
گفته شد که مفهوم
هر چیز
تصویر ذهنی از
آن چیز است که
به مدد ارگان
های حسی (مثلا حواس پنجگانه و غیره)
از جهان برون به جهان درون ارسال می شود.
2
مفهوم «سیب»
تصویر ایده ای (فکری، ذهنی)
سیب واقعی است.
3
گفته شد که انعکاس (عکس اندازی در آیینه ذهن، عکس برداری توسط حواس)
در روند کار و در اثر کار
بطور عینی (اوبژکتیو)
چه بسا
بدون آنکه روح انسان ها باخبر شود، صورت می گیرد.
4
اکنون
سؤال این است که
فکر
(اندیشه، ایده، نظر، قضاوت، داوری)
چیست و چگونه تشکیل می شود؟
5
در همان مثال دهقان و درخت بمانیم.
دهقان
مثلا پس از فرود آوردن تبر بر تنه درخت می بیند که
ضربه تبری، همان و سقوط درخت، همان.
6
حتما از قوت بازوی خود و تیزی تبرش
دچار حیرت می شود و کیف می کند.
7
ولی وقتی به مقطع درخت نگاه می کند،
متوجه می شود که درخت پوک بوده است.
8
همین
«درخت پوک است»
بسان دیگر سیگنال ها
از قبیل نرمی، خشکی، تری، سفتی، سختی، تیزی، کندی، کوتاهی، درازی
که ذکر شان گذشت،
به کارگاه مغز ارسال می شود.
9
«درخت پوک است»
اما مفهوم نیست.
چیست؟
10
«درخت پوک است»
ترکیب معنامندی از مفاهیم «درخت» و«پوکی»
است.
چیست؟
11
«درخت پوک است»
حکم است.
12
همانطور که مفهوم سیب
تصویر سیب واقعی است،
حکم هم تصویر واقعیت امری است.
13
ضمنا حکم، ترکیبی از مفاهیم است.
14
مفاهیم
آجر های اولیه عمارات احکام
اند.
15
اگر حکم را ساختمانی تصور کنیم،
مفاهیم آجرهای آن ساختمان اند.
16
حکم «درخت پوک است»
نیز بسان مفهوم پوکی
در کارگاه مغز آدمی
بلافاصله جامه کلام می پوشد و جمله می شود.
17
همانظور که واژه (کلمه) غلاف مادی مفهوم بود،
به همان سان هم جمله، غلاف مادی حکم است.
18
اگر حکم را خنجر روحی، فکری و ذهنی تصور کنیم،
جمله، غلاف مادی آن است.
19
جمله
ـ بر خلاف حکم ـ
نامرئی و نامحسوس نیست.
20
جمله
بر زبان جاری می شود.
روی کاغذ می نشنید.
دیده می شود.
خوانده می شود.
شنیده می شود.
رد و بدل می شود.
21
به زبان فلسفی
ما با دیالک تیک جمله و حکم سر و کار داریم.
22
دیالک تیک جمله و حکم
بسط و تعمیم کدام دیالک تیک معروف است؟
23
همانطور که دیالک تیک کلمه و مفهوم
بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا (دیالک تیک ظرف و مظروف) بود،
دیالک تیک جمله و حکم هم بسط و تعمیم
همان دیالک تیک فرم و محتوا ست.
24
جمله فرمی (ظرفی، قالبی) است که
حاوی محتوائی (مضمونی، مظروفی،
درونمایه ای)
به نام حکم است.
25
اکنون می توان به سؤال فوق الذکر در بخش اول پاسخ داد:
فکر چیست؟
26
فکر حکم است.
27
هر فکری
تصویر ذهنی واقعیت امری است.
تصویر واقعیت امر «درخت پوک است»،
فکر نامیده می شود.
28
حالا به فرمایش مرتضی مطهری برمی گردیم:
جهان
بيني به منزلة زير بناي فكر است
29
مرتضی مطهری
از منشاء مادی (واقعی و عینی) اندیشه
بی خبر است.
او منشاء افکار را جهان بینی می
پندارد.
30
این بدان معنی است که
او از زادگاه افکار و روند و روال تشکیل افکار خبر
ندارد.
31
هنر او این است که
فکری را زیربنای (؟) فکر دیگری جا بزند که گویا روبنای آن است.
32
مفاهیم زیربنا و روبنا
جای شان در جای دیگر است و نه در شناخت و تئوری شناخت.
33
شناخت و تئوری شناخت مفاهیم خاص خود
را دارند.
مراجعه کنید به
زیربنا، روبنا، شناخت، تئوری شناخت، تصویر، تصویر تئوری، ادراک، استنباط، تجرید، تعمیم ...
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
34
نیاکان ما صدها هزار سال قبل
احتمالا تا همین درجه رشد کرده بودند.
35
چیزهای مادی پیرامون آنها
تا حدودی
در آیینه ذهن شان منعکس شده بودند
و به صورت مفاهیم و احکام (کلمات و
جملات)
در آمده بودند و وسایل فکری آنها محسوب می شدند.
36
سؤال اکنون این است که این مرحله شناخت بشری
چه نام دارد؟
37
این مرحله شناخت بشری
شناخت حسی (سنسوئال)
نام دارد.
38
نیاکان ما در مرحله شناخت حسی
احتمالا چیزها و پدیده های طبیعی را
خالق هستی می دانستند.
مثلا آلات تناسلی انسان ها را
ماه و خورشید و غیره را
باد و برف و باران و غیره را
39
چرا و به چه دلیل؟
40
چرا خدا را نمی پرستیدند؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر