جمعبندی از
مسعود بهبودی
پریسا صالحی
رودخانه ای که می دانست
به دریا نمی ریزد
خودش را از دره پرت کرد.
باید جایی از زندگی باشد
که بشود با مرگ
زیباتر شد.
دور چشم هایم را خط کشیده ام
دور لب هایم را خط کشیده ام
و با زیبایی بیشتری
به تو فکر می کنم.
پایان
اولا کسی و یا چیزی از جماد تا نبات و جانور
با مرگ
زیبا نمی شود.
1
کثیف ترین دشمنان بشریت مولد و زحمتکش
که از مرگ سرودی ساخته بودند
تا کودکان شیرخواره مردم را
شیر کنند و به جنگ شیران بفرستند
زندگی را تا بی مزه ترین جرعه هایش مکیدند و مردند.
زنده باد زندگی
2
هیچ رودی یافت نمی شود که از دریا نشئت نگیرد،
با دریا در پیوند نباشد و به دریا ریختن نتواند.
3
غفلت از پدیده ای
به هر دلیلی هم که باشد،
به معنی نبود آن پدیده نیست.
4
راه ها مختلف و متفاوت اند
مرئی و نامرئی اند
زیر زمینی و رو زمینی و فضائی اند
مستقیم و غیر مستقیم اند
با واسطه و بی واسطه اند.
5
عناصر هستی
گنجینه ای از ترفند ها توسعه داده اند
تا پیوند ارگانیک شان با «دریا» بر باد نرود.
عرناند سوگمند
در عین اینکه زیبا توضیح دادید اما از کلمه ( توده ) زیادی استفاده کردی
امید وارم جزو گروه خائنین حزب توده نباشید
چون حزب توده زنا زاده ترین حزب وابسته روس بود که با بی کفایتی و نالایقی خود
مادر ملتی را به عزایش نشاند و خودش هم آواره شد و هنوز هم از رو نمی رود و زرمی زند
نعلنگ پوشی که توانست از تحصیل کردگان دانشگاه رفته و فرنگ دیده ها حکومت را بگیرد
یعنی سطح شعورش پائین تر از نعلنگ پوشان بوده است
که اگر اینها به قدرت می رسیدند بی گمان از نعلنگ پوشان حرامزاده حرامزاده ترمی بودند.
پایان عرعر
ما همه این توضیحات علمی را
مدیون حزب توده ایم.
1
حزب توده بهترین چیزی است که
توده مولد و زحمتکش
در صدف سینه اش پرورده و به جامعه ارزانی داشته است.
2
اگر خدمات توده و حزب توده را
از این جهنم دره
حذف کنید
جز زباله چیزی نمی ماند.
3
بدون حزب توده
روشنفکران این سامان بی سامان
فقط می توانستند عرعر کنند
4
هنر تفکر علمی (علمی اندیشی)
میراث گرانبهای حزب انقلابی و علمی اندیش توده است.
5
اگر اکنون از این دیار جز عرعر صدائی به گوش نمیرسد
دلیل آن غیاب حزب توده است.
6
گمان مبر که به پایان رسید کار ِ مغان
هزار باده ی ناخورده در رگ ِ تاک است
7
یاد خروشان حزب توده به یاد،
باد.
حزب خادم بی نام و بی اعتنا به نام.
تمرین دیالک تیک منفرد ـ خاص ـ عام
دیالک تیک زن و شوهر
و به قول حریف متافیزیکی اندیش:
نزاع زن و شوهر
1
نزاع زن و شوهر
عام است.
یعنی شامل حال همه زنان و شوهران جهان می شود.
2
نزاع شهین همسایه مریم با شوهرش
منفرد است.
3
خاص را پیدا کنید
کسروی
روشنگر بسیار جسور و صادق و بزرگی است
1
بینش کسروی
ولی عاری از ایراد نیست.
2
تفکر مفهومی در جهان
و بویژه در ایران
کیمیا و کمیاب است.
3
امرزوه
مغز خیلی ها در لیفه شلوار است
4
فکر و ذکری جز عیاشی و علافی ندارند.
5
کسروی اما دست کم گرفتنی نیست.
6
کاش فرصت باشد و آثار این روشنگر بی همتا تحلیل شوند.
7
متد و اسلوب فکری کسروی ستایش انگیز است.
8
آثاری را که او به آتش کشیده
باید دید و به او حق داد.
بخش اعظم میراث ایده ئولوژیکی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی
فاشیستی است.
1
خاوران ها و اوین ها
بدون این آثار نمی توانستند
به این آسانی تشکیل شوند.
2
نقد این آثار
انرژی و نیروی عظیمی می طلبد
3
لوکاچ
در مورد آثار نیچه و نقش منفی آن
همین نظر را نمایندگی کرده است.
4
بدون تئوری فاشیستی
فاشیسم تشکیل نمی شد و 6 میلیون زن و بچه و جوان و پیر
طعمه کوره های آدم سوزی نمی شدند.
این ربطی به پارادوکس ندارد.
1
پارادوکس عبارت است از ادعا و یا حکم به ظاهر باطل و بی معنا،
که پس از تجزیه و تحلیل دقیقتر
بر حقیقت غول آسائی دلالت کند.
2
این جفنگی نیهلیستی است.
3
حریف می خواهد از هیچی شروع کند.
4
مملو از ایرادات تجربی و منطقی است.
5
هارت و پورت توخالی است.
6
اجامر فاشیسم و فوندامنتالیسم
از این لاطائلات فت و فراوان دارند.
لرد کلارک و لرد کاتر:
عاملان و آمران قتلعام ۶۷ را محاکمه کنید
1
لردین لاشخورین نازنین،
چشم.
2
شما هم جانیان عنگلیسی، عالمانی، عامریقائی و
عسپانیائی و عزرائیلی را محاکمه کنید.
3
اجامر عرعرستان را
عرعر دوغان را
طالبان و داعشیان را
گوادولوپی ها را
به بازخواست کشید.
اندیشه را باید در کلیتش مورد بحث قرار داد
نه در فراگمنتش (جزئیتش)
دقت کنید:
یا باید نقد شوند و زهر زدائی شوند و یا باید در سنت کسروی به آتش کشیده شوند
ما طرفدار نقد دیالک تیکی هر اندیشه ایم.
1
ما که اهل نقد هستیم.
2
اگر قحط اندیشنده باشد
همان کار کسروی بهتر از هیچ است.
3
مثل خوردن طعام و مسمومیت است.
4
طعام را یا باید زهرزدائی کرد و یا باید دور ریخت
مسائل را نباید بطرز سوبژکتیویستی
مورد بحث قرار داد:
1
به جای من موافقم
او مخالف است و غیره
باید بطرز حداقل اوبژکتیو
و در بهترین حالت بطرز دیالک تیکی مورد بحث قرار داد.
2
موافقت و مخالفت
کسی با اندیشه ای
دال بر صحت و سقم آن اندیشه نیست.
3
سوبژکتیویسم بیماری معرفتی نسل ما و عصر ما ست.
روبرتو خوارز
برگردان
مؤدب میرعلایی
چیزی را جستجو کردن
همیشه یافتن چیز دیگری است.
پس برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی.
پرنده ای را جستجو کردن، گل سرخی را یافتن،
عشق را جستجو کردن، تبعید را یافتن،
هیچ را جستجو کردن، انسان را شناختن،
به عقب رفتن برای پیشروی کردن.
رازِ راه نه در فرعی هایش،
نه آغازِ مشکوک
و پایانِ تردیدآمیزش،
که در طنز گزنده ی
دو طرفه هایِ راه است.
همیشه می رسی
ولی به جایی دیگر!
همه چیز می گذرد
اما در دیگر سو.
پایان
در این جفنگ روبرتو خوراز
ذراتی از حقیقت هست
همین و بس
نه کمتر و نه بیشتر:
1
وقتی می خواهی ایده ای را جامه عمل بپوشانی
و چیزی تولید کنی،
ضمن ساختن آن چیز
چیزهای دیگری هم به عنوان فراورده های فرعی (جانبی)
تولید می شوند.
2
مثال:
هروئین معروف
در آغاز
فراورده شیمیائی فرعی در روند تولید احتمالا مورفین
بوده است.
چیزی را جستجو کردن
همیشه یافتن چیز دیگری است.
1
نه.
چیزی را جستجو کردن
همیشه با یافتن آن چیز توأم است
به اضافه با یافتن چیزهای فرعی دیگر
2
دلیلش این است که هیچ چیز به صورت ایزوله و محض و ناب و مطلق و تنها تشکیل نمی شود و وجود ندارد.
3
حکیم رئالیست و راسیونالیستی در قرون وسطی
این حقیقت امر را صدها بار در بلند ترین مناره های شیراز
و بغداد
جار زده است:
4
جستن گنج
ضمن یافتن گنج
با یافتن مار و حتی تجربه نیش مار و جان نهادن بر سر گنج
نیز همراه است.
چون گنج و مار به هم اند.
(سعدی)
5
جستن گلی ضمن یافتن گل
با یافتن خار و یا تجربه کردن نیش خار توأم است.
چون گل و خار به هم اند.
(سعدی)
6
جستن زیبا
ضمن یافتن زیبا
با یافتن زشت و تجربه کردن زشتی و حتی مرگ از شر زشتی
توأم است
چون زشت و زیبا به هم اند.
(سعدی)
7
جستن شادی ضمن یافتن شادی
با یافتن غم و رنج بردن از غم توأم است.
چون غم و شادی به هم اند.
(سعدی)
8
جستن دوست ضمن یافتن دیر و یا زود دوست
با یافتن دشمن و تجربه جور دشمن نیز
همراه است.
جور دشمن چه کند گر نکشد، طالب دوست؟
گنج و مار و گل و خار و غم و شادي به هم اند
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر