فرازهایی از
کتاب شهلا زرلكي
تحت
عنوان
«در خدمت و
خیانت زنان»
ویرایش
و تحلیل از
مریم
دال و ربابه نون
حریف
منتقد:
نويسنده
اين كتاب
يا
مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و
آب به آسياب آنان می ریزد
و يا
نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى
جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.
·
برای درک زنان، باید به درک زحمتکشان
نایل آمد و برای درک آنتی فمینیسم (زن ستیزی) باید به درک آنتی کمونیسم (توده
ستیزی ـ حزب توده ستیزی) نایل آمد.
1
·
داوری شتابزده راجع به زنان و
زحمتکشان آسان است.
·
پیشداوری راجع به زنان و زحمتکشان
بمراتب آسان تر.
·
برای اینکه کاری آسان تر از بالا
رفتن از دیوار های کوتاه وجود ندارد و دیوار زنان و زحمتکشان کوتاه ترین دیوار ها
ست.
·
بی دلیل نیست که هر خانه و کارخانه
ای دوزخی است برای زنان و زحمتکشان.
·
فریب زرق و برق چیزها را فقط ساده
لوحان می خورند.
·
در غرب هم خبری نیست.
·
خانه و کارخانه غرب هم دوزخی برای
زنان و زحمتکشان است.
·
ما آزموده ایم در این عرصه بخت خویش.
2
·
زنان به همین دلیل زحمتکشان مضاف
اند.
·
زنان، زحمتکش به توان 2 اند.
·
زنان هم در خانه جان می کنند و هم
در کارخانه (محل کار، مزرعه، شرکت، اداره و غیره)
3
·
زنان اما فراتر از زحمتکشان مضاعف
اند.
·
زحمتکش تر از زنان، زحمتکشی یافت
نمی شود.
·
زنان را باید از نو شناخت.
4
·
چون حجم کارهای متنوعی که زنان 24
ساعته انجام می دهند، در تصور آدمی حتی نمی گنجد.
·
هیچ حیوان زحمتکشی، 24 ساعته جان
نمی کند.
·
زنان اما در این زمینه استثناء
هستند.
5
·
حیرت انگیز این است که کسی از این حقیقت
روشن تر از آفتاب، خبر ندارد.
·
بمراتب حیرت انگیزتر این است که چه
بسا، خود زنان از آن خبر ندارند.
·
شاید دلیلش این باشد که ستم چون از
حد بگذرد، به امری عادی و طبیعی استحاله می یابد و با گذشت زمان، به عادت تبدیل می
شود.
6
نويسنده
اين كتاب
يا
مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و
آب به آسياب آنان می ریزد
و يا
نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى
جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.
·
یکی از علل و دلایل آنتی فمینیسم خود
زنان و به عنوان مثال، مؤلف این کتاب می تواند همین روند و روال باشد:
·
عادی و طبیعی گشتن ستم و تبدیلش به
عادت باشد.
·
احسان طبری از مفهوم «نیروی عادت» سخن
گفته است.
·
یادش به یاد باد.
7
·
نیروی عادت، زن را (و هر زحمتکشی
را) به خودستیزی ناخواسته و نادانسته وامی دارد.
·
زنان جمارانی و جمکرانی، برجسته ترین
نمایندگان این آنتی فمینیسم (زن ستیزی) اند.
·
اینجا خردستیزی با خود ستیزی دست
در دست می رود.
·
اینجا چه بسا به بردگی عمیق زنان، فخر
فروخته می شود.
8
نويسنده
اين كتاب
يا
مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و
آب به آسياب آنان می ریزد
و يا
نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى
جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.
·
می توان گفت که آنتی فمینیسم روی
دیگر مدال آنتی کمونیسم است.
·
زن ستیزی روی دیگر مدال زحمتکش
ستیزی، توده ستیزی و حزب توده ستیزی است.
·
آنتی فمینیسم بسان آنتی کمونیسم ایده
ئولوژی اقلیت انگل و استثمارگر است.
·
زن ستیزی، توده ستیزی و حزب توده
ستیزی ماهیت واحدی دارند.
·
به همین دلیل رهایش زنان با رهایش
زحمتکشان گره خورده است.
·
بدون رهایش زحمتکشان، رهایش زنان
محال است و بدون رهایش زنان، رهایش زحمتکشان امکان ناپذیر است.
·
زنان و زحمتکشان را چاره ای جز
وحدت نیست.
·
به همین دلیل، هر فمینیسم (زنگرائی)
آنتی کمونیستی، آنتی فمینیسم است.
·
هر زنگرائی ضد توده ای، فرمی از زن
ستیزی است.
9
نويسنده
اين كتاب
يا
مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و
آب به آسياب آنان می ریزد
·
اگر حق با حریف منتقد هم باشد،
یعنی اگر مؤلف این کتاب مأمور مستور طبقه حاکمه انگل باشد، باز هم مقصر اصلی نه زن،
نه مولف، بلکه طبقه حاکمه انگل و استثمارگر و ضمنا زن ستیز است که زنان و زحمتکشان
را به تظاهر و تزویر و خودستیزی وامی دارد.
10
نويسنده
اين كتاب
نادانی
از سرتا پا عقده است كه
براى
جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.
·
اگر در این زمینه نیز حق با حریف
منتقد باشد، باز هم این سیستم اجتماعی زن ستیز و زحمتکش ستیز است که نهاد های فکری
و فرهنگی را در انحصار طبقه حاکمه انگل، خر و خردستیز قرار داده و توده های مولد و
زحمتکش و در کانون آنها، زنان و مادران جامعه را از نعمات فکری و فرهنگی و هنری محروم
ساخته و به مشتی گاو و خر (نادان) مبدل
کرده است و ضمنا زنان را به وابستگی ، تمکین و کرنش و تظاهر و تزویر (تحسین مردان)
واداشته است.
·
این طرز برخورد حریف منتقد اما بلحاظ
معرفتی ـ نظری به چه معنی است؟
11
نويسنده
اين كتاب
يا
مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و
آب به آسياب آنان می ریزد
و يا
نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى
جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.
·
این طرز تفکر و طرز تحلیل حریف
منتقد را می توان سوبژکتیویسم معرفتی نامید.
·
سوبژکتیویسم معرفتی، یکی از
تسلیحات معرفتی طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی است.
·
هم برخورد سوبژکتیویستی، مانع شناخت
حقیقت عینی می شود و هم برخورد اوبژکتیویستی.
·
هر دو برخورد، فرم هائی از طرز
تفکر متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) اند.
·
طرز تفکر دیالک تیکی، در نظر گرفتن
همزمان همه عوامل اوبژکتیو و سوبژکتیو را الزامی و کشف حقیقت عینی را امکان پذیر
می سازد.
12
نويسنده
اين كتاب
يا
مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و
آب به آسياب آنان می ریزد
·
اینجا، مأمور طبقه حاکمه فئودالی ـ
فوندامنتالیستی به نقد کشیده می شود و نه مناسبات تولیدی سرمایه داری حاکم که جامعه
را به طویله و مادران و زنان را به زباله تبدیل می کند.
·
یعنی مادران و زنان را به ریختن آب
به آسیاب خویش وامی دارد.
·
اینجا سوبژکت (زن) به نقد کشیده می
شود و سیستم (نظام سرمایه داری با روبنای ایده ئولوژیکی عهد حجر و قجر) از بمباران
انتقادی مصون می ماند.
13
نويسنده
اين كتاب
نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى
جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.
·
اینجا نیز نادانی زن عمده می شود و
شرایط عینی ئی که به نادانی زن منجر شده است، از قلم می افتد.
·
اینجا ضمنا دیالک تیک عینی ـ ذهنی،
وارونه می شود:
·
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از
آن ذهنی جا زده می شود و عینی حتی خدشه ای برنمی دارد.
·
این هم چیزی جز سوبژکتیویسم معرفتی
نیست.
·
برای اینکه خریت زنان که مادر زادی
نیست.
14
نويسنده
اين كتاب
نادانی
از سرتا پا عقده است كه
براى
جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.
·
جلب توجه و تحسین مردها توسط نیمه
دیگر جامعه نیز جنبه ای سوبژکتیو است و دلایل اوبژکتیو (عینی) سر و مر و گنده
دارد.
·
تظاهر و تزویر که خواجه شیراز به
نقد می کشد، ریشه اجتماعی دارند.
·
تقیه، تظاهر، تزویر، ریا، هراس از
تبیین نظر و بی اعتمادی، دلایل اجتماعی و اقتصادی و غیره دارند.
·
این خصوصیات اخلاقی و رفتاری را می
توان نقد کرد و باید هم نقد کرد.
·
ولی باید ریشه اجتماعی و اقتصادی و
غیره این خصوصیات اخلاقی را هم به چالش کشید.
·
نقد علمی و عینی به
رادیکالیته منتقد نیاز مبرم دارد.
·
رادیکالیته یعنی دست بردن به ریشه
ها و قناعت نکردن به شاخه ها و ساقه ها و برگ ها.
·
حقیقت همیشه در ذات است و نه در
ظاهر.
·
اگر حقیقت در ظاهر چیزها می بود،
کشفش شق القمر نبود.
·
منتقد رادیکال باید از ظاهر چیزها
به راه افتد و به ذات آنها نفوذ کند و حقیقت پنهان در اعماق ذوات را پیدا کند،
بیرون آورد و نشان خلایق دهد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر