۱۳۹۵ آذر ۲۹, دوشنبه

دیالک تیک خدمت و خیانت (13 )


فرازهایی از کتاب شهلا زرلكي  
تحت عنوان
«در خدمت و خیانت زنان» 
ویرایش و تحلیل از
مریم دال و ربابه نون

حریف منتقد:
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·       برای درک زنان، باید به درک زحمتکشان نایل آمد و برای درک آنتی فمینیسم (زن ستیزی) باید به درک آنتی کمونیسم (توده ستیزی ـ حزب توده ستیزی) نایل آمد.

1
·       داوری شتابزده راجع به زنان و زحمتکشان آسان است.
·       پیشداوری راجع به زنان و زحمتکشان بمراتب آسان تر.

·       برای اینکه کاری آسان تر از بالا رفتن از دیوار های کوتاه وجود ندارد و دیوار زنان و زحمتکشان کوتاه ترین دیوار ها ست.
·       بی دلیل نیست که هر خانه و کارخانه ای دوزخی است برای زنان و زحمتکشان.

·       فریب زرق و برق چیزها را فقط ساده لوحان می خورند.
·       در غرب هم خبری نیست.
·       خانه و کارخانه غرب هم دوزخی برای زنان و زحمتکشان است.
·       ما آزموده ایم در این عرصه بخت خویش.  

2
·       زنان به همین دلیل زحمتکشان مضاف اند.
·       زنان، زحمتکش به توان 2 اند.
·       زنان هم در خانه جان می کنند و هم در کارخانه (محل کار، مزرعه، شرکت، اداره و غیره)   

3
·       زنان اما فراتر از زحمتکشان مضاعف اند.
·       زحمتکش تر از زنان، زحمتکشی یافت نمی شود.
·       زنان را باید از نو شناخت.

4
·       چون حجم کارهای متنوعی که زنان 24 ساعته انجام می دهند، در تصور آدمی حتی نمی گنجد.
·       هیچ حیوان زحمتکشی، 24 ساعته جان نمی کند.
·       زنان اما در این زمینه استثناء هستند.

5
·       حیرت انگیز این است که کسی از این حقیقت روشن تر از آفتاب، خبر ندارد.
·       بمراتب حیرت انگیزتر این است که چه بسا، خود زنان از آن خبر ندارند.
·       شاید دلیلش این باشد که ستم چون از حد بگذرد، به امری عادی و طبیعی استحاله می یابد و با گذشت زمان، به عادت تبدیل می شود.

6
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·       یکی از علل و دلایل آنتی فمینیسم خود زنان و به عنوان مثال، مؤلف این کتاب می تواند همین روند و روال باشد:
·       عادی و طبیعی گشتن ستم و تبدیلش به عادت باشد.

·       احسان طبری از مفهوم «نیروی عادت» سخن گفته است.
·       یادش به یاد باد.

7
·       نیروی عادت، زن را (و هر زحمتکشی را) به خودستیزی ناخواسته و نادانسته وامی دارد.

·       زنان جمارانی و جمکرانی، برجسته ترین نمایندگان این آنتی فمینیسم (زن ستیزی) اند.
·       اینجا خردستیزی با خود ستیزی دست در دست می رود.

·       اینجا چه بسا به بردگی عمیق زنان، فخر فروخته می شود.

8
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·       می توان گفت که آنتی فمینیسم روی دیگر مدال آنتی کمونیسم است.
·       زن ستیزی روی دیگر مدال زحمتکش ستیزی، توده ستیزی و حزب توده ستیزی است.

·       آنتی فمینیسم بسان آنتی کمونیسم ایده ئولوژی اقلیت انگل و استثمارگر است.
·       زن ستیزی، توده ستیزی و حزب توده ستیزی ماهیت واحدی دارند.
·       به همین دلیل رهایش زنان با رهایش زحمتکشان گره خورده است.
·       بدون رهایش زحمتکشان، رهایش زنان محال است و بدون رهایش زنان، رهایش زحمتکشان امکان ناپذیر است.

·       زنان و زحمتکشان را چاره ای جز وحدت نیست.
·       به همین دلیل، هر فمینیسم (زنگرائی) آنتی کمونیستی، آنتی فمینیسم است.
·       هر زنگرائی ضد توده ای، فرمی از زن ستیزی است.    

9
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد

·       اگر حق با حریف منتقد هم باشد، یعنی اگر مؤلف این کتاب مأمور مستور طبقه حاکمه انگل باشد، باز هم مقصر اصلی نه زن، نه مولف، بلکه طبقه حاکمه انگل و استثمارگر و ضمنا زن ستیز است که زنان و زحمتکشان را به تظاهر و تزویر و خودستیزی وامی دارد.

10
نويسنده اين كتاب
  نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·       اگر در این زمینه نیز حق با حریف منتقد باشد، باز هم این سیستم اجتماعی زن ستیز و زحمتکش ستیز است که نهاد های فکری و فرهنگی را در انحصار طبقه حاکمه انگل، خر و خردستیز قرار داده و توده های مولد و زحمتکش و در کانون آنها، زنان و مادران جامعه را از نعمات فکری و فرهنگی و هنری محروم ساخته و به مشتی گاو و خر (نادان)  مبدل کرده است و ضمنا زنان را به وابستگی ، تمکین و کرنش و تظاهر و تزویر (تحسین مردان) واداشته است.

·       این طرز برخورد حریف منتقد اما بلحاظ معرفتی ـ نظری به چه معنی است؟

11
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·       این طرز تفکر و طرز تحلیل حریف منتقد را می توان سوبژکتیویسم معرفتی نامید.
·       سوبژکتیویسم معرفتی، یکی از تسلیحات معرفتی طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی است.
·       هم برخورد سوبژکتیویستی، مانع شناخت حقیقت عینی می شود و هم برخورد اوبژکتیویستی.
·       هر دو برخورد، فرم هائی از طرز تفکر متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) اند.
·       طرز تفکر دیالک تیکی، در نظر گرفتن همزمان همه عوامل اوبژکتیو و سوبژکتیو را الزامی و کشف حقیقت عینی را امکان پذیر می سازد.   

12
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد

·       اینجا، مأمور طبقه حاکمه فئودالی ـ فوندامنتالیستی به نقد کشیده می شود و نه مناسبات تولیدی سرمایه داری حاکم که جامعه را به طویله و مادران و زنان را به زباله تبدیل می کند.
·       یعنی مادران و زنان را به ریختن آب به آسیاب خویش وامی دارد.

·       اینجا سوبژکت (زن) به نقد کشیده می شود و سیستم (نظام سرمایه داری با روبنای ایده ئولوژیکی عهد حجر و قجر) از بمباران انتقادی مصون می ماند.

13
نويسنده اين كتاب
 نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·       اینجا نیز نادانی زن عمده می شود و شرایط عینی ئی که به نادانی زن منجر شده است، از قلم می افتد.

·       اینجا ضمنا دیالک تیک عینی ـ ذهنی، وارونه می شود:
·       نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن ذهنی جا زده می شود و عینی حتی خدشه ای برنمی دارد.
·       این هم چیزی جز سوبژکتیویسم معرفتی نیست.
·       برای اینکه خریت زنان که مادر زادی نیست.

14
نويسنده اين كتاب
نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·       جلب توجه و تحسین مردها توسط نیمه دیگر جامعه نیز جنبه ای سوبژکتیو است و دلایل اوبژکتیو (عینی) سر و مر و گنده دارد.
·       تظاهر و تزویر که خواجه شیراز به نقد می کشد، ریشه اجتماعی دارند.
·       تقیه، تظاهر، تزویر، ریا، هراس از تبیین نظر و بی اعتمادی، دلایل اجتماعی و اقتصادی و غیره دارند.
·       این خصوصیات اخلاقی و رفتاری را می توان نقد کرد و باید هم نقد کرد.
·       ولی باید ریشه اجتماعی و اقتصادی و غیره این خصوصیات اخلاقی را هم به چالش کشید.
·       نقد علمی و عینی به رادیکالیته  منتقد نیاز مبرم دارد.
·       رادیکالیته یعنی دست بردن به ریشه ها و قناعت نکردن به شاخه ها و ساقه ها و برگ ها.
·       حقیقت همیشه در ذات است و نه در ظاهر.
·       اگر حقیقت در ظاهر چیزها می بود، کشفش شق القمر نبود.

·       منتقد رادیکال باید از ظاهر چیزها به راه افتد و به ذات آنها نفوذ کند و حقیقت پنهان در اعماق ذوات را پیدا کند، بیرون آورد و نشان خلایق دهد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر