پروفسور
دکتر ورنر هوفمن
برگردان
میم
حجری
پیشکش به
امیر حسین آریان پور
پروفسور پهلوان پرولتاریا
پیشگفتار
1
· جامعه گذار سوسیالیستی نیز ـ
همانطور که دیدیم ـ تحت واقعیات امور تاریخی معینی عمل می کند و به دو طریق با
آنها مواجه می شود:
الف
· اولا به شکل میراث نظام
اجتماعی ماقبل.
ب
· ثانیا به شکل مناسبات مؤثر
ناشی از جهان خارج.
2
· جامعه نوین ـ اما ـ در مسیر پیشرفت
خویش ـ رفته رفته شرایط خاص خود را پدید
می آورد و بدین طریق، فضای آزاد برای عمل خویش بوجود می آورد.
3
· پس از مرگ استالین (1953) و
بعد از پلنوم بیستم حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی (1956) سیستم استالینیسم هم در
زادگاه آن و هم در کشورهای دیگر در کلیه عرصه های حیات اجتماعی رو به انحلال می نهد.
· دلایل این امر در طبیعت تاریخی
خود استالینیسم بوده است:
فصل اول
شرایط تاریخی
· اگر ما ـ دو باره ـ از جامعه
شوروی آغاز به حرکت کنیم، که با گذشت زمان، استالینیسم را پشت سر می گذارد، آنگاه
با سلسله ای از تحولات عمیق مواجه می شویم که چرخش اجتماعی پدید آمده را بلحاظ
تاریخی زاید می سازد و دور می اندازد.
بخش اول
· اولین پیش شرط چرخش بزرگ با
اتمام چشمگیر فاز اول صنعتی سازی کشور خودنمائی می کند.
1
· اکنون دیگر نمی توان از آن سخن
گفت که کشور از هر طرف مورد تهدید قرار می گیرد، تنها مانده و انبوه غول آسائی از
وظایف ما قبل سوسیالیستی را، یعنی وظایف ما قبل صنعتی را بر دوش دارد و باید همه
آنها را ـ بطور همزمان ـ در همه عرصه های زندگی تحقق بخشد.
2
· اکنون عصر وظایف غول آسای جامعه
شوروی به پایان رسیده است.
3
· اکنون فاز توسعه پهنائی صنعت،
فازی که هر کشوری باید یک بار در روند بلوغ مادی خویش وارد آن شود، جای خود را به
فاز توسعه ژرفائی صنعت می دهد.
·
(ورنر هوفمن، دیالک تیک توسعه
را به شکل دیالک تیک توسعه پهنائی و توسعه ژرفایی بسط و تعمیم می دهد. مترجم)
4
· این گذار خود را اندکی قبل
شروع جنگ جهانی دوم در جامعه شوروی آشکار ساخت، ولی به سبب وقوع جنگ به تعویق
افتاد.
5
· این گذار را می توان در
واقعیات امور زیر باز شناخت:
الف
· میزان رشد تولید صنعتی که در
آغاز به سبب شروع از صفر، بسیار بالا بوده، تعدیل می یابد، اگرچه کماکان از میزان
رشد اغلب کشورهای صنعتی غیر شوروی بالاتر می ماند.
ب
· در مرحله اول اقتصاد برنامه
ریزی شده شوروی، رشد تولید ـ قبل از همه ـ به سبب استفاده پهنائی از نیروهای مولده
بوده است.
ت
· بکار گماشتن انسان های بیشماری
در روند تولید، افزایش ساعات کار، وسعت بخشیدن به اراضی تحت کشت، وسیله ای بوده که
به قصد صنعتی سازی سراسری کشور مورد استفاده قرار می گرفت و هدف ـ در وهله اول ـ بسط
شالوده های تولیدی بوده است.
ث
· از این رو، برای مدت مدیدی در سیاست
سرمایه گذاری، نقش مسلط و تعیین کننده از آن سرمایه گذاری گسترشی (پهنائی) بوده است.
ج
· اما با پیشرفت مادی جامعه، استفاده
از قوای نوین در تولید و در رابطه با آن، استفاده ژرفائی از توان اقتصادی، هر چه
بیشتر کسب اهمیت می کند، به همان اندازه هم سرمایه گذاری راسیونالیستی مهمتر می
گردد.
·
(منظور از راسیونالیزاسیون،
اوتوماتیزه کردن روندهای تولیدی است. مترجم)
ح
· این امر موجب تغییر کیفی شالوده
های تولیدی می گردد و افزایش راندمان کار را به سرچشمه واقعی ثروت اجتماعی مبدل می
سازد.
6
· تحول در شرایط گسترش آتی اقتصاد
را می توان در پیدایش انواع نوینی از رشته های تولیدی با درجه سازمانیابی عالی تر
در اقتصاد ملی دید:
الف
· در شیمی.
ب
· در تولید وسایل تولید و دیگر
دستگاه ها.
پ
· در الکترونیک.
ت
· در تولید انرژی اولین ـ مثل
همه کشورهای صنعتی توسعه یافته ـ ذغال سنگ با نفت، گاز و انرژی اتمی جایگزین می
شود.
7
· در عین حال، هم در خود اتحاد
شوروی و هم در سایر جمهوری های خلقی اروپا، که در آغاز بر تولید مواد اصلی و مواد
مخصوص سرمایه گذاری توجه یکجانبه معطوف می شد، میان عرصه های تولید مواد مصرفی و
تولیدی تناسب برقرار می گردد.
8
· ساختار تولید، متنوع تر می شود.
· در نتیجه، گسترش تولید
نیازمندی های جدید و تقسیم ظریف تر کار، امکان پذیر می گردد.
9
· با تحول جامعه صنعتی، یکی از مبانی
عینی سیستم اجبار استالینیستی در اتحاد شوروی و سایر جمهوری های خلقی اروپا از
میان می رود.
10
· پایان صنعتی سازی کشور، همراه
با همه تکان های اجتماعی مربوطه ـ همزمان ـ به معنی پایان تاریخی دوره نسل فداکار بوده است.
ادامه دارد.
نظریه ای در مورد گذار از فرماسیون برده داری و فئودالی به فرماسیون سرمایه داری وجود دارد که الوین تافلر در کتاب موج سوم آنرا عرضه می کند. الوین تافلر تفاوت ماهوی بین دو فرماسیون برده داری و فئودالی قائل نمی شود و هر دو آنها را مربوط به موج اول یعنی تسلط انسان به انرژی های ابتدایی و دوران کشاورزی می داند. این فیلسوف امپریالیستی هوچنین معتقد است که هم نظام سرمایه داری و هم نظام سوسیالیستی موج دوم رشد تاریخی جوامع بشری را شامل می شود. ایشان معتقد است که سطح دستیابیِ هر دو فرماسیون سرمایه داری و سوسیالیستی به دانش بشری و بکارگیری انرژی های کشف شده در زمینه تولید یکسان است و شکل استفاده از این موج دوم دانش انسانی که بر توانایی دستیابی به انرژی های جدیدی همچون (انرژی مکانیکی، گرمایی، الکتریسیته و ... ) استوار است برای هر دو نظام سرمایه داری و سوسیالیستی مقدور است. بنابراین از نقطه نظر تاریخی این دو نظام بر یکدیگر تقدم و تاخر ندارند و هر دو شکل های متفاوتی از ورود به موج دوم پیشرفت بشری محسوب می شوند. بر اساس این تئوری، تفاوت ماهوی بین سرمایه داری و سوسیالیسم وجود ندارد. تافلر برای اثبات نقطه نظرات ش در این زمینه، نوع تشابهات در آموزش و پرورش، طرز کار در کارخانه ها و بکارگیری کارگران برای تولیدات زنجیره ای و ساعات کار غیر شناور را مثال می آرود.
پاسخحذفدر این زمینه خوشحال می شوم نقطه نظرات شما را بدانم. با مهر
ممنون
پاسخحذفhttps://hadgarie.blogspot.com/2019/07/blog-post_96.html
ممنون.
پاسخحذفhttp://mimhadgarie.blogfa.com/post/3551
پاسخحذف