۱۳۹۵ مهر ۵, دوشنبه

هماندیشی با مریم (52)



میم نون

  

علل و دلایل تشکیل دیالک تیک تجلیل و تحقیر

در جامعه بشری

·        سؤال این بود که چرا در قاموس ایده ئولوژی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی، دراویش ـ ریاکارنه ـ سرو آزاد محسوب می شوند و رهزنان از خرد تا کلان ـ بی رحمانه ـ بر دار می شوند؟
·        چه نتیجه ای از این دو برخورد متضاد به به عناصر متفاوت لومپن پرولتاریا می توان گرفت؟ 

·        ظاهرا طبقه حاکمه (اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی) در قرون وسطی بر سر دو راهی زیر ایستاده است:  

الف
·        تشدید نارضایی عمومی و سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان.

·        عصیان خلق، شورش و طغیان توده ای و سرنگونی حاکمیت طبقه حاکمه فئودالی

1
·        این آلترناتیو در «اوپرای کور اوغلی» اثر عزیز حاجی بیکف از قول کور اوغلی نیز تبیین می یابد.
·        عصیان از  مفاهیم اصلی این اوپرا ست.

·        اگر متن این اوپرا به دست آید، می توان آن را مورد تحلیل دیالک تیکی قرار داد.
·        مؤلف این متن، محتوای ماهوی قیام کور اوغلی را عصیان ضد فئودالی محسوب می دارد.

2
·        عصیان های ضد فئودالی اما بی دورنمای تاریخی اند و محکوم به شکست اند.
·        چون سوبژکت تاریخ در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی، نه توده های دهقانی، بلکه بورژوازی (طبقه متوسط، معروف به کاست سوم) است.
·        بورژوازی در کشورهای فئودالی خاور اما فوق العاده ضعیف بوده و هسته قوی آن یعنی بورژوازی تجاری بلحاظ موضعگیری سیاسی فوق العاده کثیف بوده است.
·        از تک تک منافذ این جرثومه کثیف، چرک و خون خیانت به منافع ملی می چکد.
·        بورژوازی تجاری (بازرگانان) فاقد همه خصوصیات انقلابی و مثبت بورژوازی آغازین بوده است.

3
·        این بخش از بورژوازی، اصلا بورژوا به معنی واقعی کلمه نیست:
·        کثافتی نیمه فئودال ـ نیمه بورژوا ست.
·        آنهم نه فقط در خاور، بلکه حتی در باختر.
·        مثلا در بریتانیای کبیر.

·        این بخش از بورژوازی، تهوع آور و تعفن انگیز است.
·        خاین به منافع ملی خویش است.
·        واسی لیان در اثر خود تحت عنوان «چنگیزخان» در همان صفحات اول کتاب، از نقش منفی و مخرب این بخش از بورژوازی ایران پرده برمی دارد:
·        بازرگانان کثیف ایرانی همه نقاط قوت و ضعف کشور خویش را مو به مو به اطلاع خان خونریز مغول می رسانند و زمینه را برای تخریب فجیع نیروهای مولده و سلطه چندین قرنی اشرافیت بنده دار و فئودال مغول بر کشور خویش هموار می سازند.

4
·        یکی از عوامل اصلی شکست انقلاب بورژوائی سفید و سلطه مجدد اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی، همین بخش خاین بورژوازی نیمه فئودال ـ نیمه بورژوای ایران بوده است.
·        همین بخش بورژوازی است که دست در دست اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی به غارت بی رحمانه ثروت زیر زمینی و رو زمینی چندین صد هزار ساله کشور مشغول اند و اگر طبقه کارگر در رأس توده های زحمتکش زمام امور را به دست نگیرد، برهوتی بی همه چیز از ایران باقی خواهد ماند.
·        ایران به همین دلیل، به حزب مارکسیستی ـ لنینیستی طراز نوین بیش از آب و نان شب نیاز دارد.

5
·        احتمال قریب به یقین این است که ستون فقرات سازمان های ضد خلقی از قبیل فدائی و مجاهد و لیملام و دیمدام و لائیک و دموکرات و کم و نیست و هارت و پورت، امیزه ای از اعضای اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی ارتجاعی تجاری باشد.

ب

·        آلترناتیو دیگر طبقه حاکمه (اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی) تعدیل تضادهای شعله ور به ترفند احسان و انفاق بوده است.  

·        سعدی این آلترناتیو (بدیل) طبقاتی ـ ایده ئولوژیکی را هم در بوستان (باب احسان)  و هم در گلستان (باب اخلاق درویشان) تئوریزه، اتیزه، استه تیزهف استدلال و اثبات می کند.

1
·        آلترناتیو سعدی این است که جامعه به اقطاب اصلی دوگانه زیر تقسیم بندی شود:

الف

·        به طبقه حاکمه که همه وسایل تولید مادی، فکری، فرهنگی، هنری و غیره را در انحصار خود دارد و نماینده خداوند متعال در زمین است:

·        سعدی همین سایه خداوند متعال در زمین را به همان القاب و اوصاف خداوند متعال آسمانی متصف می کند:

·        ظل الله

·        خداوند زمین

·        خداوند حکم

·        خداوند بنده

·        خداوند غلام

·        خداوند خاک

·        ....



ب

·        به «طبقه» گدا

·        سعدی این «طبقه» را از قرآن کریم گرفته است:

·        از دید کریم بشریت ـ بی اعتنا به جایگاه اجتماعی آدم ها ـ بدون استنثاء، بنده اند.

·        لا اله الا الله

·        فقط ارباب آسمانی اعتبار دارد.



·        در نگاه سرسری همه آدم ها برابر اند.

·        ارباب فقط خدا ست.

·        چه شاه و وزیر و اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و چه بنده و کنیز و کلفت و غلام و رعیت و پیشه ور و تاجر و غیره، همه از دم بنده و وابسته اند.

·        پس برابر اند.



·        جذابیت اسلام در صدر اسلام و حتی در عصر حاضر ـ در تحلیل نهائی ـ به دلیل همین چپنمائی و برابری طلبی «کشکی» بوده و است.

1


·        با «حلوا، حلوا» گفتن اما دهان شیرین نمی شود.

·        با دم زدن از برابری همه هم، همه برابر نمی شوند.

·        چون نقش تعیین کننده در دیالک تیک ماده و روح، وجود و شعور، واقعیت و توهم (ادعا) از آن ماده، وجود، واقعیت است.

·        اولین کسی که مزه برابری کشکی را چشید، بنده ی خود رسول اکرم به نام زید بود.

·        وارد خانه شد و دید که رسول اکرم همسرش را با اکرم، عوضی گرفته است و حسابش را می رسد.

·        گفت لامصب.
·        حواست کجا ست؟

·        اینکه اکرم نیست.

·        این همسر من است.

·        رسول اکرم هم چشم هایش را مالید و پس از پی بردن به هویت ضعیفه شوکه شد و درجا غش کرد.

3
·        زید مردم را خبر کرد که آیها الناس، برابری همه مسلمین جهان، ادعائی بیش نیست.
·        ببینید که رسول اکرم چه بلائی سر من در آورده است.

·        رسول اکرم هم وقتی به خود آمد، گفت:
·        جبرئیل نازل شد و آیه زیر را آورد:
·        «رسول اکرم می تواند با هر زنی همان کند که با اکرم کرده است.

·        مصلحت مسلمین هم در همین است.»


4
·        ترفند مذهب و شریعت از هر نوع این است که گویا خداوند متعال نامرئی خودش وقت ندارد تا با بنده ها تماس برقرار کند و جامعه و جهان را سر و سامان دهد.
·        به همین دلیل دست به دامان این و آن می شود:

الف

·        اولا واسطه می فرستد تا حرف خود را از زبان آن واسطه ها به گوش بنده ها برساند.

·        این واسطه ها انبیاء، ائمه، اولیا، فقها و غیره نام دارند که نور دیده خدا هستند و ضمنا زبان خدا را هم می فهمند.



ب

·        ثانیا خدا سایه می فرستد تا امور جامعه و جهان را سر و سامان دهند.

·        سایه های خدا، ظل الله نام دارند.

·        گاهی تاج بر سر دارند، گه عمامه

·        گاهی کلاه پاپ بر سر دارند و گه بی کلاه اند.

5
اثری از 
حسین رزاقی


·        بدین طریق، توده های مولد و زحمتکش هم بنده خداوند زمین محسوب می شوند، هم بنده خداوند آسمان، هم بنده واسطه های الهی و هم بنده سایه های خدا و سایه های سایه های سایه های خدا (فروغ فرخزاد).

·        بدین طریق برابری اسلامی به شیر بی یال و دمی شباهت پیدا می کند که همه چیز است، به غیر از برابری.

·        سعدی توده های مولد و زحمتکش را اصلا آدم حساب نمی کند.

·        توده های مولد و زحمتکش درختان برومند اند، ولی آزاد و آزاده نیستند.

·        آزاد و آزاده کسانی اند که سرو واره اند:
·        بی ثمر و حتی بی سایه اند.
·        ولی در عوض، همیشه سبز و همیشه تر و تازه اند.

·        یعنی یا از اعضای اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی اند و یا از لومپن پرولتاریای بی ضرر و زیان و بسیار مفید به خداوندان زمین اند.

·        این طبقه بندی جامعه اما به چه معنی است و چه پیامدهائی دارد؟  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر