۱۳۹۵ مهر ۷, چهارشنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (135)


مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
پیوند ها و باغ ها

از این اوستا
(1344)

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون  

پیوند ها و باغ ها

·        این عنوان این شعر اخوان است.
·        عنوان هر شعر، قاعدتا تقطیر محتوای معنوی آن شعر است.
·        باید در روند تحلیل شعر از این محتوا سر در بیاوریم:   

1
لحظه ای خاموش ماند، آنگاه
باز دیگر سیب سرخی را که در کف داشت
به هوا انداخت


·        اخوان در این شعر، دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت را به شکل دیالک تیک او و سیب بسط و تعمیم می دهد:

2
لحظه ای خاموش ماند  

·        دلیل خاموشی سوبژکت چیست؟

3
لحظه ای خاموش ماند

·        خاموشی سوبژکت احتمالا حاکی از تأمل و تفکر او ست.
·        ابتدا به ساکن که نمی توان تأمل و تفکر کرد.

·        علت و دلیل این تأمل و تفکر سوبژکت چیست؟

4
لحظه ای خاموش ماند، آنگاه
باز دیگر سیب سرخی را که در کف داشت
به هوا انداخت

·        اخوان به پرسش منطقی ما پاسخ می دهد:
·        سوبژکت سیب سرخی را که در دست داشته، قبلا به هوا انداخته و گرفته است.
·        خاموشی سوبژکت سیب انداز، نتیجه انداختن سیب به هوا و گرفتن آن است.
·        سوبژکت در ضمن این عمل، تجربه ای کسب کرده است.
·        تجربه ای که باید مورد تأمل قرار گیرد.
·        تجربه ای که باید رویش کار فکری انجام گیرد.
·        بدون کار و کرد و کار، نه تجربه ای کسب می شود و نه تاملی بر روی تجربه مکسوبه صورت می گرد تا دانش تجربی ئی تشکیل شود.

·        سؤال این است که چرا سیب را برای بار دوم به هوا می اندازد؟
  
5
لحظه ای خاموش ماند، آنگاه
باز دیگر سیب سرخی را که در کف داشت
به هوا انداخت

·        شاید قصد تکرار تجربه قبلی و بررسی مجدد چند و چون سیب را در سر دارد.
·        به عبارت دیگر، می خواهد واکنش سیب را با مورد قبلی مقایسه کند.

6
سیب چندی گشت و باز آمد
سیب را بویید

·        سوبژکت ظاهرا در اثر کار بر روی سیب، در اثر انداختن سیب به هوا و گرفتن آن و ضمنا در اثر شناخت سیب، رابطه ای عاطفی با سیب برقرار کرده است.
·        دلیل بوییدن سیب شاید همین رابطه باشد.

7
·        این بوییدن ها، میراث نیاکان حیوانی ما ست.

·        انسان ها در روند تکامل، خیلی از استعداد های حیوانی خود را از دست داده اند.
·        ولی خصوصیاتی از مراحل توسعه طبیعی خود را همچنان و هنوز حفظ کرده اند.
·        بوییدن چیزها و همنوعان یکی از همین خصوصیات طبیعی است.
·        مولکول های بویناک برای جانوران حاوی و حامل اطلاعات معینی اند.
·        به همین دلیل سگ ها همه چیز دور و بر خود را می بویند.

8
سیب چندی گشت و باز آمد
سیب را بویید

·        انسان ها چه بسا نمی دانند، ولی خیلی از کرد و کار های شان منشاء حیوانی دارند.
·        احتمالا بوسه و لیس و گاز و غیره با همسر و فرزند نیز میراث نیای حیوانی انسان ها ست.
·        حیوان ها با لیسیدن سر تا پای توله های شان، مانع انتشار مولکول های بویناک اندام آنها در هوا و با خبر شدن دشمنان شان می شوند.

8
سیب چندی گشت و باز آمد
سیب را بویید
گفت:
«گپ زدن از آبیاری ها و از پیوند ها کافی است

·        سوبژکت پس از بوییدن سیب با اوبژکت (سیب) وارد گفتگو می شود.
·        ظاهرا قبلا نیز با آن از «آبیاری ها و پیوند ها گپ» زده است.

·        این اما به چه معنی است؟

·        آدم که با اشیاء حرف نمی زند.   

9
سیب چندی گشت و باز آمد
سیب را بویید
گفت:
«گپ زدن از آبیاری ها و از پیوند ها کافی است

·        این بدان معنی است که سیب برای سوبژکت، نه اوبژکت، بلکه سوبژکت است.
·        این بدان معنی است که سوبژکت، سیب را در خیال خود، سوبژکتیویزه کرده است.
·        سیب برای سوبژکت به همدمی، هماندیشی بدل شده است.
·        انسان واره شده است.
·        آن سان که سوبژکت تاریخ تشکیل و تکوین سیب را با آن در میان می گذارد:
·        سیب نتیجه کار سوبژکت است:
·        نتیجه کشت و آبیاری و غیره سوبژکت است.


10
·        پیوند موجود میان سیب و سوبژکت به دلیل کاری است که او در این زمینه انجام داده است.
·        سوبژکتیویزاسیون سیب نیز به دلیل همین کار عرقریز است:
·        سوبژکت در روند کار و در اثر کار به شناخت اوبژکت (سیب) نایل آمده است.

·        سوبژکت از شجره سیب حتی با خبر است.
·        رابطه عاطفی میان سوبژکت و سیب نیز نتیجه کار است:
·        میان سوبژکت و سیب، رابطه مولد و مولود برقرار است.

·        شالوده عشق یکطرفه همین جا ست.
·        انسان شیفته مولود خویش است.
·        چه مولود جامد، چه مولود جاندار و چه مولود فکری و هنری.

·        سؤال این است که چرا؟  

10
سیب چندی گشت و باز آمد
سیب را بویید
گفت:
«گپ زدن از آبیاری ها و از پیوند ها کافی است

·        دلیل این عشق یکطرفه به مولود این است که کار، ماهیت انسانی انسان را تشکیل می دهد.
·        کار مادیت بخشی و شیئیت بخشی به ایده و اندیشه است.
·        سیب قبلا ایده و اندیشه ای در کله سوبژکت بوده است.
·        سوبژکت ایده و اندیشه اش را با پیدا کردن هسته سیب، کشت آن، آبیاری آن شیئیت (شجریت، درختیت) بخشیده است.
  
·        انسان فقط بظاهر صنم و سیب را می پرستد.
·        انسان در واقع محصول کار خود را و بمراتب دقیق تر و عمیق تر، قوای انسانی ماهوی خود را می پرستد.

·        انسان در آیینه محصول کارش (چه فرزند، چه تندیس و چه کالا)، ماهیت خلاق و مولد خود را باز می شناسد و بدان عشق می ورزد.
·        انسان در محصول کارش به خود شناسی می رسد و خود را از زباله متمایز می سازد.
·        عشق مولد به مولود از هر نوع، ریشه در این خودشناسی دارد.

·        عوامل غریزی و ژنه تیکی نیز بدان اضافه می شوند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر