مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
پیوند ها و باغ ها
از این اوستا
(1344)
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
پیوند ها و باغ ها
·
این عنوان این شعر اخوان است.
·
عنوان هر شعر، قاعدتا تقطیر محتوای
معنوی آن شعر است.
·
باید در روند تحلیل شعر از این محتوا
سر در بیاوریم:
1
لحظه
ای خاموش ماند، آنگاه
باز
دیگر سیب سرخی را که در کف داشت
به هوا انداخت
به هوا انداخت
·
اخوان در این شعر، دیالک تیک سوبژکت
و اوبژکت را به شکل دیالک تیک او و سیب بسط و تعمیم می دهد:
2
لحظه
ای خاموش ماند
·
دلیل خاموشی سوبژکت چیست؟
3
لحظه
ای خاموش ماند
·
خاموشی سوبژکت احتمالا حاکی از تأمل
و تفکر او ست.
·
ابتدا به ساکن که نمی توان تأمل و
تفکر کرد.
·
علت و دلیل این تأمل و تفکر سوبژکت
چیست؟
4
لحظه
ای خاموش ماند، آنگاه
باز
دیگر سیب سرخی را که در کف داشت
به هوا انداخت
به هوا انداخت
·
اخوان به پرسش منطقی ما پاسخ می
دهد:
·
سوبژکت سیب سرخی را که در دست داشته،
قبلا به هوا انداخته و گرفته است.
·
خاموشی سوبژکت سیب انداز، نتیجه انداختن
سیب به هوا و گرفتن آن است.
·
سوبژکت در ضمن این عمل، تجربه ای کسب
کرده است.
·
تجربه ای که باید مورد تأمل قرار
گیرد.
·
تجربه ای که باید رویش کار فکری
انجام گیرد.
·
بدون کار و کرد و کار، نه تجربه ای
کسب می شود و نه تاملی بر روی تجربه مکسوبه صورت می گرد تا دانش تجربی ئی تشکیل
شود.
·
سؤال این است که چرا سیب را برای
بار دوم به هوا می اندازد؟
5
لحظه
ای خاموش ماند، آنگاه
باز
دیگر سیب سرخی را که در کف داشت
به هوا انداخت
به هوا انداخت
·
شاید قصد تکرار تجربه قبلی و بررسی
مجدد چند و چون سیب را در سر دارد.
·
به عبارت دیگر، می خواهد واکنش سیب
را با مورد قبلی مقایسه کند.
6
سیب
چندی گشت و باز آمد
سیب
را بویید
·
سوبژکت ظاهرا در اثر کار بر روی
سیب، در اثر انداختن سیب به هوا و گرفتن آن و ضمنا در اثر شناخت سیب، رابطه ای
عاطفی با سیب برقرار کرده است.
·
دلیل بوییدن سیب شاید همین رابطه
باشد.
7
·
این بوییدن ها، میراث نیاکان
حیوانی ما ست.
·
انسان ها در روند تکامل، خیلی از استعداد
های حیوانی خود را از دست داده اند.
·
ولی خصوصیاتی از مراحل توسعه طبیعی
خود را همچنان و هنوز حفظ کرده اند.
·
بوییدن چیزها و همنوعان یکی از
همین خصوصیات طبیعی است.
·
مولکول های بویناک برای جانوران
حاوی و حامل اطلاعات معینی اند.
·
به همین دلیل سگ ها همه چیز دور و
بر خود را می بویند.
8
سیب
چندی گشت و باز آمد
سیب
را بویید
·
انسان ها چه بسا نمی دانند، ولی خیلی
از کرد و کار های شان منشاء حیوانی دارند.
·
احتمالا بوسه و لیس و گاز و غیره
با همسر و فرزند نیز میراث نیای حیوانی انسان ها ست.
·
حیوان ها با لیسیدن سر تا پای توله
های شان، مانع انتشار مولکول های بویناک اندام آنها در هوا و با خبر شدن دشمنان شان
می شوند.
8
سیب
چندی گشت و باز آمد
سیب
را بویید
گفت:
«گپ
زدن از آبیاری ها و از پیوند ها کافی است
·
سوبژکت پس از بوییدن سیب با اوبژکت
(سیب) وارد گفتگو می شود.
·
ظاهرا قبلا نیز با آن از «آبیاری
ها و پیوند ها گپ» زده است.
·
این اما به چه معنی است؟
·
آدم که با اشیاء حرف نمی زند.
9
سیب
چندی گشت و باز آمد
سیب
را بویید
گفت:
«گپ
زدن از آبیاری ها و از پیوند ها کافی است
·
این بدان معنی است که سیب برای سوبژکت،
نه اوبژکت، بلکه سوبژکت است.
·
این بدان معنی است که سوبژکت، سیب
را در خیال خود، سوبژکتیویزه کرده است.
·
سیب برای سوبژکت به همدمی،
هماندیشی بدل شده است.
·
انسان واره شده است.
·
آن سان که سوبژکت تاریخ تشکیل و
تکوین سیب را با آن در میان می گذارد:
·
سیب نتیجه کار سوبژکت است:
·
نتیجه کشت و آبیاری و غیره سوبژکت است.
10
·
پیوند موجود میان سیب و سوبژکت به
دلیل کاری است که او در این زمینه انجام داده است.
·
سوبژکتیویزاسیون سیب نیز به دلیل
همین کار عرقریز است:
·
سوبژکت در روند کار و در اثر کار
به شناخت اوبژکت (سیب) نایل آمده است.
·
سوبژکت از شجره سیب حتی با خبر
است.
·
رابطه عاطفی میان سوبژکت و سیب نیز
نتیجه کار است:
·
میان سوبژکت و سیب، رابطه مولد و
مولود برقرار است.
·
شالوده عشق یکطرفه همین جا ست.
·
انسان شیفته مولود خویش است.
·
چه مولود جامد، چه مولود جاندار و
چه مولود فکری و هنری.
·
سؤال این است که چرا؟
10
سیب
چندی گشت و باز آمد
سیب
را بویید
گفت:
«گپ
زدن از آبیاری ها و از پیوند ها کافی است
·
دلیل این عشق یکطرفه به مولود این
است که کار، ماهیت انسانی انسان را تشکیل می دهد.
·
کار مادیت بخشی و شیئیت بخشی به
ایده و اندیشه است.
·
سیب قبلا ایده و اندیشه ای در کله سوبژکت
بوده است.
·
سوبژکت ایده و اندیشه اش را با
پیدا کردن هسته سیب، کشت آن، آبیاری آن شیئیت (شجریت، درختیت) بخشیده است.
·
انسان فقط بظاهر صنم و سیب را می
پرستد.
·
انسان در واقع محصول کار خود را و
بمراتب دقیق تر و عمیق تر، قوای انسانی ماهوی خود را می پرستد.
·
انسان در آیینه محصول کارش (چه
فرزند، چه تندیس و چه کالا)، ماهیت خلاق و مولد خود را باز می شناسد و بدان عشق می
ورزد.
·
انسان در محصول کارش به خود شناسی
می رسد و خود را از زباله متمایز می سازد.
·
عشق مولد به مولود از هر نوع، ریشه
در این خودشناسی دارد.
·
عوامل غریزی و ژنه تیکی نیز بدان
اضافه می شوند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر