۱۳۹۵ شهریور ۲۶, جمعه

سیری در کلامی از مسعود کیمیائی (11)


تحلیلی از
شین میم شین

فدراسیون شعر و شادی، هنرمند نمی سازد
شاعر، از بیخ ، شعوری تلخ دارد
اما این تلخی معارض شادی نیست
این تلخی وام از انتقاد می گیرد
 و آنکه سرزمین و عاشقانه های میهنش را دوست دارد، آخ درد را می گوید
 و دلسوز نداشته های برکت است .

·        جل الخالق
·        چه تحفه ـ روشنفکرهائی در دوزخ عه «هورا» و عا «شورا» می زیند!  

1
فدراسیون شعر و شادی، هنرمند نمی سازد

·        منظور از مفهوم فدراسیون شعر و شادی چیست؟

·        اتحادیه و سازمان شعر و شادی؟

·        گردهمائی مثلا سالانه شعرا و شادان؟

2
فدراسیون شعر و شادی، هنرمند نمی سازد.

·        فدراسیون شعر در تشویق اعضای جامعه به شعر خوانی و شعر سرائی و نهایتا در هنرمند سازی که بی تأثیر نیست.

·        باید ببینیم دلایل علامه ی کیمیا بر صحت این ادعا چیست؟  

3
فدراسیون شعر و شادی، هنرمند نمی سازد
شاعر، از بیخ، شعوری تلخ دارد

·        لامصب، قرار بود برای اثبات صحت ادعایت، دلیلی بیاوری.
·        چرا بسان آخوند ها به صحرای کربلا می زنی؟

·        بگو چرا و به چه دلیل فدراسیون شعر در توسعه هنر شعر و تکثیر تعداد شعرا بی تأثیر است.
·        نکند خیال می کنی که هر جمله ات، جزمی است، مثلا آیه و حدیث آهنینی است.

4
فدراسیون شعر و شادی، هنرمند نمی سازد
شاعر، از بیخ، شعوری تلخ دارد

·        که اینطور؟
·        پس علاوه بر جامعه تلخ و شیرین، شعور تلخ و شیرین هم در دوزخ عه «هورا» و عا «شورا» یافت می شود.
·        فقط باید شانس و اقبال آوریم و تعریف علامه از شعور تلخ و شیرین را بشنویم.
·        در هر صورت، شاعر از دید مسعود کیمیائی، نه شاعر مشخص، بلکه شاعر مجردی است.
·        شاعر از دید مسعود کیمیائی، شاعر است.
·        همین و بس.
·        نه کمتر و نه بیشتر.
·        از دید بعضی ها، کمترین تفاوتی بین  فروغ و اخوان و زهری و کسرائی و ابراهیم صهبا، احمد شاملو و سید علی خاورانی وجود ندارد.
·        همه از دم شاعر اند و یکسان.

·        ضمنا همه از دم شعور هم دارند.
·        فرق شعرا با سکنه مریخ که شاعر نیستند، در شعور آنها ست:
·        شعور سکنه مریخ، شیرین است.
·        ولی شعور شعرا، تلختر از زهر هلاهل است.

·        سؤال بعضی ها از بعضی ها این است که مسعود کیمیائی به هنگام انجام این مصاحبه، چند لیتر ودکا در معده مبارکه داشته است؟

·        چون دم زدن از تلخی شعور شعرا احتمالا به دلیل تلخی محتوای معده بعضی ها از زهر باده بوده است.

5
شاعر، از بیخ ، شعوری تلخ دارد
اما این تلخی معارض شادی نیست

·        مگر تلخی جامعه به معنی غمگینی و غمزدگی آن نبود؟
·        چطور شد که حالا تلخی معرض (متضاد) با شادی نیست؟

·        باید دلایل حکیم کیمیا را در این زمینه بشنویم:  

6
اما این تلخی معارض شادی نیست
این تلخی وام از انتقاد می گیرد

·        پس هر شاعری در سرزمین عجایب، منتقدی است؟

·        اولا مگر قرار نبود که انتقاد در انحصار شعرای متعهد (با شعور شیرین)  باشد؟

·        حالا چی شد که هر شاعر تلخشعور غیر متعهدی به مقام منتقدی ارتقا یافت؟

·        ضمنا انتقاد منشاء تلخی شعور است و یا معلول و مولود تلخی شعور است؟

·        شعرای سرزمین عجایب، شعور تلخ دارند و لذا انتقاد می کنند و یا برعکس.
·        به دلیل نقد جامعه، شعور تلخ دارند؟

·        کدام علت است و کدام معلول؟

·        کدام دلیل است و کدام مدلول؟

7
و آنکه سرزمین و عاشقانه های میهنش را دوست دارد،
 آخ درد را می گوید
 و دلسوز نداشته های برکت است .

·        که اینطور!
·        شعرای سرزمین اعجوبه ها دوستدار سرزمین عجایب و عاشقانه های آن اند.
·        من ـ زور بعضی ها از عاشقانه های میهن چیست که شعرا کشته مرده آنها هستند؟

·        سؤال دیگر این است که چرا کسی که عاشق سرزمین و عاشقانه های میهن است، باید درد را در شعرش موضوعیت بخشد و نه شادی را که «معارض تلخی نیست»؟

·        سؤال ناقابل دیگر این است که منظور علمای مست لایعقل از مفهوم من در آوردی «نداشته های برکت» چیست که دل شعرای تلخشعور در آتش آنها می سوزد؟  

8
انقلاب ها همه چیز را نباید منقلب کند

·        منظور مسعود مست از این جمله این است که انقلاب نباید بساط همه چیز را به هم بزند.

·        اما منظور از همه چیز چیست؟

·        ضمنا چرا میان جفنگجملات بعضی ها رابطه منطقی وجود ندارد؟
·        چرا علامه سرزمین عجایب از شاخه ای به شاخه دیگر می پرد و خواننده بدبخت را گیج تر و سردرگم تر از خویش می سازد؟

9
انقلاب ها همه چیز را نباید منقلب کند
احمد شاملو در تاریخ مانده

·        اگر این دو جمله را در پیوند معنوی و منطقی با یکدیگر در نظر گیریم، به این نتیجه می رسیم که عنقلاب اسلامی نباید به تخریب اعتبار احمد شاملو منجر شود.
·        اگرچه در جامعه تلخ با شعرای تلخشعورش، عنگلابی رخ داده، ولی احمد شاملو که جزو هنرمندان متعهد بوده و شعور شیرین داشته، «در تاریخ مانده است.»
·        بقیه شعرا اما در ماورای تاریخ مانده اند.

10
احمد شاملو در تاریخ مانده
تا از جامعه ای که در آن زندگی می کرد تاثیر نمی گرفت،
به نقد آسیب های آن نمی پرداخت

·        این دیگر نور علی نور است:
·        احمد شاملو از جامعه تلخ تأثیر برداشته و به همین دلیل اسیب های آن را نقد کرده است.
·        مسعود مست لایعقل، جمله دو ثانیه قبل خود را فراموش کرده است:

شاعر، از بیخ ، شعوری تلخ دارد
اما این تلخی معارض شادی نیست
این تلخی وام از انتقاد می گیرد

·        اگر هر شاعری منتقدی است، پس هر شاعری و نه فقط احمد شاملو، قاعدتا باید «به نقد آسیب های جامعه بپردازد.»
·        پس همین هندوانه باید زیر بغل 70 میلیون شاعر سرزمین عجایب هم چپانده شود.
·        ضمنا احمد شاملو کدام آسیب های کدام جامعه را به نقد کشیده است؟

·        علاوه بر این، تأثیر گرفتن از جامعه که شق القمر نیست.
·        هر سنگ و صخره حتی از محیط پیرامونش تأثیر برمی دارد.

·        درست به همین دلیل بهمن ها و صخره های عظیمی از قله ها کنده می شوند و هر چه بر سر راه می یابند، در هم می کوبند.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    مگر تلخی جامعه به معنی غمگینی و غمزدگی آن نبود؟
    · چطور شد که حالا تلخی معارض (متضاد) با شادی نیست؟

    پاسخحذف