۱۳۹۵ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (330)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

موضعگیری زنان
نسبت به حجاب و یا بی حجابی
و داوطلبانه و اجباری بودن آن
خود بحث سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) شورانگیزی است:

مثال

1
در ممالک اروپائی
زنان بیوه ی اروپائی
چه بسا بدریخت
(بنا بر معیار های استه تیکی حاکم)
با نران خر پول حز اللهی ـ آسیائی ازدواج می کنند.

2
بعد جا نماز آب می کشند
و با بوکینی ـ موکینی از خانه بیرون می آیند.

3
در چالش خیابانی با زنان بی حجاب اروپائی
بوکینی ـ موکینی را به عنوان هویت جدید خود جا می زنند.

4
کسی نمی پرسد:
بوکینی ـ موکینی
چگونه می تواند تعیین کننده هویت جدید زنی باشد؟

5
مسئله این است که واژه ی هویت در قاموس این جماعت
به چه معنی است؟

6
هویت در این جور مواقع
به معنی
عوام فریبی
است.
به معنی عوام حزب اللهی ـ آسیائی ـ فریبی است.
اسباب تحکیم زندگی زناشوئی با خرپول خری است.

به قول بعضی از عنگلابیون فئودالی
هم استراتژی ـ هم تاکتیک است.

7
حجاب ضمنا می تواند واقعا هم داوطلبانه باشد.

8
مثلا زنی که ظاهرش
بنا بر معیار های استه تیکی حاکم
زیبا نیست،
می تواند
به جای اتلاف میلیون ها تومان و تحمل درد های سوزان
در زمینه جراحی چشم و دندان و دماغ و پستان
با بوکینی ـ موکینی وارد جامعه شود
و به ریش جراحان و صرافان و حرافان از همه رنگ بخندد.

 سؤال این است که
چرا دوست کیمیا شده است؟

1
نفس پیدا کردن دوست
به شق القمری شبیه شده است.

2
اصلا فرصت به شناخت کسی و برقراری دوستی پیدا نمی کنیم
چه رسد به تداوم و شکست دوستی

3
حتی امکان عاشق شدن
به معنی طبیعی کلمه
به حد صفر رسیده است.

4
ناتورالیته (طبیعیت) آدم ها تار و مار شده است.

5
عشق
به پدیده ای فرمال و حتی فرمالیته بدل شده است:

الف
اولاد حوا
قبل از عاشق شدن کذائی
شب و روز اطلاعات مفید جمع آوری می کنند

ب
حسابی چرتکه می اندازند

پ
از جیک و بک معشوق کذائی
به هزار طریق و ترفند
سر در می آورند

ت
بعد هیون بی تاب روان خود را
به سوی عشق عظیمی روانه می کنند
و ادعا می کنند:
این همان «عشق در نخستین نگاه» است.

ث
رابطه عاشق و معشوق
در همان لحظه آغازین با دروغ آغاز می شود.

ج
بعد اگر معشوق خرپول تری پیدا شد
با نخستین نگاه دیگری
آتش عشق دیگری شعله ور می شود.

6
ما 
در واقع
با کسب سود شخصی (پراگماتیسم)
سر و کار داریم و نه با عشق خودپو و ناتورال

پست یعنی پسا، مابعد

1
مدرنیسم چیست ؟

2
چرا پسا مدرنیسم؟

3
پست مدرنیته خود را
با مدرنیته (تجدد) مرزبندی می کند.

4
حساب خود را از مدرنیته جدا می کند.

5
بر ضد مدرنیته به ستیز برمی خیزد.

6
مدرنیته (تجدد) چیست که پسا مدرنیته چشم دیدنش را ندارد؟

7
برای تهیه پاسخ به این پرسش
باید سیر و سرگذشت طبقه بورژوازی و فلسفه بورژوائی را
بررسی کرد:

8
ما با دو بورژوازی و یا دو فلسفه کاملا متضاد بورژوائی
سروکار داریم:

الف
بورژوازی مترقی آغازین و فلسفه کلاسیک بورژوائی
با غولان ترقیخواه و انقلابی و ضد فئودالی، ضد روحانی
از قبیل

1
دیدرو، هلوه تیوس، د آلمبر، هولباخ (فرانسه)

2
کانت، فیشته، هگل، فویرباخ (آلمان)

9
با فویرباخ فلسفه کلاسیک بورژوائی به پایان می رسد.

10
فویرباخ خاتم الفلاسفه فلسفه کلاسیک بورژوائی است.

11
کارل مارکس اثری در این رابطه دارد:
لودویگ فویرباخ و پایان فلسفه کلاسیک (بورژوائی) آلمان.

12
فلسفه کلاسیک بورژوائی
فلسفه انقلابات بورژوائی است.

13
فلسفه انقلابات ضد فئودالی، ضد روحانی و ضد مذهبی است.

14
بر پرچم رهائی بخش بورژوازی آغازین
هومانیسم، روشنگری، خرد، خودمختاری
نقش بسته است.

15
فلسفه کلاسیک بورژوائی نماینده خردگرائی است.

16
همه چیز از دیدگاه فلسفه کلاسیک بورژوائی
فقط به شرطی کسب اعتبار و مقبولیت و مشروعیت می کند
که از محکمه خرد
سربلند بیرون آید.
حتی خود خدای کذائی

17
شعا برنامه ای بورژوازی ترقیخواه آغازین
آزادی ـ برابری ـ برادری است.

18
فلسفه کلاسیک بورژوائی
نماینده عصر جدید (ضد فئودالی مدرن) و تجدد (مدرنیته) است

19
فلسفه کلاسیک بورژوائی
نماینده مدرنیته و تجدد است.
طرفدار تحول انقلابی جامعه و جهان است.

ب
بورژوازی واپسین و فلسفه بورژوائی واپسین

1
با نمایندگانی از قبیل شلینگ پیر، شوپنهاور، نیچه و غیره

2
نیچه خاتم الفلاسفه ی فلسفه بورژوائی واپسین است.

3
فلسفه بورژوائی واپسین
فلسفه ضد انقلاب است
فلسفه ارتجاع است

4
فلسفه بورژوائی واپسین
دشمن سرسخت فلسفه کلاسیک بورژوائی از سوئی و
دشمن سرسخت پرولتاریا (مارکسیسم) از سوی دیگر است.

5
لوکاچ می نویسد:
سطر سطر آثار فلسفی نیچه
دشنام و تف و توهین به مارکس و مارکسیسم است.
ولی نیچه حتی سطری از آثار مارکس را نخوانده است.

6
بورژوازی واپسین
همه دستاوردهای انقلابی، علمی و اخلاقی طبقه بورژوازی
را به گور می سپارد
و با بدترین دشمنان فلسفه کلاسیک بورژوائی
پیمان اتحاد می بندد.

7
بورژوازی واپسین
به جای خردگرائی
خردستیزی را تأسیس می کند و از ان پرچم ارتجاعی ـ ایده ئولوژیکی خویش را تشکیل می دهد.

8
بورژوازی واپسین
با همه طبقات اجتماعی واپسین
(برده داری واپسین، فئودالیسم واپسین، روحانیت یهودی و مسیحی و مسلمان)
به وحدت می رسد.

9
اکنون بدشواری می توان به تفاوت سران بورژوازی واپسین (امپریالیسم) با سران برده داری واپسین (سران عربستان، امارات عربی، پاپ واتیکان) و فئودالیسم واپسین (پادشاهان کشورهای امپریالیستی و غیره) پی برد.

10
پست مدرنیسم
ـ در تحلیل نهائی ـ
ایده ئولوژی بورژوازی امپریالیستی است که
پس از شکست و فروپاشی سیستم سوسیالیستی سربلند کرده است و رسوا شده است.

11
پست مدرنیسم
(پسا مدرنیته)
ایده ئولوژی یکپارچه ای نیست.
هارت و پورت توخالی است.

12
پست مدرنیسم
در اروپا نقد مارکسیستی ـ لنینیستی شده است.
مثلا توسط ورنر سپمن
رئیس انجمن روشنگری در آلمان

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر