۱۳۹۵ شهریور ۲۳, سه‌شنبه

سیری در کلامی از مسعود کیمیائی (8)



مهدی مظفری‌ ساوجی (1356)  
شاعر
نویسنده


تحلیلی از
شین میم شین

شناختنامه مسعود کیمیایی

·        منظور مهدی مظفری ساوجی از مفهوم گردنکلفت «شناخت نامه» چیست؟
·        می توان غسل کرد، بعد حتی وضو گرفت و به قبر قمر بنی هاشم و هر ننه قمر دیگر قسم خورد که مهدی مظفری ساوجی معنی شناخت را نمی داند و هر جفنگ سوبژکتیو و هر هارت و پورتی را با شناخت یکسان تصور می کند.
·        خواهیم دید.

1
جامعه تلخ

·        جامعه تلخ عنوان این جفنگ مهدی مظفری قلم به دست ساوجی است.
·        این مفهوم آشپزخانه ای را مهدی ساوجی از جفنگیات مسعود کیمیائی استخراج کرده است.

·        هنر واقعا نزد عیرانیان است و بس.
·        تلخ به عنوان صفت برای قهوه و هندوانه و حرف و رود و غیره در فرهنگ ایران فت و فراوان است.
·        فقط جامعه تلخ و شور و شیرین و بی مزه نوبر و کمیاب و کیمیا بود که مسعود کیمیائی به سوقات آورده است.
·        مهدی ساوجی بهتر است، به او بگوید که این اختراعاتش را پاتنت کند تا ناکسی کش نرود و میلیونر نشود.

·        ولی منظور مسعود کیمیائی از جامعه تلخ و شور و شیرین و بی مزه چیست؟

·        بر اساس کدام معیار عینی، حسی و تجربی می توان جوامع بشری را به جوامع تلخ و شور و شیرین و بی مزه طبقه بندی کرد؟

2

هنرمند نمی تواند به جامعۀ تلخ خود، شادمانی بدهد

·        اکنون معلوم می شود که منظور مسعود کیمیائی از جامعه تلخ، جامعه غمگین و غمزده است.
·        چون ضد شادی، اندوه است.

·        بنابرین در قاموس مسعود کیمیائی جامعه ایران یکی از جوامع غمگین و غمزده است.

·        از این رو، تلخ به عنوان صفت برای جامعه ایران، حاوی ذراتی از حقیقت است.

·        تئوکراسی (حکومت دین و روحانیت از هر نوع) همیشه و همه جا تلخ است.

·        از ریخت هر آخوندی ـ چه یهودی، چه مسیحی و چه مسلمان ـ رخوت و کسالت و تلخی می تراود.

3
هنرمند نمی تواند به جامعۀ تلخ خود، شادمانی بدهد

·        کشف دیگر مسعود کیمیائی این است که هنرمند قادر به غمزدائی از جامعه غمگین و غمزده ی ایران نیست.

·        سؤال فقط این است که چرا و به چه دلیل؟

4
هنرمند نمی تواند به جامعۀ تلخ خود، شادمانی بدهد

·        هنرمند واژه انتزاعی و عام و کلی است و در آن رشته های مختلف هنری گنجانده می شوند:
·        از رقص تا آواز
·        از تصنیف تا ترانه
·        از شعر تا قصه
·        از تندیس تا تزیین
·        از نقاشی تا بندبازی
·        از طنز تا طعنه
·        از لطیفه تا هجویه
·        از مدیحه تا مرثیه  
·        از فلیم تا فکاهی

5
هنرمند نمی تواند به جامعۀ تلخ خود، شادمانی بدهد

·        از دید مسعود کیمیائی هیچکدام از این هنرمندان قادر به شیرین کردن جامعه تلخ ایران نیست.

·        شاید حق با او باشد.

·        سؤال فقط این است که دلایل این عجز محتوم چیست؟  

6
هنرمند نمی تواند به جامعۀ تلخ خود، شادمانی بدهد
برای اینکه یک جامعۀ پر مسئله نمی تواند با برنامه ریزی شادمان شود

·        دلیل بدی نیست.
·        ولی پرت و پلا ست.
·        مسعود کیمیائی از فرط حواس پرتی، فراموش می کند که جامعه ایران، در قاموس او و دیگر هنرمندان، جامعه تلخ بوده و نه جامعه پر مسئله.
·        اصولا هر جامعه ای پر مسئله است.
·        ضمنا مسئله دار بودن جامعه ایران تازگی ندارد.

·        دلیلش این است که هر مجتهد جامع الشرایطی حل المسائل نوشته است.
·        خود حل المسائل ها دال بر مسئله دار بودن جامعه ایران از هزار سال به این ور و آن ور است.

·        ضمنا منظور بعضی ها از مسئله چیست؟

7
هنرمند نمی تواند به جامعۀ تلخ خود، شادمانی بدهد
برای اینکه یک جامعۀ پر مسئله نمی تواند با برنامه ریزی شادمان شود

·        نکته دیگر در این دلیل مسعود کیمیائی، فونکسیون هنرمند از هر نوع است:
·        فونکسیون هنرمند انعکاس هنری ـ استه تیکی واقعیت عینی است.
·        انعکاس هنری واقعیت عینی دیالک تیکی از خودپوئی و آگاهی است.
·        هنرمند چه بسا به محصول کار خود واقف و حتی مسلط نیست.
·        اثر هنری نتیجه کار عقلی محض نیست.
·        آثار هنری عمدتا احساسی، عاطفی، خودپو و خارج از کنترل خود هنرمند است:

الف

·        نقل قول معروفی در این زمینه از لئو تولستوی هست که می گوید:
·        «این کاراکتر رمان باید بمیرد.
·        من شخصا نمی خواهم که او بمیرد.
·        دود از دودمان روح و روانم بر می خیزد، چون من آخرین کسی هستم که مرگ او را بخوهد.
·        ولی حیات و ممات او دست من نیست.
·        تصمیمگیر اصلی، نیروی عینی دیگری است.»
·        (نقل به مضمون)

ب


·        خواجه شیراز، قرن ها قبل از تولستوی گفته:

در پس آینه
طوطی صفت ام داشته ‌اند
آن چه استاد ازل گفت:
«بگو»،
می‌ گویم

·        معنی تحت اللفظی:
·        مرا بسان طوطی در آن سوی آینه نگهداشته اند.
·        آنچه استاد ازل فرمان می دهد، من بر زبان می آورم.

8
هنرمند نمی تواند به جامعۀ تلخ خود، شادمانی بدهد
برای اینکه یک جامعۀ پر مسئله نمی تواند با برنامه ریزی شادمان شود

·        هنرمند کجا، برنامه و برنامه ریزی کجا؟

·        برنامه ریزی کار علمی و عقلی است و مبتنی بر پیش بینی رئالیستی و راسیونالیستی است.

·        هنرمند در هپروت سیر می کند و «خانه عقلش» دستخوش شعله های «آتش میخانه» است.   

·        اثر هنری ئی که برنامه ریزی شده باشد، به درد مهر های بی جان شطرج می خورد.

·        چنین اثری اصلا اثر هنری محسوب نمی شود.
·        زباله محسوب می شود که مصرفش منفی و مضر است و مخرب روح.

9

هنرمند نمی تواند به جامعۀ تلخ خود، شادمانی بدهد
برای اینکه یک جامعۀ پر مسئله نمی تواند با برنامه ریزی شادمان شود

·        به همین دلیل، شناخت هنری با شناخت علمی و شناخت فلسفی   تفاوت عظیم دارد.
·        هنرمند چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی را استه تیزه می کند.
·        به طرز خاص خود منعکس می کند.

·        در کره معروف مریخ شاید فونکسیون هنرمند برنامه ریزی باشد و نه در کره زمین.

·        به همین دلیل بعضی از اساتید دانش کاه ها تدارک سفر به کره مریخ را می بینند تا در آنجا پشت سر هنرمندان برنامه ریز، نماز جماعت بخوانند،  ارشاد و رستگار شوند.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    اثر هنری ئی که برنامه ریزی شده باشد، به درد مهره های بی جان شطرج می خورد.

    پاسخحذف