۱۳۹۵ مهر ۴, یکشنبه

هماندیشی با مریم (51)


میم نون
  
علل و دلایل تشکیل دیالک تیک تجلیل و تحقیر
در جامعه بشری
  
·        سؤال این بود که چرا و به چه دلیل، سعدی و حافظ به تجلیل از طبقه حاکمه و لومپن پرولتاریا می پردازند و به تحقیر توده های مولد و زحمتکش کمر می بندند؟

1
هر یکی از درختان را دخلی معین است، به وقتی معلوم
  گهی تازه اند و گاه پژمرده.
  سرو را هیچ نیست
و همه وقتی تازه است
و این است، صفت آزادگان.

·        قاعده علمی در شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی طبیعی، اجتماعی و فکری، شناخت ساده از طریق شناخت مرکب (بغرنج) است:

الف
·        مثلا شناخت مفهوم (واژه) از طریق شناخت حکم (جمله) است.
·        درست به همین دلیل برای شناخت مثلا مفهوم رعیت از دید سعدی، باید به دنبال احکامی (جملاتی، ابیاتی) در آثار سعدی گشت که حاوی مفهوم (واژه) رعیت باشند.

ب
·        برای شناخت میمون قاعدتا باید میمون تکامل یافته را، یعنی انسان را شناخت.
·        با شناخت انسان، شناخت میمون سهل تر، سریع تر، دقیق تر، عمیق تر و همه جانبه تر می گردد.

پ
·        در پرتو شناخت انسان بالغ، بهتر می توان نوزاد را و کودک را شناخت.

ت
·        مارکس در اثر شناخت کاپیتالیسم است که به شناخت فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی، برده داری و کمونیسم آغازین نایل آمده است.
·        در اثر شناخت کاپیتالیسم است که مارکس به توسعه تز «درک ماتریالیستی تاریخ» نایل امده است.
·        یعنی با شناخت فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی متکامل و بغرنج به شناخت فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی ساده نایل آمده است.

2
هر یکی از درختان را دخلی معین است، به وقتی معلوم
  گهی تازه اند و گاه پژمرده.
  سرو را هیچ نیست
و همه وقتی تازه است
و این است، صفت آزادگان.

·        برای کشف دلیل سعدی و حافظ در رابطه با آزاد و آزاده قلمداد کردن سرو و لومپن پرولتاریا باید لومپن پرولتاریای حی و حاضر را زیر ذره بین بررسی قرار داد.

·        سرو های معاصر چیستند؟

·        عناصر متشکله لومپن پرولتاریا چه نام دارند؟  

3
  سرو را هیچ نیست
و همه وقتی تازه است
و این است، صفت آزادگان.

·        لومپن پرولتاریا امروز در عالی ترین پله فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری، یعنی در امپریالیسم، در مقایسه با لومپن پرولتاریای قرون وسطی فئودالی، بلحاظ کمی و کیفی رشد عجیبی کرده است:
·        یعنی هم تعداد لتیه های لومپن پرولتاریا افزایش یافته است و هم کیفیت و فونکسیون و نفوذ هر کدام از آنها.

4
  سرو را هیچ نیست
و همه وقتی تازه است
و این است، صفت آزادگان.

·        عناصر لومپن پرولتاریا در زمان سعدی احتمالا به شرح زیر بوده اند:
·        دراویش (گداها)
·        دزد ها
·        رهزن ها
·        قمار بازها
·        ولگرد ها
·        لات ها
·        لوطی ها
·        عیار ها
·        جنده ها
·        جاکش ها
·        و غیره
5
  سرو را هیچ نیست
و همه وقتی تازه است
و این است، صفت آزادگان.

·        سعدی نسبت به همه اینها موضع واحد ندارد.

·        یکی از کلید های حل معما شاید همین جا باشد:

6
گدایان
اثری از کمال الملک
 
گلستان

ده درویش در گلیمی بخسبند
و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.

نیم نانی گر خورد، مرد خدای
بذل درویشان کند، نیم دگر

ملک اقلیمی بگیرد پادشاه،
همچنان در بند اقلیمی دگر

·        سعدی در این حکایت دراویش را مرد خدا می نامد و به دلیل قناعت و ریاضت برتر از سلاطین و خوانین محسوب می دارد.

7

·        اما همین سعدی، نه تنها اعدام رهزن ها را توجیه تئوریکی می کند، بلکه حتی اعدام کودکان و زنان رهزن ها را واجب می داند:
·        سعدی در گلستان حکایتی راجع به رهزنان دارد که در کوه صعب العبوری زندگی می کنند:

شبانگاهی که دزدان باز آمدند، سفر کره و غارت آورده
و سلاح از تن بگشادند و رخت و غنیمت بنهادند،
نخستین دشمنی که در سر ایشان تاختن آورد، خواب بود.
چند پاسی از شب در گذشت.
مردان دلاور از کمین بدر جستند
و
دست یگان یگان بر کتف بستند
و
بامدادان به درگاه ملک حاضر آوردند.
همه را کشتن فرمود،
اتفاقا در آن میان جوانی بود
که میوه عنفوان شبابش نو رسیده و سبزه گلستان عذارش نو دمیده.

یکی از وزرا پای تخت ملک را بوسه داد و روی شفاعت بر زمین نهاد
و گفت:
«این پسر هنوز از باغ زندگانی بر نخورد ست و از ریعان (شکوفانی) جوانی تمتع نیافته.
توقع به کرم اخلاق خداوندی همی باشد
 که به بخشیدن خون او بر بنده منت نهد.»

ملک روی از این سخن در هم آورد و موافق رأی بلندش نیامد و گفت:

«پرتو نیکان نگیرد، هر که بنیادش بد است   
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است.

نسل فساد اینان،
منقطع کردن اولی تر است
و بیخ تبار ایشان
بر آوردن،
که آتش کشتن و اخگر گذاشتن
و
افعی کشتن و بچه نگاه داشتن،
کار خردمندان نیست. »

این بگفت
و
طایفه ای از ندمای ملک با وی بشفاعت یار شدند
تا ملک از سر آزار او در گذشت و گفت:
« اگرچه مصلحت ندیدم. »

فی الجمله، پسر را به ناز و نعمت برآوردند و استاد ادیب را به تربیت او نصب کردند،
 تا حسن خطاب و رد جواب و آداب خدمت ملوکش در آموختند
 و در نظر همگان پسند آمد.
باری، وزیر از شمایل او در حضرت ملک شمه ای همی گفت
که تربیت عاقلان در او اثر کرده است و جهل قدیم از جبلت او بدر برده.

ملک را ز این سخن، تبسم آمد و گفت:

«عاقبت گرگ زاده، گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود.»

سالی دو بر این بر آمد.
طایفه اوباش محلت در او پیوستند و عقد مرافقت بستند
تا به وقت فرصت،
وزیر و هر دو پسرش را بکشت
 و نعمتی بی قیاس برداشت
و در مغاره دزدان به جای پدر نشست و عاصی شد.

ملک دست تحسربه دندان گزیدن گرفت و گفت:

«شمشیر نیک، از آهن بد، چون کند کسی؟
ناکس به تربیت نشود، ای حکیم، کس

باران که در لطافت طبعش دریغ نیست
در باغ لاله روید و در شوره زار خس.»

·        سعدی در این حکایت،  تئوری فاشیستی بنیاد نیک و بد را توسعه می دهد.

·        در فلسفه تاریخ (تئوری اجتماعی) سعدی حتی کودکان راهزنان و دزدان را باید در جا اعدام کرد.


·        این همان تئوری فاشیستی است که روح الله و سید علی و کوسه و موسوی و غیره بدان ـ مو به مو ـ جامه عمل پوشانده اند و خاوران نتیجه مادیت یابی این تئوری است.

8

·        اما همین سعدی در هر دو اثر اصلی اش بابی را به دراویش (گدایان) اختصاص می دهد و حافظ هندوانه های کت و کلفت زیر بغل درویشان می چپاند.

·        چرا دراویش ـ ریاکارنه ـ سرو آزاد محسوب می شوند و دزدان و رهزنان از خرد تا کلان ـ بی رحمانه ـ بر دار می شوند؟

·        چه نتیجه ای از این دو برخورد متضاد به به عناصر متفاوت لومپن پرولتاریا می توان گرفت؟  

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    یعنی هم تعداد لایه های لومپن پرولتاریا افزایش یافته است و هم کیفیت و فونکسیون و نفوذ هر کدام از آنها.

    پاسخحذف