۱۳۹۵ مهر ۶, سه‌شنبه

هماندیشی با مریم (54)


میم نون
  
علل و دلایل تشکیل دیالک تیک تجلیل و تحقیر
در جامعه بشری

·        لومپن پرولتریزاسیون جامعه و قبل از همه تبدیل اکثریت قریب به اتفاق اعضای جامعه به گدای آشکار و نهان، تکخال ایده ئولوژیکی فئودالیسم واپسین برای میخکوب کردن جامعه در مرحله فئودالی توسعه اش و پایان تاریخ اعلام کردن فئودالیسم بوده است.

·        یکی از دلایل جانسختی این نظام فرسوده و فرتوت هم باید در همین تکخال ایده ئولوژیکی آن باشد.

·        فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی نه تنها توسعه نیروهای مولده را ترمز می کند، بلکه با جنگ های لاینقطع میان خوانین و سلاطین خرفت و خر و خونریز و خردستیز، به تخریب بی بند نیروهای مولده می پردازد و جامعه بشری را حتی به عقب می راند.

·        ایده ئولوژی فئودالی، با لومپن پرولتریزاسیون جامعه، با تأیید، تقویت و حتی تجلیل از گدائی و گدایان آشکار و نهان با تیر واحدی چندین مبارزاتی ـ طبقاتی نشان می زند:  

1
  سرو را هیچ نیست
و همه وقتی تازه است
و این است، صفت آزادگان.

·        ایده ئولوژی فئودالی با تجلیل از گدائی و گدایان، با سرو آزاد جا زدن جماعت انگل، قبل از همه دست به چپنمائی می زند و محبوبیت توده ای کسب می کند.
·        به همین دلیل خیلی از خر ها سعدی و حافظ را طرفدار خلق تصور می کنند.

·        احسان و انفاق و خیرات و مبرات و خوان یغما و تأسیس گداخانه و غیره به عنوان حمایت از همنوع و جامعه گرائی جا زده می شود.

·        بدین طریق، هم تضادهای چرکین و خونچکان جامعه فئودالی تعدیل می شوند، هم توده به مشتی گدای بی شخصیت و بی جسارت مدنی مبدل می شود و هم برای جامعه فئودالی مشروعیت کسب می شود.

·        این روند و روال کماکان ادامه دارد.
·        تفاوت جامعه بورژوائی واپسین با جامعه فئودالی واپسین در توسعه و تکمیل لومپن پرولتریزاسیون جامعه است.

2
·        بورژوازی واپسین درست با همین تئوری تبدیل توده های مولد و زحمتکش به گدا، هم تضادهای طبقاتی جامعه را تعدیل می کند، هم دست به چپنمائی می زند و از «سرمایه داری اجتماعی»، از «جامعه رفاه»، از «کاپیتالیسم اهلی و متمدن» و حتی از «سوسیالیسم»  دم می زند و ضمنا برای فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری مشروعیت سر هم بندی می کند و ضمنا آن را بی شرمانه پایان تاریخ قلمداد می کند.

·        اینجا نیز تخریب جامعه به عنوان حمایت از آن، به عنوان هومانیسم و همبستگی و سوسیالیسم جا زده می شود.

3

·        طبقه حاکمه در جمهوری اجامر، جهیزیه یک میلیون دلاری بر توله های خود تعیین می کند و در خیابان اسکناسی در دست پینه بسته سپوری می گذارد و ضمنا از احسان و انفاق و دستگیری اش از بینوایان فیلم برداری می کند.
·        خود را بدین طریق و با این ترفند، حاتم طائی جا می زند و ببرکت شهرت حاصل از آن، خرمن رأی خلایق را درو می کند و پست و مقام و منبع غارت خود را توسعه می دهد و استحکام و دوام می بخشد.

·        ضمنا توده های مولد و زحمتکش را به خیل گدایان مبدل می سازد.
·        تا وقتی کارد به استخوان شان رسید، بسان مشتی گدای علیل و ذلیل با ترس و لرز پلاکارد بلند کنند که «ما گرسنه ایم.»  

4
·        فرق بورژوازی واپسین با فئودالیسم واپسین این است که جامعه را فقط به گداخانه تبدیل نمی کند.
·        بلکه به جنده خانه (جنده نر و جنده ماده)، به لاشخورخانه، به قلدر خانه تبدیل می کند.
·        با لومپن پرولتریزاسیون جامعه، فاتحه بلند بالائی بر اجتماعیت و یا همبودیت جامعه خوانده می شود.
·        جامعه از درون می پوسد.

5
·        ایده ئولوژی فئودالی واپسین از تئوری تبدیل جامعه به گداخانه، حربه ایده ئولوژیکی ضد بورژوائی تشکیل می دهد و به بی اعتبار سازی بورژوازی انقلابی در حال تشکیل در جامعه فئودالی می پردازد.
·        این روی دیگر مدال چپنمائی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی است:
·        ایده ئولوژی فئودالی با شعار حمایت از بینوایان به جنگ سوبژکت تاریخ (بورژوازی در مرحله فئودالی توسعه جامعه) می رود.

·        آثار سعدی تجلیگاه هر دو روی این مدال ایده ئولوژیکی فئودالیسم واپسین اند.

·        مراجعه کنید به تحلیل آثار سعدی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری   

6
·        سعدی (و بعد حافظ)  تبدیل جامعه به گداخانه و تقویت و تجلیل گدائی و گدایان را هم تئوریزه می کند، هم تبلیغ می کند و هم به طبقه حاکمه و حتی به توده مولد و زحمتکش، تحمیل می کند.
·        شعارهای ایده ئولوژیکی سعدی و حافظ را باید از صراحت تئوریکی گذراند.
·        در غیر این صورت افتادن به دام ایده ئولوژیکی نامرئی این غولان فئودالیسم پیش برنامه ریزی شده خواهد بود.
·        شعار های چپنمای سعدی و حافظ و غیره را باید در پرتو این تئوری تبدیل جامعه به گداخانه درک و تفسر کرد.

7

فریدریش آلبرت لانگه (1828 ـ 1875)
فیلسوف آلمانی
(نئوکانتیانیست، ماتریالیسم ستیز)
پداگوگ و سوسیالیست
آثار:
رابطه تربیت با جهان بینی حاکم در اعصار مختلف (1855)
اهمیت کارگر در حال و آینده (1865)
تاریخ ماتریالیسم و انتقاد از اهیمت آن در حال حاضر (1866)

·        ما در سرمایه داری واپسین نیز شاهد همین ترفند ایده ئولوژیکی بوده ایم.
·        یکی از سعدی های سرمایه داری واپسین، فریدریش البرت لانگه در آلمان بوده است.
·        او هم بسان سعدی تئوری تبدیل جامعه سرمایه داری واپسین به گداخانه را توسعه داده و تبلیغ کرده است.
·        جوامع اصلی سرمایه داری در اروپا عملا گداخانه اند.
·        تفاوت سرمایه داری واپسین با فئودالیسم واپسین در تکمیل ترفند دستگیری از گدایان است.
·        حاتم طائی در جوامع بورژوائی واپسین از قالب (فرم)  شخصی و فردی خود برون آمده است و فرم دولتی و مؤسسه ای به خود گرفته است.
·         اداره کمک های بیکاری
·        اداره کمک های اجتماعی
·        خیریه ها (اشتیفتونگ)  
·        و الی آخر

·        سؤال این است که تئوری تبدیل جامعه به گداخانه توسط سعدی و حافظ و غیره چگونه تبلیغ می شود؟

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    ایده ئولوژی فئودالی، با لومپن پرولتریزاسیون جامعه، با تأیید، تقویت و حتی تجلیل از گدائی و گدایان آشکار و نهان با تیر واحدی چندین نشان مبارزاتی ـ طبقاتی می زند:

    پاسخحذف