۱۳۹۵ مهر ۷, چهارشنبه

هماندیشی با مریم (55)


میم نون
  
علل و دلایل تشکیل دیالک تیک تجلیل و تحقیر
در جامعه بشری


·        سؤال این بود که تئوری تبدیل جامعه به گداخانه توسط سعدی و حافظ و غیره چگونه تبلیغ می شود؟
·        چون تبلیغ گدائی و تجلیل از گدایان با عقل سلیم سازگار نیست  و فوق العاده دشوار است.

·        ما برای پاسخ به این پرسش سری به آثار و اشعار سعدی و حافظ می زنیم:

1
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را

·        معنی تحت اللفظی:
·        به ما از دید بخشش بنگر.
·        چون گدا از سفره پادشاه، آسایش و آرامش و شادی کسب می کند.

·        سعدی در این بیت غزل، دیالک تیک عاشق و معشوق را به شکل دوئالیسم گدا و توانگر بسط و تعمیم می دهد.
·        سعدی خود را عملا تا حد گدا تنزل می دهد و مخاطب را (مثلا جانان را، معشوق را، شاهد را، دوست را) به مقام حاتم طائی ارتقا می دهد.

·        سؤال اول این است که محتوای مستور این بیت، در روح و روان خواننده چگونه منعکس می شود و چه تأثیر ایده ئولوژیکی در آن باقی می گذارد؟   

2
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را

·        خواننده پس از خواندن و یا شنیدن این بیت شعر شیخ شیراز، قبل از همه به این نتیجه می رسد که گدائی امری طبیعی و عادی است.
·        آن سان که شیخ بزرگ شیراز از گدا قلمداد کردن خود شرمنده نمی شود.
·        گدائی بدین طریق و با این ترفند نه کسب و کاری شرم انگیز، بلکه حتی فخر انگیز نمودار می گردد.
·        از گدا و گدائی بدین طریق، سلب قبحیت می شود.

3
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را

·        سعدی ولی مولدی زحمتکش است.
·        سعدی مولد فکری غول آسائی است.
·        سعدی سخت تر از هر عمله و دهقانی کار می کند و عرق می ریزد.
·        سطر سطر آثار سعدی نتیجه مشقت عظیم جسمی و روحی و روانی و فکری است.
·        هر کس کار فکری اصیل کرده باشد، به حجم عظیم زحمت سعدی پی می برد.

·        چرا باید مولد زحمتکشی چون شیخ شیراز خود را گدا قلمداد کند، حتی اگر مخاطب، صاحب گنج جهان باشد؟

4
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را

·        برای پاسخ دادن به این پرسش باید به رابطه دیالک تیکی ایدئولوگ و طبقات اجتماعی استثمارگر توجه کرد.
·        رابطه ایدئولوگ با طبقات اجتماعی استثمارگر، واقعا هم رابطه گدا با توانگر است.
·        فرق هم نمی کند که طبقات اجتماعی استثمارگر، برده دار باشند و یا فئودال و یا سرمایه دار.

5
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را

·        ایدئولوگ طبقه حاکمه در صدر اسلام، یعنی رسول اکرم و  آل عبا نیز عملا گدا بوده اند.
·        خمس فرمی از گدائی است:
·        اعضای جامعه برده داری باید یک پنجم مال خود را به سادات (یعنی ورثه حضرت محمد) بدهند.
·        سادات در جامعه فئودالی و حتی سرمایه داری نیز گدا واره اند.
·        معنی سید در افکار عمومی، بطور خودپو، گدا ست.
·        سید ستاننده است و نه دهنده.

6
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را

·        ایدئولوگ های اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی، یعنی آخوند های با عبا و عمامه و بی عبا و عمامه نیز گدا هستند.
·        معنی دیگر آخوند در افکار عمومی نیز گدا ست.
·        وقتی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی به خشم آیند، از این حقیقت امر پرده برمی دارند.
·        ضمنا فرق هم نمی کند که آخوند میلیونر شود و معتبر شود و یا مفلس فی سبیل الله بماند.
·        دیالک تیک ایدئولوگ (روشنفکر) و طبقات اجتماعی استثمارگر، دیالک تیک گدا و توانگر است.

7
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را

·        رابطه ایدئولوگ و بورژوازی در جامعه سرمایه داری امپریالیستی هم کماکان رابطه گدا و توانگر است.
·        تفاوت نه در ماهیت این رابطه، بلکه در فرم این رابطه است:

الف
·        اعضای طبقه حاکمه فئودالی برای خود سعدی (و حافظ)  هر از گاهی کیسه های سیم و زر می فرستند.
·        سعدی در گلستان و بوستان به این مسئله اشاره کرده است:
·        حریفی که قرار بود کیسه های سیم و زر خان و یا سلطان فئودالی را به سعدی برساند، برای حل مشکلات شخصی اش مصرف کرده بود.
·        بعد از ترس خان و سلطان قلدر، عذر به درگاه سعدی آورده بود.
·        کیسه های سیم زر اعضای طبقه حاکمه به سعدی و حافظ، بی اعتنا به بهانه و نام و عنوان این داد و ستد، دال بر گدائی ایدئولوگ (روشنفکر) از طبقه حاکمه اند.

ب
·        طبقه حاکمه امپریالیستی هم به ایدئولوگ های خود از اساتید دانش کاه ها تا شعرا و نویسنده ها و علما و فلاسفه تحت عناوین متفاوت کیسه های سیم و زر می فرستد:
·        مثلا تحت عنوان خرج سفر برای سخنرانی
·        تحت عنوان جایزه فلان و بهمان
·        تحت عنوان جایزه نوبل و غیره
·        از طریق تبلیغ گلوبال (تمام ارضی)  جفنگیات این اجامر و جاری سازی میلیون ها دلار از جیب خلایق خر به حساب بانکی آنان.

·        به عنوان مثال نظری به بخشی از جوایز یورگن هابرمس بیندازیم:  


یورگن هابرمس
(متولد 1929 دوسلدورف)
از فلاسفه بورژوائی معاصر

جوایز دریافتی هابرمس

سال ـ نام ـ جایزه ها

1980 جایزه تئودور آدورنو
1985 جایزه خواهران شول
1986 جایزه گوتفرید ویلهلم لایب نیتس
1987 جایزه زورنینگ دانشگاه کوپنهاک
1995  جایزه کارل یاسپرس
 1999 تئودور هویس
2001  جایزه صلح تجارت کتاب
2003 جایزه پرینس فون آستورین
2004 جایزه کیوتو (50 میلیون ین)
2004 جایزه افتخاری هولبرگ (5700000 یورو)
2005 جایزه هولبرگ (520 هزار یورو)
2006 جایزه برونو کرایسکی
2006 جایزه دولت نورد راین وستفالین
2008 جایزه اروپا ( 50 هزار یورو)       

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر