۱۳۹۵ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

هماندیشی با مریم (44)


میم نون

علل و دلایل تشکیل دیالک تیک تجلیل و تحقیر
در جامعه بشری

·        همانطور که ذکرش گذشت، علت ماتریالیستی تشکیل دیالک تیک تجلیل و تحقیر و در پی آن تشکیل دیالک تیک تجلیل واژه ها و تحقیر واژه ها، تقسیم جامعه بشری به طبقات اجتماعی است.
·        کشف این نکته، کلید اصلی گشایش در صندوق معما ست.

·        چرا و به چه دلیل؟

1
علل و دلایل تشکیل دیالک تیک تجلیل و تحقیر
در جامعه بشری

·        با تقسیم جامعه بشری به طبقات اجتماعی متفاوت و متضاد، بشریت به مثابه نوع، شقه شقه می شود.
·        وحدت میان انسانی منفجر می شود.
·        برابری نوعی انسان ها جای خود را به نابرابری های اجتماعی و اقتصادی و ارزشی و غیره می دهد.
·        همبستگی عمومی تار و مار می شود و جای خود را به همستیزی (مبارزه طبقاتی از بالا و پایین) می دهد.

·        در این منجلاب جدید است که خار خونبار دوئالیسم تجلیل و تحقیر می روید:  

الف
·        اعضای طبقه حاکمه (اشرافیت بنده دار و روحانی ) تجلیل می شوند.

ب
·        توده های مولد و زحمتکش (بنده ها، غلامان، کنیزان، پیشه وران، صنعتگران، تجار و غیره) تحقیر می شوند.

2
علل و دلایل تشکیل دیالک تیک تجلیل و تحقیر
در جامعه بشری

·        همین دیالک تیک تحریف گشته ی تجلیل و تحقیر به صورت دوئالیسم تجلیل و تحقیر است که در آیینه زلال آسمان منعکس می شود و به عنوان دوئالیسم الله و ابلیس، اهورا و اهریمن، فرشته و دیو، خدا و خلق در می آید:

الف
·        الله و اهورا و فرشته ـ در تحلیل نهائی ـ انعکاس آسمانی ـ انتزاعی طبقه حاکمه بنده دار و روحانی است که بسان اعضای طبقه حاکمه، به مثابه مظاهر زیبائی، خیر و خوبی، کمال مطلق از هر نظر قلمداد می شوند و مورد پرستش، نیایش، ستایش، تحسین، تمکین، تعظیم و کرنش قرار می گیرند.

ب
·        ضد دیالک تیکی الله و اهورا و فرشته، یعنی ابلیس و اهریمن و دیو و خلق، به مثابه ضد دوئالیستی آنها، به مثابه مظاهر زشتی، شر و بدی، نقص و عیب مطلق از هر نظر قلمداد می شوند و مورد تلعین، تذلیل، تخفیف و تحقیر قرار می گیرد.

3
علل و دلایل تشکیل دیالک تیک تجلیل و تحقیر
در جامعه بشری

·        این بدان معنی است که زمین در آیینه آسمان منعکس می شود.
·        طبقات اجتماعی در آیینه ایده ئولوژی (اساطیر، مذاهب و غیره)  منعکس می شوند، بعد رابطه ذات و عکس (الله و طبقه حاکمه، ابلیس و توده)، تحریف و وارونه می شود:

الف
·        دیالک تیک طبقه حاکمه و توده به صورت دوئالیسم طبقه حاکمه و توده تحریف می شود.
·        چنان وانمود می شود که انگار اعضای طبقه حاکمه نه موجودات زمینی، بلکه موجودات ماورای زمینی اند و تافته ی جدا بافته ای اند.
·        یعنی هیچ پیوندی میان اعضای طبقه حاکمه و توده وجود نداشته و ندارد.
·        یعنی دیوار قطور نفوذ ناپذیری میات طبقه حاکمه و توده کشیده شده است:
·        دوئالیسم طبقه حاکمه و توده

ب
·        بعد همین دوئالیسم طبقه حاکمه و توده در آیینه آسمان (در ایده ئولوژی طبقه حاکمه) منعکس می شود و دوئالیسم الله و ابلیس، اهورا و اهریمن، فرشته و دیو، خدا و خلق تشکیل می شود.

پ
·        ترفند ایده ئولوژیکی ـ استحماری طبقه حاکمه این است که دیالک تیک ذات و عکس را، دیالک تیک (دیالک تیک طبقه حاکمه و توده) ـ (دیالک تیک الله و ابلیس) را وارونه می کند:

1
·        طبقه حاکمه، ذات را عکس جا می زند و عکس را ذات.
·        خدا را که مخلوق آدمیان است، خالق جا می زند و آدمیان را مخلوق.

2
·        خدا را که عکس آسمانی ـ انتزاعی طبقه حاکمه است، خودمختار و مطلق العنان و خودکامه جا می زند و خود را، نماینده و نبی و رسول و امام و ولی خدا در خاک.

4
علل و دلایل تشکیل دیالک تیک تجلیل و تحقیر
در جامعه بشری

·        بدین طریق بلبشوی فکری حیرت انگیزی حاکم می شود.
·        معیارها سلب عینیت می شوند و ایده ئولوژیزه می شوند.
·        سوبژکتیویزه می شوند:

الف
·        در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری، معیار عینی برای خیر و خوبی، شرافت و نجابت، تعداد بنده و غلام و کلفت و کنیز و وسعت ملک و کثرت مال و حشم و غیره قلمداد می شود.

ب
·        بعد همین معیار زمینی به آسمان منتقل می شود:
·        خدا به مثابه برده دار ایدئال هستی طبیعی و اجتماعی (معبود مطلق)  جا زده می شود که بشریت و ملائکه و اجنه و پرنده و پری و حشره و خزنده و غیره فکر و ذکری جز نیایش دم به دم او را در سر ندارند.

پ
·        توده برده و دیگر مولدین و زحمتکشان در جامعه برده داری به دلیل بی نصیبی از وسایل تولید جاندار و جامد (حیوانات اهلی شده، ملک و قنات و مال و حشم و غیره) تحقیر می شوند و چه بسا سلب آدمیت می شوند و به قول ارسطو ابزار سخنگو قلمداد می شوند و نه آدم.
·        مرز میان گاو و گاو آهن و انسان مولد و زحمتکش رفته رفته از بین می ورد.
·        توده های مولد و زحمتکش به صورت برده بسان وسایل جاود و جاندار تولید (بسان گاو آهن و گاو و خر)  به کار کمر شکن کشیده می شوند.
·        در این شرایط است که معیار معروف زیر تشکیل می شود:
·        کار مادی (کار عمدتا جسمی)  مال خر است.

ت
·        کار فکری از این به بعد در انحصار اعضای طبقه حاکمه قرار می گیرد:
·        اربابان و ارباب زاده ها اهرم های فکری، فرهنگی، قضائی، حقوقی، اداری، سیاسی، فلسفی، علمی، نظری، مذهبی (ایده ئولوژیکی) جامعه را نیز تصرف و تسخیر می کنند تا تربیت مطلوب اعضای جامعه را بنا بر منافع و علایق و سلایق خود سر و سامان دهند.
·        دیالک تیک کار مادی و کار فکری به صورت دوئالیسم کار مادی و کار فکری تحریف و ضمنا وارونه می شود:

1
·        کار مادی و سوبژکت های متنوع کار مادی (برده، غلام، کنیز، کلفت، پیشه ور، صنعتگر، تاجر و غیره) تحقیر می شوند و اسامی و عناوین مربوطه به تحقیر واژه و توهین واژه بدل می شوند.   

2
·        کار فکری و سوبژکت های متنوع کار فکری (فلاسفه، علما، فقها، هنرمندان و دیگر لایه های قشر روشنفکر) تجلیل می شوند و اسامی و عناوین مربوطه به تجلیل واژه و تحسین واژه بدل می شوند.   
·        فلانی شاعر است.
·        بهمانی مجسمه ساز است.
·        آن حکیم است و این وکیل است.
·        آن شاعر است و این مجاهد.
·        این طبیب است و آن معمار
·        و الی آخر.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر