۱۳۹۵ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی شهریار (35)


سید محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)

ویرایش و تحلیل از
شین میم شین

در راه قم
ـ به هرچه گذشتم ـ
عبوس بود
پيچيد كوه و فحش به من داد و دور شد
 صحرا
ـ همه ـ
خطوط كج و كوله و سياه
طومار سرنوشت و خبر هاي سهمگين

درياچه هم به حال من از دور مي گريست
تنها طواف دور ضريح و يكي نماز
يك اشك هم به سوره ياسين من چكيد

·        معنی تحت اللفظی:
·        پس از تدفین مادر در قم، در برگشت به تهران، همه چیز نسبت به من عبوس و اخم آلود و ترشرو بود.
·        کوه از من رو برتافت.
·        به عقب سر برگرداند، دشنام داد و دور شد.
·        صحرا از سر تا پا، از خطوط کج و کوله وسیاه تشکیل یافته بود و به طومار سرنوشت شباهت داشت که حاوی اخبار هراس انگیز بود.
·        دریاچه قم هم به حال و روز من گریه می کرد.

·        تنها کاری که توانستم انجام دهم، طوافی دور ضریح حضرت معصومه بود و نمازی و قرائت سوره یاسینی و گریه ای.

·        این بند شعر شهریار، فی نفسه شاهکاری است:
·        آدم وقتی گرفتار مصیبتی است، واقعا هم همین احساس و استنباط دارد:

1
در راه قم
ـ به هرچه گذشتم ـ
عبوس بود

·        عناصر محیط پیرامون در آیینه دل شاعر مادر مرده، عبوس و اخم آلوده و ترشرو جلوه گر می شوند.
·        ما در این جور مواقع با فرمی از احساس و استنباط سوبژکتیو و  پسیکولوژیکی سر و کار داریم.

2
·        هر فرد مصیبت دیده، عملا قیاس به نفس می کند و همه کس و همه چیز را بسان خود غمزده احساس و استنباط می کند.
·        این بدان معنی است که او محیط پیرامون خود را بطور منفی سوبژکتیویزه و پسیکولوژیزه می کند.
·        اگر هم به او سعادتی دست داده باشد، محیط خود را بطور مثبت سوبژکتیویزه و پسیکولوژیزه خواهد کرد.

·        این روند و روال استنباطی ـ معرفتی ـ سوبژکتیو ـ پسیکولوژیکی، اما دست خود او نیست.
·        این حالات روحی و روانی به سوبژکت تحمیل می شوند.

·        سؤال اما این است که چرا و توسط چه قوائی؟

3
در راه قم
ـ به هرچه گذشتم ـ
عبوس بود

·        دلیل این استنباطات ایرئال و ایراسیونال شاعر، غریزه بقا ست که بهترین یار و یاور موجودات زنده است.
·        این پدافند از حیات در همه سیستم های سیبرنتیکی صورت می گیرد.
·        نوع آنها متفاوت است.
·        ماهیت آنها اما یکی است:
·        غریزه حفظ نفس در مواقع درد به یاری موجود دردمند می شتابد.
·        این غریزه حفظ نفس است که به شاعر مادر مرده دلداری می دهد:
·        نگاه کن، تو تنها نیستی.
·        همه چیز هستی ـ بسان تو ـ عبوس اند.

4
پيچيد، كوه
 و
فحش به من داد
و
دور شد

·        در آئینه روح و روان شاعر مادر مرده، کوه هیئت انسانی به خود می گیرد.
·        از شاعر روی برمی تابد.
·        بعد سر برمی گرداند و دشنام می دهد و دور می شود.

·        در این جمله شهریار، انتقاد از خود تلخ و خشم آلودی نهفته است.

·        کوه در واقع، سگ مجروح وجدان شاعر مادر مرده است که به خود می پیچد و پارس می کند و با نفرت عمیقی دور می شود.

5
·        اما دور شدن کوه از دید کسی که در اوتومبیل حرکت می کند، رئالیستی است. 
·        نوعی وارونه بینی است:
·        متحرک خود شاعر است و نه کوه.

·        شهریار اما تصورش همین است که کوه از او خشمگین و متنفر است و به همین دلیل فحش می دهد و دور می شود.

6
صحرا
ـ همه ـ
خطوط كج و كوله و سياه
طومار سرنوشت و خبر هاي سهمگين

·        شاعر صحرا را به صفحه ای تشبیه می کند.
·        به طوماری، به صحیفه ای، به مکتوبی تک صفحه ای طولانی با خطوط کج و معوج و سیاه.
·        بعد همان طومار صحرا را طومار سرنوشت سیاه خود می داند که حاوی اخبار هول انگیز است.

7
درياچه هم به حال من از دور مي گريست

·        دریاچه قم، دریاچه نمک است.
·        اشک هم طبیعتا شور است.
·        در آیینه روح و روان شاعر، دریاچه قم، هیئت انسانی کسب می کند و به همدردی با او می پردازد و اشک می ریزد.

8
در راه قم
ـ به هرچه گذشتم ـ
عبوس بود
پيچيد كوه و فحش به من داد و دور شد
 صحرا
ـ همه ـ
خطوط كج و كوله و سياه
طومار سرنوشت و خبر هاي سهمگين
درياچه هم به حال من از دور مي گريست


·        در این بند شعر شهریار، طبیعت هومانیزه می شود.
·        انسان واره تصور و تصویر می شود.
·        هومانیزاسیون و سوسیالیزایون طبیعت در شعر ایران سابقه ای طولانی دارد.

9
تنها طواف دور ضريح و يكي نماز
يك اشك هم به سوره ياسين من چكيد

·        شهریار اکنون از کرد و کار خود گزارش می دهد:
·        دوری به دور ضریح زدن، نماز میت گزاردن، یاسینی خواندن و اشکی ریختن.
·        دیالک تیک طبیعت و انسان بدین طریق به شکل دیالک تیک کوه و صحرا و دریا و شهریار بسط و تعمیم می یابد.

10
مادر به خاك رفت
آن شب پدر به خواب من آمد، صداش كرد
او هم جواب داد

يك دود هم گرفت به دور چراغ ماه
معلوم شد كه مادرم از دست رفتني است

·        معنی تحت اللفظی:
·        مادر به گور سپرده شد.
·        خوب دیدم که پدرم مادر را صدا زد و مادر لبیک گفت.
·        چراغ ماه دود کرد.
·        فهمیدم که مادر رفتنی است.

·        شهریار در این بند شعر، دیالک تیک فصل و وصل را به شکل دیالک تیکی فصل مادر از فرزند و وصل مادر به شوهر بسط و تعمیم می دهد.
·        دیالک تیک فصل و وصل یکی از دیالک تیک های دیر آشنای مولانا ست.

·        مراجعه کنید به سیری در جهان بینی مولوی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر