۱۳۹۵ مهر ۳, شنبه

سیری در جهان بینی شهریار (40)


حیدر بابایه سلام
سید محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)
  ترجمه، ویرایش و تحلیل از
میمحا نجار

2
حیدربابا ، کهلیک لروْن اوچاندا
کوْل دیبینَّن دوْشان قالخوب، قاچاندا
باخچالارون چیچکلنوْب، آچاندا
بیزدن ده بیر
ـ موْمکوْن اوْلسا ـ
یاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله

1
حیدربابا ، کهلیک لروْن اوچاندا
کوْل دیبینَّن دوْشان قالخوب، قاچاندا
باخچالارون چیچکلنوْب، آچاندا

·        شهریار اینجا، یاد مانده های خود از پدیده های طبیعی را جامه شعر می پوشاند:
·        پرواز کبک ها را
·        جست و خیز هراس آلود خرگوش ها را
·        باز شدن غنچه ی باغچه های خانه ها را  

2
بیزدن ده بیر
ـ موْمکوْن اوْلسا ـ
یاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله

·        شهریار قلب انسانی را نیز ناتورالیزه می کند.
·        غنچه واره تصور  وتصویر می کند.  
·        قلب را به مثابه غنچه بسته و نشکفته می انگارد.
·        این به معنی دلگرفتگی آدمی است.
·        به معنی اندوهگین بودن آدمی است.

3
بیزدن ده بیر
ـ موْمکوْن اوْلسا ـ
یاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله

·        شهریار از حیدر بابا می خواهد که از او و امثال او هم یاد کند و به هنگام باز شدن غنچه ی گل ها در باغچه ی خانه ها، غنچه دل او و امثال او را هم باز کند و خاطرشان را شادمان سازد.

4
بیزدن ده بیر
ـ موْمکوْن اوْلسا ـ
یاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله

·        شهریار با واژه «آچیلمیان» (باز نشده و یا باز نشونده)، غنچه ی دل های اعضای جامعه را نیز ناتورالیزه می کند.
·        آن سان که غنچه دل های آنها به غنچه گل ها شباهت کسب می کنند:

الف
·        غنچه دل هائی که باز اند و افراد مربوطه شادمان اند.

ب
·        غنچه دل هائی که بسته اند و افراد مربوطه غمگین اند.  

5
بیزدن ده بیر
ـ موْمکوْن اوْلسا ـ
یاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله

·        در این بند شعر، گدا وارگی اعضای جامعه فئودالی ـ صرفنظر از جایگاه اجتماعی شان ـ انعکاس می یابد.
·        در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی همه اعضای جامعه در هر صورت، سائل اند.
·        اهل سؤال اند.
·        گدا واره اند.
·        فرق هم نمی کند که از اعضای طبقه حاکمه (اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی) باشند و یا از اعضای توده.

الف
·        اعضای طبقه حاکمه (اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی) ستاننده اند و نه دهنده.
·        ستد اعضای طبقه حاکمه از توده های مولد و زحمتکش فقط بلحاظ فرم با ستد گداها تفاوت دارد:

1
·        گدا ها با رو داری، سماجت، بی شرمی توأم با کنه وارگی پشیزی از کسی می ستانند.

2
·        اعضای طبقه حاکمه بسان قلدرها، لوطی ها، لات ها، رهزن ها و زورگیرها دار و ندار این و آن را به زور می ستانند.

ب
·        ستد ماهیتا ستد است.
·        فرم ستاندن اما تفاوت دارد.

پ
·        ضمنا ستد اعضای طبقه حاکمه با ستد گدایان بلحاظ کیفی فرقی ندارد.
·        تفاوت آندو در کمیت موضوع ستد است:

1
·        گدا پشیزی می ستاند.

2
·        اعضای طبقه حاکمه دار و نداری

·        اعضای طبقه حاکمه اگر هم احیانا با زجر و مصیبت و کر و فر و غر و لند چیزی به کسی بدهند، به نیت ستاندن چند برابر آن است.

ت
·        روحانیت در جامعه فئودالی که دیالک تیکی از طبقه اجتماعی و ایدئولوگ طبقه اجتماعی است، اصولا گدا ست.
·        خود اشرافیت بنده دار و فئودال هم روحانیت را به همین دلیل تحقیر کرده و تحقیر می کند.
·        روحانیت در این سی و اندی سال، گدائی است که «معتبر و از خدا بی خبر» شده است.

6
بیزدن ده بیر
ـ موْمکوْن اوْلسا ـ
یاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله

·        فئودالیسم، فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی ئی است که جامعه را به گدا خانه تبدیل می کند.
·        شعر شهریار جام جهان نما ست:
·        جام جامعه و جهان فئودالی نما ست.
·        جام جهان بینی فئودالی نما ست:
·        شهریار برای حیدر بابا چیزی جهت دادن ندارد.
·        چون و چند وضع حیدر بابا برای شهریار مهم نیست.
·        شهریار از حیدر بابا فقط چشمداشت دارد.
·        بسان گدائی که از هر رهگذری چشمداشت دارد.

·        گدا اصلا نمی اندیشد که این رهگذر خود چه وضع و حالی دارد.
·        همه کس و همه چیز در قاموس گدا، دهنده اند.

·        سؤال این است که دلیل رادیکالیزه گشتن این چنینی آیین گدائی در این جامعه چیست؟

الف
بیزدن ده بیر
ـ موْمکوْن اوْلسا ـ
یاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله

·        دلیل اوبژکتیو گدائی قدمت توأم با جانسختی نظام فئودالی است که به ترمز کردن مهیب توسعه نیروهای مولده و در نتیجه، به فقر عمومی منجر شده است.
·        دشواری تولید نعمات مادی به فقدان و یا کمبود نعمات مادی در جامعه منجر می شود.
·        به عبارت دیگر، فقر مادی به فقر فکری، فرهنگی، روحی، روانی و اخلاقی منجر می شود.
·        دیالک تیک مادی و فکری
·        نقش تعیین کننده در دیالک تیک مادی و فکری از آن مادی است.  

ب
بیزدن ده بیر
ـ موْمکوْن اوْلسا ـ
یاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله

·        دلیل سوبژکتیو گدائی قدمت توأم با جانسختی ایده ئولوژی فئودالی (مذهب) است که هم به ترمز کردن مهیب توسعه نیروهای مولده و در نتیجه، به فقر عمومی منجر شده است و هم به سنت گدائی لگالیته و ناتورالیته (مشروعیت و طبیعیت) چشمگیر بخشیده است.
·        هر فرد مسلمان در هر نوبت نماز، از خدا همه نداشته های خود را گدائی می کند.
·        بدتر از گدائی زار می زند.
·        التماس می کند.
·        عفو و بخشش می طلبد.
·        هر فرد مؤمن ـ چه از طبقه حاکمه و چه از توده تحت ستم و سلطه ـ مطمئن است که بی همه چیز است و دارنده و در نتیجه بخشنده ی همه چیزهای مادی و فکری خدا ست.

پ
بیزدن ده بیر
ـ موْمکوْن اوْلسا ـ
یاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله

·        به همین دلیل، می توان گفت که راز و نیاز و روزه و نماز، تمرین مستمر رسم و روال گدائی است.
·        دلیل رواج وسیع گدائی در جامعه و کسب نرمالیته و ناتورالیته و ریشه عمیق دواندن در فکر و روح روان جامعه، ایده ئولوژی مذهبی و جامه عمل مکرر پوشاندن به مراسم و مضاحک و معارک و موازین و فرامین مذهبی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر