۱۳۹۵ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

هماندیشی با مریم (43)


میم نون

مریم
  موجود تربيت شده و تحت اوتوريته قرار گرفته
ـ چه در جريان رام سازى و چه در مرحله بهره كشى ـ
خرد و خوار مى شود،
ميزان فايده دهى مربا (اهلی شونده، تربیت شونده)  با ميزان بهره كشى مربى رابطه مستقيم دارد،
همچنين ميزان بهره كشى با ميزان اعمال اوتوريته رابطه مستقيم دارد،
بنا بر اين
هر قدر موجودى فايده رسانى بيشترى داشته باشد
شدت اعمال اوتوريته به او بيشتر خواهد بود،
و اعمال اوتوريته بيشتر، تحقير بيشتر را بدنبال دارد.

·        مریم میان فایده رسانی و تحقیر از سوئی و میان اعمال اوتوریته و تحقیر از سوی دیگر تناسب مستقیم کشف می کند:
·        هر کس و هر چیز مفید تر باشد به همان اندازه بیشتر تحقیر می شود و هر چه اوتوریته اعمال شده قوی تر باشد، از دید مریم، تحقیر کس و چیز مورد نظر، شدیدتر می شود.

2
هر قدر موجودى فايده رسانى بيشترى داشته باشد
شدت اعمال اوتوريته به او بيشتر خواهد بود،
و اعمال اوتوريته بيشتر، تحقير بيشتر را بدنبال دارد.

·        اگر چه دیالک تیک تربیت (مربی و مربا، اوتوریته) حاوی و حامل هسته های سوسیولوژیکی ـ پسیکولوژیکی تحقیر است، ولی علت اصلی آن نیست.
·        اوتوریته همانطور که ذکرش گذشت، خود ناشی از نقش تعیین کننده فرد در تولید مایحتاج مادی است.
·        به عبارت روشنتر، اوتوریته تابع جایگاه فرد در تولید مایحتاج مادی (اقتصاد) است.
·        دلیل مادرسالاری، نقش تعیین کننده مادران در تولید اجتماعی بوده است و دلیل پدر سالاری نیز به سبب نقش تعیین کننده پدران در تولید  اجتماعی (اقتصاد) بوده است:
·        زیربنای اقتصادی تعیین کننده ی روبنای ایده ئولوژیکی است.

·        مراجعه کنید به بخش قبلی این بحث در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

3

هر قدر موجودى فايده رسانى بيشترى داشته باشد
شدت اعمال اوتوريته به او بيشتر خواهد بود،
و اعمال اوتوريته بيشتر، تحقير بيشتر را بدنبال دارد.

·         این ادعای مریم، بلحاظ منطقی نادرست بنظر می رسد.
·        چرا باید کسی و یا چیزی که برای آدمیان مفید است، تحقیر شود و نه تحبیب و تجلیل؟
·        آدم بالاخره آدم است و ذره ای مغز اندیشنده در کاسه سر دارد.

·        کیارستمی فیلم کوتاهی دارد:
·        سگ ولگرد بی خانمانی با پارسی از کودکی که نانی از نانوا خریده و به خانه می برد، نان می خواهد.
·        کودک زبان سگ نمی داند و دچار ترس می گردد.
·        تا اینکه کودک از فرط ترس و تنهائی، تکه نانی به سگ می اندازد و سگ از فرط قدر دانی بدون پارس، او را تا در خانه اش همراهی می کند و اگر مادر کودک در به روی سگ نبندد، بی تردید وارد خانه اش خواهد شد.

·        آدم که از سگ ولگرد بی چشم و رو تر نیست.

·        چراباید همنوعی را و یا حیوانی را که برای او مفید است، مورد تحقیر قرار دهد و از اسم او فحش واژه بسازد؟

4
هر قدر موجودى فايده رسانى بيشترى داشته باشد
شدت اعمال اوتوريته به او بيشتر خواهد بود،
و اعمال اوتوريته بيشتر، تحقير بيشتر را بدنبال دارد.

·        این ادعای مریم را می توان با تکیه بر تجربه (به قول حافظ، محک مطمئن برای اثبات صحت و سقم ادعا) مورد آزمون و آزمایش قرار داد:

الف
·        انسان گاو را اهلی کرده است.
·        شیر و گوشت و پوست و کود و کار گاو برای انسان صرفنظر ناپذیر است.
·        اما گاو علیرغم این سود سرشار، تحقیر می شود و از اسم گاو به عنوان فحش واژه استفاده می شود.

ب
·        خر هم بسان گاو اهلی شده و شیر و گوشت و پوست و کودش برای آدمیان مفید است.
·        علاوه بر این بسان گاو از وسایط حمل و نقل و از وسایل کار است.
·        خر بمراتب بیشتر از گاو زجر می بیند و تحقیر می شود.  

پ
·        در حالیکه اسب علیرغم اهلی و مفید بودن به عنوان حامل گاری و درشکه و سواری و پست و پیغا م رسانی و شرکت در مسابقه و جنگ و غیره، نه خودش تحقیر می شود و نه اسمش تحقیر واژه است.

 ت
·        کلاغ نه اهلی شده و نه سودی برای اولاد حوا و آدم دارد.
·        بنا بر منطق مریم، باید مورد تحبیب و تجلیل قرار گیرد.
·        ولی عکس این ادعا صادق است.
·        تهمتی یافت نمی شود که به کلاغ زده نشود.

ث
·        اما عقاب که بسان کلاغ اهلی و مفید نشده، مورد تجلیل قرار می گیرد.
·        در قبح کلاغ و در مدح عقاب شعرا چه شعرهائی که نسروده اند.

·        مراجعه کنید به تحلیل شعر عقاب ناتل خانلری در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

·        بی اعتنا به اینکه ادعای مریم می تواند اینجا و آنجا تأیید و تصدیق شود و حاوی ذراتی از حقیقت است، باید گفت که این دیالک تیک تجلیل و تحقیر به احتمال قوی علل و دلایل اجتماعی ـ اقتصادی، طبقاتی، تئوریکی و ایده ئولوژیکی متنوعی دارد:

1
·        دیالک تیک تحقیر و تجلیل به احتمال قوی ریشه در دیالک تیک کار مادی و کار فکری دارد:
·        دیالک تیک تحقیر و تجلیل به احتمال قوی پس از جدائی کار مادی (کار یدی، کار جسمی) از کار فکری (سیاسی، نظامی، هنری و غیره)  رواج یافته است.

2
·        جدائی کار مادی از کار فکری در فاز پایانی فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی اشتراکی آغازین (جدائی کار فکری کاهنان از کار مادی توده ها) شروع می شود و در نظام اجتماعی ـ اقتصادی برده داری جا می افتد، تعمیق می یابد و تحکیم می شود.
·        کار سنگین مادی بر توده های برده تحمیل می شود و کار سبک فکری در انحصار بلامنازع اعضای طبقه حاکمه برده دار و بعد فئودال و بورژوا قرار می گیرد.

3
·        در دیالک تیک کار مادی و کار فکری، نقش تعیین کننده از آن  کار مادی است.
·        بدون کار مادی، یعنی بدون تولید مایحتاج حیاتی جامعه، کسی نمی تواند زنده بماند، چه رسد به اینکه سیاست بورزد، شعر بسراید، فلسفه ببافد، قضاوت کند و یا موسیقی بنوازد و بشنود.

4
·        طبقه حاکمه برده دار اما در نهایت بی شرمی دیالک تیک کار مادی و کار فکری را وارونه می سازد و نقش تعیین کننده را از آن کار فکری جا می زند.
·        هسته درست نظر مریم این است که پسیکولوژی مبتنی بر اوتوریته که همراه بشریت از فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی اشتراکی آغازین به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری منتقل شده، قبول این وارونه سازی دیالک تیک کار مادی و کار فکری را تسهیل می کند:
·        اوتوریته اشرافیت بنده دار و روحانی سبب می شود که توده به نقش تعیین کننده کار فکری ایمان بیاورد.

·        پسیکولوژی اما در هر صورت ثانوی می ماند:
·        قبول و رد اوتوریته، تغییری در نقش تعیین کننده کار مادی نمی دهد.

5
·        تحقیر کار مادی ریشه در همین جدائی کار مادی از کار فکری دارد.
·        طبقه حاکمه به دلیل تصرف و تصاحب وسایل تولید، کسب اوتوریته و قدرت اقتصادی می کند.
·        اوتوریته و قدرت اقتصادی، اوتوریته و قدرت فکری،  فرهنگی، سیاسی و ایده ئولوژیکی را به دنبال می رود.
·        طبقه حاکمه به بتی پرستیدنی بدل می شود.
·        به خداوند ملک و مال و برده و غلام و حکم و تصمیم بدل می شود.

6
·        در نتیجه، کار مادی تحقیر و کار فکری تجلیل می شود.
·        از این به بعد است که دیو (توده های مولد و زحمتکش)  فحش واژه و تحقیر واژه می شود.
·        عمله و رعیت و حمال و کنیز و کلفت و چارپادار و غیره تحقیر می شوند و واژه های مربوطه، فحش واژه می شوند.

7
·        در عوض آن، کار فکری و هنری و همراه با اعضای طبقه حاکمه که به کار فکری و هنری اشتغال دارند، مورد تجلیل قرار می گیرند.
·        زادگاه تحسین و تجلیل واژه ها همین جا ست:
·        فرشته، شریف، اشارف، اعیان، شعرا، علما، حکما و الی آخر هم به تحسین و تجلیل واژه استحاله می یابند.

8
·        این روند و روال چندین هزار ساله کماکان ادامه دارد.
·        مرگ شاعری، نویسنده ای، آخوندی، شاهی، ملکه ای، هنرمندی به اطلاع عموم رسانده می شود.
·        ولی مرگ هر روزه و هزار هزار مولدین و زحمتکشان مادی امری طبیعی و عادی و پیش پا افتاده تلقی می شود و زیر سبیلی رد می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر