۱۳۹۵ شهریور ۱۹, جمعه

سیری در کلامی از مسعود کیمیائی (3)


تحلیلی از
شین میم شین

مسعود کیمیائی  
نگاه کنیم به نقش روشنفکران، آگاهان و دانستگان
در 20 دهه پیش تا حالا و ببینیم چه قدر بوده است و هست   

·        مسعود کیمیائی قصد توضیح نقش روشنفکران جامعه و جهان را دارد.

·        از همین قصد او می توان دریافت که او روشنفکران جامعه را از همان منظری می بیند که روح الله خمینی صلواة الله علیه دیده است:
·        روح الله هم خیال می کرد که روشنفکران جمع همگون و یکدستی اند.


·        روح الله که بر خلاف مسعود، عینک نداشت تا به دور و بر خود نظر اندازد، ولایتی و عبدالکریم و میر حسین و مهندس بازرگان و اراذل و اوباش دیگر را ببیند که همه از دم جزو قشر روشنفکر مورد نظر او هستند.

1
نگاه کنیم به نقش روشنفکران، آگاهان و دانستگان
در 20 دهه پیش تا حالا و ببینیم چه قدر بوده است و هست   

·        یکی از بد ترین بدبختی های اسلوبی سکنه ایران ویران، سوبژکتیویسم معرفتی است.
·        فرق هم نمی کند که این جماعت، «کم و نیست» باشند و یا ضد کمونیست، مذهبی باشند و یا لائیک.

·        این جماعت برای شناخت چیزی و ابراز نظر راجع بدان، به تنها چیزی که اعتنا نمی کنند، خود آن چیز است.

·        برای درک منظور خود از بیماری سوبژکتیویسم معرفتی مثال می زنیم:

2
·        یکی از فرم های سوبژکتیویسم معرفتی، مرجع تقلید قرار دادن شخصیت های تاریخی، فلسفی، علمی، فنی، هنری و مذهبی است.
·        این جماعت، از خرد تا کلان، به جای بررسی حداقل سنسوئالیستی (حسگرائی) و یا امپیریستی (تجره گرائی) مثلا خری، به دنبال آیه ای، روایتی، حدیثی، ضرب المثلی و نقل قولی از انبیاء، ائمه، اولیاء، فقها، فلاسفه، علما، شعرا و غیره راجع به خر می گردند.

·        این جماعت، دنیائی انرژی و نیرو تلف می کنند تا چیزی از این و آن ملی و یا بین المللی راجع به خر پیدا کنند.
·        بعد از پیدا کردن آن چیز گمشده راجع به خر، خیال می کنند که خرشناس جهان اند.
·        بعد با کله لبریز از شور و غرور از خانه بدر می زنند و بر سر هر کوچه و برزن، علامه دهر بودن خود را جار می زنند و بقیه بشریت را نادان قلمداد می کنند.

·        در فیسبوک و غیره می توان شاهد شیوع وسیع این مرض معرفتی (شناخت) بود.
·        99 در صد فعالان در فیسبوک، به دلیل نشخوار خرافه ای از خری، خیال می کنند که متفکرالدهر اند.
·        در حالی که نمی توانند حتی خرافه را بدون اغلاط املائی و انشائی منتشر کنند.
·        چه رسد به شق القمر درست خواندن و درست نوشتن جمله ای.

3
·        یکی دیگر از فرم های سوبژکتیویسم معرفتی، زور زدن و به مدد تخیل و توهم، سر هم بندی کردن جفنگی راجع به خر است.
·        خود خر به عنوان اوبژکت شناخت (موضوع مورد بحث و بررسی) فراموش می شود.
·        حریف ـ در بهترین حالت ـ خود را به جای خر می گذارد و راجع به چند و چون خر، جفنگ سر می دهد.

4
·        یکی دیگر از فرم های سوبژکتیویسم معرفتی، مطلق کردن صاحب نظر (سوبژکت شناخت) و فراموش کردن، نظر است.

·        در این فرم از سوبژکتیویسم، نظر هر خر برای خودش محترم است.
·        خریت این جماعت اما در این نکته است که محترم بودن نظر برای صاحب نظر اصلا تعیین کننده نیست.
·        نظر حداقل باید  برای این و آن محترم باشد و یا نباشد.  

5
·        ضمنا محترم و یا نامحترم بودن نظر، جنبه ای سوبژکتیو است.
·        یعنی در ماهیت نظر که تغییر نمی دهد.
·        اگر کسی به دروغ خود و یا  کس دیگر احترام بگذارد، این احترام سوبژکتیو سبب نمی شود که دروغ به حقیقت استحاله یابد.
·        در این مورد، عینیت حقیقت، ماستمالی و پرده پوشی می شود.
·        صحت و سقم نظر وابسته به سوبژکت (صاحب نظر و یا مستمع) جا زده می شود.  

6
·        یکی دیگر از فرم های سوبژکتیویسم معرفتی، نسبت دادن جفنگی (به حق و یا به ناحق) به شخصیت معروفی است.

·        با این ترفند از اوتوریته معنوی و یا مذهبی شخصیتی سوء استفاده به عمل می آید تا دروغ و یا حقیقت دمبریده و نیم بندی به عنوان حقیقت مطلق قلمداد شود و بسان زهر ایده ئولوژیکی ئی به حلق خلق ریخته شود.

7
·        چنین است که کسی پس از شکست انقلاب سفید، کمترین اعتنائی به ماهیت اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی ـ بازاری نمی کند.
·        هر کس به دنبال چیزی در کتاب مقدسش می گردد تا ارتجاعی ترین اقشار و طبقات اجتماعی را به عنوان انقلابی، خلقی، دموکراتیک، ضد امپریالیستی جا بزند.

·        فوندامنتالیسم کور و کودن و خر و خردستیز و خونخوار به تخریب رادیکال جامعه می پردازد و جماعت خر حدیث می آورند که در برومر هجدهم چنین آمده است.

·        سوبژکتیویسم معرفتی آدمی را چنان کور و کودن و خرفت و خر می کند که از دیدن خانه های وحشت از قبیل دانش کاه اوین و حتی قتلگاه خاوران غافل می ماند و در کله پوک خود به دنبال توجیه رژیم وحشت و تراشیدن دلیل سوبژکتیو برای اثبات حقانیت آن می گردد.

·        سوبژکتیویسم معرفتی باید مورد بررسی مفصل و همه جانبه قرار گیرد.

8
نگاه کنیم به نقش روشنفکران، آگاهان و دانستگان
در 20 دهه پیش تا حالا و ببینیم چه قدر بوده است و هست   

·        مسعود کیمیائی بی آنکه معنی روشنفکر را بداند.
·        بی آنکه حداقل سری به فرهنگ معتبر و علمی واژه ها بزند و تعریف فلسفی مفهوم روشنفکر را از آن استخراج کند و یا بمرتب بهتر، به خود و دور و بر خود نظر اندازد و به تعریف عینی روشنفکر برسد، به خیالبافی راجع به نقش روشنفکران دو قرن اخیر خطر می کند:

9
نگاه کنیم به نقش روشنفکران، آگاهان و دانستگان
در 20 دهه پیش تا حالا و ببینیم چه قدر بوده است و هست 
  
·        این جفنگ مسعود کیمیائی به چه معنی است؟ 
 
·        اگر فرض را بر آن بگذاریم که تعریف روح الله خمینی و مسعود کیمیائی از مفهوم «روشنفکر» درست است.
·        اگر به فرض محال روشنفکران جهان را نخبگان آگاه و دانا و ماورای اجتماعی ـ ماورای طبقاتی (شناور بر فراز طبقات اجتماعی)  تلقی کنیم، باید از این جمله مسعود کیمیائی به این نتیجه برسیم که روشنفکران جهان، مطلق العنان و همه کاره اند.

·        این بلحاظ فلسفی به چه معنی خواهد بود؟  

10


نگاه کنیم به نقش روشنفکران، آگاهان و دانستگان
در 20 دهه پیش تا حالا و ببینیم چه قدر بوده است و هست   

·        این ـ قبل از همه ـ بدان معنی خواهد بود که جامعه و جهان نه روی دو پا، بلکه روی سر قرار دارد.
·        یعنی روح تعیین کنده ماده است.
·        یعنی شعور (به معنی فلسفی اش) تعیین کننده ی وجود است.
·        یعنی شعور اجتماعی، تعیین کنده وجود اجتماعی است.
·        یعنی روبنای ایده ئولوژیکی، تعیین کننده ی زیربنای اقتصادی است.

·        این نظر مسعود کیمیائی دال بر آن است که جهان بینی او ایدئالیستی است.
·        این بدان معنی است که مسعود کیمیائی بلحاظ جهان بینی فرق زیادی با روح الله و سید علی و کوسه و کروب و میر حسین و ظریف و زهرا ندارد.

·        همین استنباط غلط به قشر روشنفکر را هم علمای امپریالیسم نمایندگی کرده اند و هم شعرا و نویسندگان فاشیسم و فوندامنتالیسم، مثلا جلال آل احمد و احمد شاملو.

·        مراجعه کنید به تحلیل غرب زدگی جلال آل احمد و تحلیل افکار و اشعار احمد شاملو در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

11
نگاه کنیم به نقش روشنفکران، آگاهان و دانستگان
در 20 دهه پیش تا حالا و ببینیم چه قدر بوده است و هست   

·        برای اثبات صحت و سقم نظر مسعود کیمیائی نگاهی به 200 سال اخیر که سهل است به 100 سال اخیر می اندازیم:
·        در قرن گذشته (قرن بیستم)  دو جنگ جهانی وحشت انگیز اول و دوم و صدها جنگ منطقه ای شعله ور شده اند که بیش از 100 میلیون نفر به قتل رسیده اند و بخش اعظم کشورهای پیشرفته جهان به ویرانه های بی حد و حصر بدل شده اند.
·        فاجعه کماکان بویژه  در خاوران خاور میانه ادامه دارد.

·        مسعود که روح الله نیست تا عینک نداشته باشد و نتواند ببیند.

·        آیا این جنگ های جهانسوز و جهان ستیز بنا بر تصمیمات روشنفکران تر و تازه و تمیز مورد نظر مسعود کیمیائی صورت گرفته اند و صورت می گیرند؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر