۱۳۹۵ شهریور ۲۱, یکشنبه

سیری در کلامی از مسعود کیمیائی (5)

 
تحلیلی از
شین میم شین

مسعود کیمیائی

اکنون این جایگاه دیگر وجود ندارد،
برای اینکه پیدایش تکنوکراتیسم، فاصلۀ بین روشنفکر و مردم را کم کرد .
تکنوکرات حالا همان جایگاه را دارد و چون تکنوکرات است،
اصلا در این مباحث فکری و عقیدتی شرکت نمی کند.
تکنوکرات حضور از خود نشان نمی دهد
بلکه سایه از خودش نشان می دهد .
بیشتر سیاستگزاران فعلی در جهان تکنوکرات هستند .

· به نظر مسعود کیمیائی شق القمری که در جامعه بشری رخ داده، این است که تکنوکرات ها جای روشنفکران را گرفته است.

· تکنوکرات کیست؟

1
· به افراد زیر در حکومت تکنوکراتیکی، تکنوکرات می گویند:
· علما
· مهندسین
· دانشمندان علوم طبیعی (فیزیک، شیمی، بیولوژی، زمین شناسی، ستاره شناسی، جانور شناسی و غیره)، تکنیسین ها و فن آوران، افراد عملا فعال در اقتصاد.

2

اکنون این جایگاه دیگر وجود ندارد،
برای اینکه پیدایش تکنوکراتیسم، فاصلۀ بین روشنفکر و مردم را کم کرد .

· اگر مسعود کیمیائی تعریف علمی از مفهوم روشنفکر را می دانست، متوجه می شد که ورود علما و فن آوران به سیاست، ربطی به جایگزینی روشنفکر با تکنوکرات ندارد.
· چون خود تکنوکرات ها جزو قشر روشنفکر اند.

· تنها تغییر قانونمندی که رخ داده، این است که جای سیاستمداران بیسواد و کمسواد را ـ در بهترین حالت ـ علمای رشته های علمی مختلف گرفته اند.

· مثلا دکتر اطفال (ولایتی) مطبش را اجاره داده و وزیر امور خارجه جمهوری جماران شده است.


· دکتر محمود احمدی نژاد و دکتر زهرا رهنورد و مهندس مهدی بازرگان، مهدس میرحسین موسوی و غیره، کرسی تدریس در دانش کاه ها را و یا کار در کارخانه ها را رها کرده اند و رئیس جمهور، نخست وزیر و غیره شده اند.

3
اکنون این جایگاه دیگر وجود ندارد،
برای اینکه پیدایش تکنوکراتیسم، فاصلۀ بین روشنفکر و مردم را کم کرد .

· اتفاقا بر خلاف تصورات مسعود کیمیائی، وزن قشر روشنفکر در سیاست سنگین تر شده است.

· اگر مسعود کیمیائی به جای خیال بافی، بررسی تجربی می کرد، متوجه قضیه می شد:
· اگر تکنوکراتی از جنس دکتر ولایتی و مهندس بازرگان و مهندس میر حسین موسوی و امثالهم وارد سیاست نمی شدند، مشتی تاجر و بقال و چقال خرفت و خر تشکیل دولت می دادند.

4
 
پروفسور عبدالحسین آگاهی
 
· آنچه مسعود کیمیائی به علت تعلقات طبقاتی به طبقه حاکمه نمی داند و نمی تواند بداند، این است که خیلی از روشنفکران که لیاقت بمراتب بیشتری به تکنوکرات شدن و شرکت در امور سیاسی را داشتند، توسط همین اجامر جمهوری جماران شقه شقه شده اند و در خاوران ها جلو ددان درنده تر از خودشان انداخته شده اند.

5
 
· اگر درجات تحصیلی سران حزب توده را مسعود کیمیائی از سید علی بپرسد، متوجه می شود که همه آنها بدون استثناء دکتر و مهندس و استاد دانشگاه بوده اند:
· کیانوری دکترای معماری از اروپا داشته.
· مریم فیروز استاد دانشگاه بوده.
· عبدالحسین آگاهی، پروفسور بوده.
· ژاله اصفهانی دکتر در ادبیات فارسی بوده،
· بدیع، همسر ژاله نیز دکترا داشته.
· دکتر فریبرز سنجری (؟) جراح متخصص از آلمان بوده است.
· جوانشیر درجات تحصیلی عالی در مهندسی و غیره داشته است.

· تکنوکرات شدن در جامعه طبقاتی آسان نیست.
· شقه شقه شدن و طعمه ددان بر و بیابان شدن آسان است.

5
اکنون این جایگاه دیگر وجود ندارد،
برای اینکه پیدایش تکنوکراتیسم، فاصلۀ بین روشنفکر و مردم را کم کرد .

· این ادعای مسعود کیمیائی حاکی از آن است که قبلا یعنی در زمان اجامری از قبیل توماس مان و ژان پل سارتر میان روشنفکر و توده رابطه تنگاتنگی وجود داشته است.
· توماس مان در سال 1955 دار باقی را وداع گفته است.
· ژان پل سارتر 25 سال بعد از او در سال 1980 به قافله فانیان پیوسته است.

· از این سخن مسعود کیمیائی باید نتیجه گرفت که شق القمر مورد نظر او (جایگزینی روشنفکر با تکنوکرات) از سال 1980 به بعد بوده است.

· این تصور مطلقا باطل مسعود کیمیائی اما به چه معنی است؟

· نظری گذرا به سیر و سرگذشت تکنوکراسی بیندازیم:

6
 
· مفهوم تکنوکراسی با عناصر زیر در رابطه بوده است:
· با جنبش تکنوکراتیکی در سال 1920 در ایالات متحده امریکا
· با بحران فراگیر دموکراسی
· با جاذبه آغازین اتحاد جماهیر شوروی
· با جاذبه آغازین اقتصاد مبتنی بر پلان (نقشه، برنامه) در اتحاد جماهیر شوروی

7
اکنون این جایگاه دیگر وجود ندارد،
برای اینکه پیدایش تکنوکراتیسم، فاصلۀ بین روشنفکر و مردم را کم کرد .

· این بدان معنی است که مسعود کیمائی ـ روشنفکر بی چون و چرای کشور عه «هورا » و عا «شورا» ـ از سیر و سرگذشت تکنوکراسی بکلی بی خبر است.
· اگر سری به ویکی پیدیا می زد، می دانست که تکنوکراسی در سال 1920 در ایالات متحده امریکا به صورت جنبش عرض اندام می کند و پس از پیروزی انقلاب اکتبر رواج می یابد و نه پس از سال 1980.

8
اکنون این جایگاه دیگر وجود ندارد،
برای اینکه پیدایش تکنوکراتیسم، فاصلۀ بین روشنفکر و مردم را کم کرد .

· ضمنا مگر توماس مان و ژان پل سارتر و بقیه روشنفکران مورد نظر مسعود کیمیائی، با توده مردم رابطه تنگاتنگ داشته اند که با ورود تکنوکرات ها به سیاست، «فاصله شان با مردم کم شود»؟

· فلاکت روشنفکران ایران این است که قادر به بررسی مستقل شرایط عینی ـ واقعی و تدوین نظر بر پایه این بررسی نیستند.

· مسعود کیمیائی که خودش بی کمترین تردید یکی از اعضای برجسته ی قشر روشنفکر ایران است، مگر با توده مردم رابطه داشته که اکنون کمتر شده است؟

· مسعود کیمیائی و دیگر روشنفکران طبقه حاکمه که سهل است، حتی روشنفکران «توده» ای با توده رابطه نداشته اند.

· اتفاقا یکی از علل اصلی شکست سوسیالیسم واقعا موجود و احزاب به اصطلاح کمونیست، همین بیگانگی با توده بوده است.

9

تکنوکرات حالا همان جایگاه را دارد و چون تکنوکرات است،
اصلا در این مباحث فکری و عقیدتی شرکت نمی کند.

· مسعود کیمیائی از کشوری که در آن بسر می برد، بی خبر است.

· یکی از تکنوکرات ها دکتر محمود احمدی نژاد است که به اقصا نقاط کشور سفر کرده و برای خلایق سخنرانی های مفصل کرده است.
· یعنی «در مباحث فکری و عقیدتی عمیقا شرکت کرده است.»

· مهندس میر حسین موسوی و زهرا رهنورد به عنوان تکنوکرات های نشسته در حصر و حصار، همچنان و هنوز «در مباحث فکری و عقیدتی شرکت می کنند» و جفنگیات شان توسط پیروان شان در فیس آباد مرتب منتشر می شود و صدها صلواة و هزاران تکبیر به نصیب می برند.

10

تکنوکرات حضور از خود نشان نمی دهد
بلکه سایه از خودش نشان می دهد

· بر اساس کدام فاکت و سند و مدرک می توان اعلام داشت که تکنوکرات ها از خود حضور نشان نمی دهند و فقط سایه نشان می دهند؟

· مگر صدر اعظم آلمان ـ انگلا مرکل ـ تحصیلکرده رشته فیزیک نیست؟
· مگر تکنوکرات نیست؟
· مگر از او فقط سایه هست و نه حضور؟


· مگر خانم رایس، وزیر امور خارجه جورج ابن جورج، پروفسور نبوده است؟
· مگر تکنوکرات نبوده و نیست؟
· فقط سایه این علامه وجود داشته و یا حضور حاضر و غایبش همه جا حی و حاضر بوده است؟

11
بیشتر سیاستگزاران فعلی در جهان تکنوکرات هستند

· هنر نزد ایرانیان است و بس.
· به همین دلیل، هنرمندان ایرانی، چشم و گوش و هوش خود را اجاره می دهند و جفنگ پشت سر جفنگ تحویل خلایق می دهند:
· خود مسعود کیمیائی می تواند دولت هر کشوری را که دلش خواست، مورد بررسی تجربی و عینی قرار دهد.

· مثلا دولت ایالات متحده امریکا را:

الف
 

· جورج ابن جورج علامه در عرق خوری بوده است.

· در میخانه حضرت عیسی مسیح به سراغش رفته است و به صراط مستقیم هدایت شده است.

· این آدم واره شاید اصلا سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد.
· پس نمی تواند تکنوکرات باشد.

ب
 
· رمزفیلد، وزیر جنگ و تجاوز و چپاول و کشتار جوورج ابن جورج، به سران مافیا شبیه است و نه به دانشمند و مهندس و دکتر.
· پس او هم نمی تواند تکنوکرات باشد.

پ
 
· دیک چی نی، بیشتر به لاشخور ها شبیه است و نه به استاد دانشگاه.

ت
· مادلین اولبرایت، هم به همین سان.

ث
· تنها کسی که از دور و بری های جورج ابن جورج، تکنوکرات بوده، خانم رایس بوده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر