پروفسور دکتر ورنر هوفمن (1922 ـ 1969)
برگردان میم حجری
اما عظمت وظایفی که می بایستی تحت شرایط «قلعه تحت محاصره» (تروتسکی)، در مدت کوتاهی، بطور شتابزده انجام گیرند، می تواند توجیهی بر اعمال زور باشد.
اعمال زوری که غیر عادی بودن جامعه گذار سست بنیاد عاری از اعتماد به نفس را افزایش می دهد، تعادل هنرمندانه میان اطاعت و بینش را، انضباط و ابتکار عمل را، فرمان و کنترل را به هم می زند، تعادلی که لنین همواره در رابطه میان رهبر و پیرو مراعات کرده بود.
اعمال زور زمینه را برای کسب استقلال نسبی، نه تنها از سوی رهبری دولت، بلکه علاوه بر آن، از سوی حلقه های واسط قدرت عمومی با پایه جامعه فراهم آورد.
گرایشی که لنین در سال های آخر زندگی اش با نگرانی روزافزونی تذکر داده بود.
فصل سوم
شرایط تاریخی آغازین قدرت شوراها
ادامه
• پی آمد منزوی سازی سیاسی ـ جهانی اتحاد شوروی به معنی جابه جائی ژرفی در اهمیت وظایف سه گانه «دیکتاتوری پرولتاریا» بود که از سوی مارکس و انگلس تعیین شده بود.برگردان میم حجری
اما عظمت وظایفی که می بایستی تحت شرایط «قلعه تحت محاصره» (تروتسکی)، در مدت کوتاهی، بطور شتابزده انجام گیرند، می تواند توجیهی بر اعمال زور باشد.
اعمال زوری که غیر عادی بودن جامعه گذار سست بنیاد عاری از اعتماد به نفس را افزایش می دهد، تعادل هنرمندانه میان اطاعت و بینش را، انضباط و ابتکار عمل را، فرمان و کنترل را به هم می زند، تعادلی که لنین همواره در رابطه میان رهبر و پیرو مراعات کرده بود.
اعمال زور زمینه را برای کسب استقلال نسبی، نه تنها از سوی رهبری دولت، بلکه علاوه بر آن، از سوی حلقه های واسط قدرت عمومی با پایه جامعه فراهم آورد.
گرایشی که لنین در سال های آخر زندگی اش با نگرانی روزافزونی تذکر داده بود.
فصل سوم
شرایط تاریخی آغازین قدرت شوراها
ادامه
• فونکسیون حراست از قدرت دولتی نوین به طرز غول آسائی اهمیت کسب کرد.
• لنین در بهار سال 1920، با توجه به مداخله قوای بیگانه در جنگ داخلی روسیه، فونکسیون تدافعی دیکتاتوری پرولتاریا در مقابل قوای خارجی را در مغایرت با نظرات مارکس و انگلس و حتی در مغایرت با نظرات خود در کتاب «دولت و انقلاب» ارزیابی نمود (مقایسه کنید با نقل قول های فوق الذکر):
• «دیکتاتوری پرولتاریا فداکارانه ترین و بی رحمانه ترین جنگ طبقه نوین بر ضد دشمنی نیرومند است، بر ضد بورژوازی است، که مقاومتش، به سبب سرنگونی اش (اگر هم در یک کشور واحد) چندین برابر می شود.»
• از این رو ست که «دیکتاتوری پرولتاریا ضرورت دارد و غلبه بر بورژوازی بدون جنگ مرگ و زندگی طولانی، سرسختانه و بی رحمانه امکان ناپذیر است، جنگی که پایداری، انضباط، سرسختی، ایستادگی، تسلیم ناپذیری و وحدت اراده می طلبد.»
• (رادیکالیسم چپ، کلیات لنین، جلد 31، ص 8)
• تحت شرایط جدید می بایستی حفاظت از خود در مقابل خطرات ناشی از محیط پیرامون، در رأس وظایف سه گانه دیکتاتوری پرولتاریا قرار گیرد.
• این امر نه تنها بر فونکسیون سرکوب در داخل تأثیر می گذاشت (کافی است که ما به اختلال روانی مبتنی بر خرابکاری بیندیشیم که مدت مدیدی شیوع پیدا کرده بود و یا اشاعه داده می شد)، بلکه علاوه بر آن، بر وظیفه اصلی دیکتاتوری پرولتاریا مبنی بر خود پروری (تربیت) مولدین برای انجام وظایف بزرگ نوین لطمه وارد می ساخت.
• نگرانی حاکم مبنی بر حمله عنقریب دشمن (نگرانی ئی که می بایستی بزودی جامه عمل پوشد) و ضرورت حفاظت از خویش، که کلیه تصمیمگیری های مهم را تحت الشعاع خود قرار می داد، غلبه حتی المقدور سریع بر عقب ماندگی اقتصادی را الزامی می ساخت، علیرغم ضرباتی که بر روابط داخلی جامعه جدید وارد می ساخت.
• تأثیرات روابط خارجی بر تصمیمات سیاسی ـ داخلی دولت جوان شوروی نشاندهنده مشکلاتی بود که گذار به دوره برنامه ریزی را همراهی می کردند:
1
• در اواخر ماه مه سال 1927 (در سال کشمکش تعیین کننده بر سر نوع «حداقل» و یا «حداکثر» برنامه پنجساله اول) بریتانیای کبیر به قطع روابط اقتصادی و دیپلوماتیک با اتحاد شوروی دست زد.
2
• در 7 ژوئن همان سال بدنبال کودتای پیلزودسکی در سال 1926، سفیر شوروی در لهستان به قتل رسید.
3
• در 8 سپتامبر سندیکاهای انگلیس با سندیکاهای شوروی روابط خود را قطع کردند.
4
• در پائیز سال 1927 در فرانسه نیز تمایلات مبتنی بر قطع رابطه با شوروی اوج گرفتند.
5
• هولناک ترین ضربه بر رهبری بلشویکی با قطع روابط تنگاتنگ میان دولت شوروی و کومین تانک چین وارد آمد که در پی کودتای چیان کای چک و قتل عام مردم شانگ های در ماه مه سال 1927 صورت گرفت.
• (مراجعه کنید به اثر فیشر، «استالین و کمونیسم آلمان»، ص 704 ـ 707، ورنر هوفمن، «قانون کار در اتحاد شوروی»، 1956، فصل اول)
• بلافاصله بعد از این حوادث بود که در پلنوم 15 حزب کمونیست شوروی (دسامبر سال 1927) سه تصمیم مهم زیر به تصویب رسید:
1
• اخراج اوپوزیسیون تروتسکیستی از حزب کمونیست
2
• صنعتی کردن سریع کشور
3
• کلکتیویزاسیون (دسته جمعی کردن) کشاورزی
• نقطه اوج تصفیه سیاسی نیز بعدها با تحکیم رژیم ناسیونال ـ سوسیالیستی در آلمان و تدارک همه جانبه جنگ در رابطه بود، جنگی که در آماج از قبل تعیین شده اش، پس از قرارداد مونیخ میان هیتلر و قدرت های غربی در سال 1938، هیچ تردیدی وجود نداشت.
• نظام شوروی اما با تصمیم بر توسعه صنعتی فوق العاده سریع، به یکباره با انجام کلیه وظایف یک جامعه در حال صنعتی شدن مواجه شد:
1
• کلیه تصمیمات، زیر فشار ناشی از کمبود وقت اتخاذ می شدند.
2
• اجبار به قرار دادن کشاورزی در خدمت انباشت اولیه حتی الامکان بزرگ وسایل صنعتی کردن، کاری که صنعت ضعیف هنوز به اندازه کافی از عهده انجامش بر نمی آمد، به کلکتیویزاسیون (دسته جمعی کردن) زورکی اقتصاد دهقانی و به برقراری سیستم تحمیلی تحویل محصولات کشاورزی به دولت منجر شد، امری که تا مرگ استالین ادامه یافت.
3
• علاوه بر این، جامه عمل پوشاندن به وظیفه غول آسائی مطرح بود، تا دهها میلیون نفر که عمدتا ساکن استپ ها بودند و تا آن زمان در مرحله بربریت بسر می بردند، با مطالبات تمدن صنعتی آشنا شوند، ارتقای کیفی بیابند و آموزش انضباط کاری ببینند و قادر به کار منظم در همکاری گسترده گردند.
4
• برای پی بردن به عظمت این وظایف، کافی است که به آمار به عمل آمده در سال 1926 اشاره شود که بنا بر آن، در سراسر اتحاد جماهیر شوروی بیش از 48.9 در صد افرادی که سن شان بیشتر از 9 سال بود، سواد خواندن و نوشتن نداشتند.
5
• عدم تناسب میان شرایط اقتصادی ـ اجتماعی آغازین و وظیفه تاریخی دولت جوان در زمینه ایجاد پایگاه اجتماعی توده ای برای قدرت دولتی مولدین، با اضافه شدن وظایف ما قبل سوسیالیستی بدان، چندین برابر می شد و فداکاری هرچه بیشتری از توده های زحمتکش می طلبید.
6
• همه این دشواری ها توسل به زور و متعاقب با آن مشروعیت استفاده از شیوه عمل شبه نظامی در کارخانه و خارج از کارخانه را بدنبال می آورد.
7
• در فضای خالی کشوری که بلحاظ اقتصادی هنوز «هیچ» نداشت و در مدت کوتاهی می بایستی «چیزی» داشته باشد، مدیریت خاصی رو به رشد نهاد.
• مدیریت رده بندی شده در خویش، تام الاختیار در مقابل «پائین» و تحت کنترل اکید از «بالا» و تحت راهنمائی بی وقفه آن.
• مدیریتی که در ترکیب خود بی ثبات بود و می بایستی رفته رفته تصفیه و پاکسازی شود، با امتیازات مادی بمثابه تعدیل عدم اعتماد به نفس توأم با اختیارات اجرائی.
• جمعی ناهمگون از نخبگان در خدمات اجتماعی که وظیفه تاریخی اش اجرای دیکتاتوری تربیتی توده های مولد بود، توده های مولدی که هنوز وجود نداشتند و می بایستی بوسیله قدرت شوروی بوجود آیند.
• بدین طریق بود که نظام سست بنیاد نوین، تحت شرایط نامناسب و بدون در اختیار داشتن یک سرمشق تاریخی در صدد انجام وظایف دورانی در آمد که پیش تاریخ صنعتی کشورهای سرمایه داری غرب پشت سر نهاده بود.
• (جوانشیر زنده یاد در کتاب اقتصاد سیاسی که ظاهرا در زندان تألیف کرده، از اقدامات بی رحمانه بورژوازی آغازین حکایت می کند که در زمینه تربیت و تبدیل دهقانان بی خانمان به کارگر صنعتی صورت گرفته اند.
• او از شکنجه و بریدن گوش و داغ و درفش و مجازات دیگر گزارش می دهد.
• دولت پرولتری ظاهرا می بایستی وظایف بورژوازی را نیز به انجام رساند. مترجم)
8
• در این شرایط بود که می بایستی فداکاری و اجبار و زور اهمیت کسب کنند.
• اعمال زور و اجبار از زمان گذار به دوره برنامه ریزی و کلکتیویزاسیون (دسته جمعی کردن) کشاورزی در جامعه شوروی رواج پیدا می کند و چه بسا با متدهائی شبیه به متدهای جنگ داخلی عملی می شود.
9
• اگر ما خودویژگی های تاریخ روسیه را نیز در نظر بگیریم، آنگاه حرکات تاتار واره ای که جامعه شوروی آغازین بارها از خود نشان داده، درک ناپذیری خود را از دست می دهند.
• روندهای تاریخی مهم زیر که جامعه اروپای غربی جدید را عمیقا تحت تأثیر قرار داده بودند، بی سر و صدا از کنار روسیه گذشته بودند:
1
• رفرماسیون.
2
• سکولاریزاسیون و راسیونالیزاسیون مذهب، که با رفرماسیون در پیوند بوده اند.
3
• ایندیویدوئالیزاسیون تفکر ببرکت هومانیسم.
4
• جنبش فراگیر روشنگری.
5
• اوجگیری لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی.
6
• ایمانسیپاسیون هومو ئوکونومیکوس (رهائی انسانی که تابع محض تأملات مبتنی بر هدفمندی های اقتصادی است.)
7
• گذار به دولت پارلمانتاریستی پیرو قانون اساسی.
8
• و همراه با آن، راسیونالیزاسیون روابط دولت و شهروندان.
9
• نسبیت بخشیدن به قدرت دولتی از طریق مناسبات احزاب رقیب و تعویض قاعده مند حکومت.
• اینها روندهای تاریخی ـ دورانی بوده اند، که روسیه اسیر در چنگ خودکامگی تزاریستی، بندرت سهمی در آنها داشته است.
10
• اگر کسی علاوه بر اینها، تاریخ حزب بلشویستی را در دوره اختناق تزاریستی و تمایل آغازین به تبعیت بی چون و چرا از رهبریت حزب را در نظر بگیرد، که نتیجه مبارزه جنبش کارگری در شرایط مخفی و تشکیل کادرهای ثابت از «انقلابیون حرفه ای» بوده است و تقدم مطلق حزب کارگری بر جنبش سندیکائی ضعیف در روسیه قبل از پیروزی انقلاب را در نظر بگیرد، که می توانست امکان دیگری برای کنترل رهبری حزب از سوی توده ها محسوب شود، آنگاه می تواند به درک برخی از پیش شرط هائی نایل آید که باعث اوجگیری استالینیسم بوده اند.
11
• علیرغم همه اینها نمی توان از ناگزیری سرنوشتی توسعه شوروی در مراحل آغازین دوره برنامه ریزی سخن گفت.
• اما عظمت وظایفی که می بایستی تحت شرایط «قلعه تحت محاصره» (تروتسکی)، در مدت کوتاهی، بطور شتابزده انجام گیرند، می تواند توجیهی بر اعمال زور باشد.
• اعمال زوری که غیر عادی بودن جامعه گذار سست بنیاد عاری از اعتماد به نفس را افزایش می دهد، تعادل هنرمندانه میان اطاعت و بینش را، انضباط و ابتکار عمل را، فرمان و کنترل را به هم می زند، تعادلی که لنین همواره در رابطه میان رهبر و پیرو مراعات کرده بود.
12
• اعمال زور زمینه را برای کسب استقلال نسبی، نه تنها از سوی رهبری دولت، بلکه علاوه بر آن، از سوی حلقه های واسط قدرت عمومی با پایه جامعه فراهم آورد.
• گرایشی که لنین در سال های آخر زندگی اش با نگرانی روزافزونی تذکر داده بود.
• ما اکنون به جائی رسیده ایم که بتوانیم پاسخ درخوری به پرسش «استالینیسم در واقع چیست؟» بدهیم.
• از آنچه که ذکرش گذشت، معلوم می شود که استالینیسم عبارت بود از حد بالائی از فونکسیون اجبار ، که می بایستی از طبیعت وظایف خود تعیین کرده دولت شوروی و ارگان های مربوطه نشو و نما یابد و در عین حال، جای تصحیحگرهای اجتماعی و نهادین (مؤسساتی) مهم در زمینه استفاده از قدرت، خالی بود، چیزی که در جامعه تمایزمند بطور تاریخی توسعه یافته وجود دارد.
• با کشف نیاز به اجبار، اما فقط یکی از پیش شرط های استالینیسم شناخته می شود، نه خود استالینیسم.
• ارزیابی افراط استالینیسم در استفاده از قدرت، بمثابه یک نتیجه اجتناب ناپذیر ناشی از شرایط موجود، به معنی دترمینیسم تاریخی اشتباه آمیزی خواهد بود.
• مراجعه کنید به دترمینیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
1
• استالینیسم را باید، قبل از همه، به معنی زیاده روی در استفاده از قدرت تلقی کرد، که بر وظایف «دیکتاتوری تربیتی» مبتنی نبوده است.
2
• استالینیسم را باید، قبل از همه، به معنی زیاده روی در استفاده از قدرت تلقی کرد، که بلحاظ عینی (اوبژکتیف) «ضرورت» نداشته است.
تعریف مختصر استالینیسم
• استالینیسم را می توان به اختصار چنین تعریف کرد:
1
• استالینیسم یعنی حل همه مسائل با استفاده از قدرت.
2
• استالینیسم یعنی خواستن، توانستن است.
3
• استالینیسم عبارت است از اوپورتونیسم خاص قدرت بر اساس عام یک جامعه پرولتری.
4
• شرط اجتماعی استالینیسم، عبارت از این است، که رهبر برای مدتی، از پایگاه اجتماعی هنوز توسعه نیافته اش، استقلال نسبی کسب می کند.
5
• بدین طریق، دیکتاتوری مذکور پرولتاریا برای مدتی طولانی، خصلت یک دیکتاتوری وکالتی کسب می کند، دیکتاتوری ئی که در آن قدرت دولتی نسبت به موکل اجتماعی واقعی خویش بیگانه گشته است.
پایان فصل سوم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر