۱۳۹۰ آبان ۱, یکشنبه

سیری در شعری از رهیاب (8)

درفش ما
رهیاب
برای کارگران پتروشیمی
مرداد ۱۳۸۷

سرچشمه:
مجله هفته
تحلیل واره ای از میم حجری

بیت نهم
• گر درفش ِ خصم ِ ما داغ و فریب و دار است
• ما درفشی از خودآگاهی فرا بنموده ایم

3
مفهوم «فریب»


• یکی از دیرین ترین فریب ها مذهب است که حتی قبل از پیدایش جامعه طبقاتی تشکیل یافته و نهادینه (مؤسسه بندی) شده و ریشه های ایدئولوژیکی، روانی و معرفتی ـ نظری عمیقی دوانده است.
• فریب مذهب در سطوح رشد نازل نیروهای مولده و شعور بشری قوام یافته و در همان دوران هم نهادینه شده است.
• پس از توسعه نیروهای مولده و تولید مازاد بر احتیاج، سردمداران همین مذهب، گذار از جامعه اشتراکی اولیه به جامعه طبقاتی را عملی کرده اند.
• یعنی اوتوریته مذهبی با اوتوریته طبقاتی تکمیل شده و دیالک تیک مادی و معنوی به شکل دیالک تیک مناسبات تولیدی و مذهب و یا به عبارت دقیقتر دیالک تیک زیربنا و روبنا بسط و تعمیم یافته است.
• بیهوده نیست که مذاهب بزرگ هر کدام ضمن تئولوژی (فقه)، حاوی هنجارها و قوانین اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ـ دولتی اند.

• بدون «فریب» مذهب، می توان گفت که تشکیل جامعه برده داری محال می گشت.
• بدون استدلال مذهبی چگونه می توان انسانی را که در جامعه برابرحقوق اشتراکی رشد کرده، قانع ساخت که باید به غل و زنجیر بردگی همنوعی تن در دهد و بسان وسایل تولید بی جان و بی زبان و در بهترین حالت به سان جانوران خرید و فروش شود؟

• در همین جا می توان بدون مراجعه به آثار مارکس و انگلس و غیره به دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی پی برد:
• سیستم برده داری (وجود اجتماعی) شعور اجتماعی درخور خود را به عنوان مذهب و غیره پدید می آورد و یا اگر لازم شد، شعور اجتماعی پیشین را چنان کج و کوله و تحریف می کند که پاسخگوی منافع عینی سیستماتیکش باشد.

• مذهب در هر صورت بهترین ایدئولوژی برای نظام برده داری و بعد فئودالی بوده است.
• ما در بررسی آثار سعدی تحت عنوان «خودآموز خوداندیشی» به توضیح این روند بکرات پرداخته ایم.

• مذهب، طبقات اجتماعی را در آئینه آسمان منعکس می کند و تصاویر انتزاعی ـ آسمانی را درست به همان سان نامگذاری می کند که در زمین وجود دارند:
• به عنوان مثال، خدای محمد، معبود، یعنی برده دار است و بشریت عبد و یا برده و بنده است.
• اگر برده داران برده ها را تحت استثمار و ستم و سرسپردگی قرار داده اند، خدای محمد درست بسان آنها، اجنه و ملائکه را دور خود گرد آورده، که کاری جز عبادت و اطاعت و فرمانبری ندارند.
• خدای محمد فقط می تواند تصویر آسمانی ـ انتزاعی طبقه برده دار زمین باشد.

• ترفندی که پیامبران به خرج می دهند، وارونه سازی تردستانه رابطه برده دار و تصویر آسمانی ـ انتزاعی است:
• آن سان که در نهایت قضیه وارونه و معکوس جلوه داده می شود:
• بدین سان دیالک تیک مجازی الله و ظل الله تشکیل می گردد:
• عالی ترین نماینده سیاسی طبقه برده دار به مثابه سایه (تصویر) خدا قلمداد می شود و خود الله، واقعی تر از سلطان جلوه می کند:
• الله در واقع سایه ظل الله است و نه برعکس.

• اما با همین وارونه سازی دشوارترین معضل تئوریکی حل می شود:

• همه صفاتی که برده داران قسی القلب و خونریز و بلحاظ روانی، بیمار دارند، از سوی پیامبران بزرگ به خدا نسبت داده می شوند:
• خدای کذائی به موجودی غیرقابل شناخت بدل می شود، که جلوه گاه دیالک تیک جامعه طبقاتی است.

• خدای کذائی اصلا حساب و کتاب سرش نمی شود:

• به سلامی گردن می زند و به دشنامی خلعت می بخشد، بسان ظل الله ها.

• درفش خصم طبقاتی «ما»ی رهیاب، بر داغ و دار و فریب استوار شده است.

• اما این درفش «داغ و دار و فریب» در واقع چیست؟

• آیا این همان روبنای ایدئولوژیکی جامعه طبقاتی نیست؟

• آیا این همان دولت و مذاهب رنگارنگ نیست؟

• دولت مگر چیست، به غیر از داغ و دار نهادینه گشته؟

• دولت عبارت است از ابزار قدرت سیاسی تعیین کننده در دست طبقات معینی برای پیشبرد منافع شان و برای سرکوب طبقات دیگر.
• دولت عبارت است از دستگاه حاکمیت برای اجرای سیستماتیک و منظم دیکتاتوری طبقه معینی بر طبقات دیگر.

• وسایل تعیین کننده برای اعمال این قدرت به شرح زیرند :
• ارتش
• پلیس
• دستگاه کارمندان و مستخدمین دولتی
• سیاست مالیاتی و مالی
• قوه مقننه
• قوه قضائیه.

• دولت بمثابه دولت استثمارگران پدید آمده است.
• بنابرین، دولت یک محصول تاریخی است، محصول تجزیه جامعه به طبقات است و به عبارت دقیقتر، محصول تجزیه جامعه به طبقات متخاصم آشتی ناپذیر است.

• مراجعه کنید به دولت، دین (مذهب) د تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• به زبان فلسفی می توان گفت که شاعر دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک داغ و دار و فریب بسط و تعمیم داده است:
• حتی به جرئت می توان گفت که شاعر از دیالک تیک استثمار مادی و استثمار روحی پرده برداشته است:
• از دیالک تیک سرکوب جسمی و سرکوب روحی!

• ساده لوحانه است، وقتی که می شنویم که گویا طبقات حاکم فقط به استثمار نیروی کار طبقات تحت استثمار و ستم می پردازند.

• چنین چیزی عملا غیر ممکن است:

• استثمار نیروی کار همواره با استثمار روحی همراه بوده است.

• بدون تخریب روح بکمک افیون مذهب، به زنجیر استثمار و بردگی کشیدن انسان ها محال بوده و خواهد بود.

• زیرا بدون تمکین روح، تن به کاری تن در نمی دهد.

• تن بنی بشر که ماشین نیست.

• برخی ها عالمانه و فخرفروشانه از تن فروشی فواحش سخن می گویند.

• از سرتاپای این فرمولبندی، بیگانگی با دیالک تیک می تراود.
• ایکاش این طوری می بود.
• ایکاش فقط جسم انسان ها مورد چپاول ددان انسان واره قرار می گرفت.

• واقعیت اما این است که فواحش از همه رنگ، قبل از فروش تن، به حراج روح خویش مجبور می شوند و درد درست همین جا ست.


• حکیم پرولتاریا در اثر خویش تحت عنوان «کارمزدوری....» به مقایسه برده ها و پرولتاریا دست می زند و از حقیقت امر وحشتناکی پرده برمی دارد:
• بنظر او استثمار روحی پرولتاریا هزاران بار بدتر از استثمار روحی و روانی برده ها ست.

• طبقات سرمایه دار حاکم به عنوان مثال فقط نیروی جسمی کارگران را چپاول نمی کنند.
• آنها به طرز هراس انگیز روح و شعور کارگران را تحقیر، تخریب، تسخیر و تکه و تکه می کنند.

• احتمالا برتولت برشت در اثر تکاندهنده و پرمحتوای خویش، تحت عنوان «انسان خوب سچوان» همین حقیقت امر را با خواننده در میان می گذارد که جامعه طبقاتی اعضای خود را بلا استثناء به «خودفروش» بدل می سازد!


قهرمان قصه برشت زنی روسبی است.

• او تنها کسی است که خانه خود را در اختیار خدایان سه گانه بی پناه می گذارد.
• و گرنه به چه دلیل می بایستی شریف ترین انسان روی زمین که میزبان خدایان آواره بی پناه گشته ـ بی انتظار ستدی برای داد خود، حتی ـ زنی روسبی باشد؟


• امروزه طبقات حاکم در زمینه «فریب» به سرمایه گذاری های کلانی دست می زنند:
• یکی از علل اصلی بقای سیستم سرمایه داری، همین سرمایه گذاری سنجیده و اندیشیده در زمینه «فریب» است.

• علیرغم توسعه غول آسای علم و فن و تکنولوژی، بشریت حتی از پاسخ به ابتدائی ترین مسائل روزمره عاجز مانده است، چه برسد به پاسخ به مسائل تمام اجتماعی و یا تمام ارضی!


• انسان ها از همان ایام کودکی بنا بر برنامه ای دقیقا سنجیده و اندیشیده از پتانسیل تفکر مفهومی تهی می شوند، بلحاظ روحی مسخ می شوند، انسانیت زدائی می شوند.

• سرمایه داری واپسین برای «فریب» فراگیر بشریت، تمامت توان فنی، علمی، رسانه ای، تلویزیونی، رادیوئی و انترنتی خود را بسیج کرده است.

• هیچ قشری از جامعه ـ از کودک تا نوجوان، از سالمند تا پیر و خرد و خراب ـ از گزند تخریب معنوی سرمایه داری واپسین و معاصر در امان نیست.

• جامعه و جهان به پادگانی بدل شده است، تا بشریت به سرباز جانباز بی شعور و بی فهم و فراست سرمایه تنزل یابد.


4
مفهوم «خودآگاهی»

• «ما»ی شاعر در برابر درفش داغ و دار و فریب، درفشی از خودآگاهی فرا افراشته است.

• شاعر دیالک تیک خصم و «ما» را به شکل دیالک تیک فریب و خودآگاهی بسط و تعمیم می دهد.


• اگر خصم به اشاعه بی امان شعور کاذب دست می زند، «ما»ی شاعر «درفشی از خودآگاهی» برمی افرازد.

• شاعر در مقابل پرچم ایدئولوژیکی خصم طبقاتی، درفش ایدئولوژیکی «ما»ی مورد نظر خود را بر می افرازد و حساب «ما» را بلحاظ ایدئولوژیکی از دشمن جدا می کند.


• وقوف به این حقیقت امر نه تنها ستایش انگیز، بلکه شگفت انگیز است!

• چه بسا احزاب و سازمان هائی که درست از همین برافراشتن درفش «خودآگاهی» امتناع می ورزند و ابلهانه شعار می دهند که «اندیشه هیچ و عمل مشترک همه چیز!»


• اگر هم حرف زیادی بزنی، خواهند گفت که جهان بینی ما چنین و چنان است!
• ولی همین کار، چیزی جز تخریب دیالک تیک تئوری و پراتیک نیست.

• بدون وحدت نظر نمی توان به وحدت عمل رسید.


• بدون اندیشه، عمل بی معنی است!

• بدون تئوری انقلابی انقلاب محال است.

• اما مفهوم «خودآگاهی» به چه معنی است؟

• آگاهی فی نفسه دیالک تیکی از آگاهی به خود (خودآگاهی) و به غیرخود (جهان آگاهی، جامعه آگاهی) است.

• ما روند شناخت را در بخش های پیشین مورد بحث قرار دادیم و گفتیم که دهقان با فرود اوردن تبر بر تنه درخت، نه تنها تنه و تبر را می شناسد، بلکه به شناخت صحت و سقم نظر خویش راجع به تنه و تبر نیز نایل می آید، به شناخت لیاقت معرفتی خویش نایل می آید، یعنی به شناخت خویشتن نیز نایل می آید.


• هر شناخت دیالک تیکی از خودشناسی و دگرشناسی است.


• درست به همین دلیل است که انسان در روند و به برکت تغییر طبیعت پیرامون خویش، در آن واحد خود را نیز تغییر می دهد.

• و گرنه گذار تکاملی حیوان به انسان محال می گردید.

• مراجعه کنید به دیالک تیک آگاهی و خودپوئی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• آگاهی برای طبقه کارگر، در مبارزه برای انجام رسالت تاریخی خویش، یک ضرورت تاریخی اجتناب ناپذیر است.
• آگاهی نیروی محرکه تعیین کننده این مبارزه است.

• لنین «توده کارگران و دهقانان را، آگاهی و سازماندهی آنان را» به مثابه «مهمترین سرچشمه قدرت» در مبارزه برای ساختمان جامعه سوسیالیستی می نامید.
• (کلیات لنین، جلد 33، ص 48)

• مرکز این سرچشمه قدرت، عبارت است از رهبری طبقه کارگر بوسیله حزب مارکسیستی ـ لنینیستی.

• ماهیت این آگاهی ـ قبل از همه ـ در عوامل زیرین نهفته است:


1

• در شعور طبقاتی.


2

• در اقناع طبقه کارگر به رسالت تاریخی ـ جهانی خود (که تنها بوسیله حزبی می تواند صورت گیرد، که مسلط بر مارکسیسم ـ لنینیسم باشد و مبارزه خستگی ناپذیری را در اشاعه ایدئولوژی سوسیالیستی میان توده های زحمتکش رهبری کند.)


3

• در استفاده از تئوری مارکسیسم ـ لنینیسم به مثابه راهنمای عمل، یعنی تدوین برنامه انقلابی، انترناسیونالیستی و مبتنی بر پیش بینی ، تدوین تاکتیک مبارزه طبقاتی منضبط و انعطاف پذیر.

4

• در توسعه و تحکیم سازمان های رزمنده طبقه کارگر، که در رأس آنها حزب مارکسیستی ـ لنینیستی قرار دارد و دولت سوسیالیستی را نیز شامل می شود.

5

• در ترویج انضباط سوسیالیستی، قاطعیت، پیگیری و آماجگرائی متناسب با این سازمان ها.

6

• در توسعه و تکامل رهبری علمی سازمان های سیاسی و دولتی طبقه کارگر و طبقات متحد با آن و توده های دمکراتیک در پرتو قوانین اساسی مارکسیسم ـ لنینیسم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر