• اگرچه در نگاه اول، «حاشیه نشینان جامعه» اند که به خاک سیاه نشانده می شوند، ولی خاکسترنشینان محصول جامعه ای اند که خردستیزی (ایراسیونالیسم) را به مثابه روی دیگر مدال واحدی پدید می آورد، مدال واحدی که یک طرفش را تعقل (راسیونالیته) بهره وری اقتصادی تشکیل می دهد.
• این پدیده بویژه ببرکت «هجوم پیروزمندانه» «نئولیبرالیسم» حتی به دور افتاده ترین و آخرین زوایای اجتماعی نفوذ کرده است.
• (ورنر سپمن در این حکم، دیالک تیک راسیونالیسم ـ ایراسیونالیسم، دیالک تیک تعقل و خردستیزی را در مد نظر دارد که دو روی سکه واحدی را تشکیل می دهند و دو گرایش متضاد در سیستم سرمایه داری واپسین اند. مترجم)
• مراجعه کنید به خرد، خردستیزی، مقالات مروبط به خردستیزی (ایراسیونالیسم) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• مسابقه کلیت یافته اما به تمدن زدائی منجر می شود.
• مسابقه کلیت یافته علاوه بر این، به آلت دست بدل شدن تفکر منجر می شود، تفکری که فقط موفقیت فوری و «ملموس» را می شناسد و بس.
• الگوهای درک عقلائی جهان قوه قانع کننده خود را می بازند و از اعتبار سمتگیری بخش خود تهی می شوند.
• زیرا تعقل اقتصاد کارخانه ای بمراتب سحرآمیزی، هرچه بیشتر به تشکیل تضادهای ساختاری با نیازمندی های بازتولید اجتماعی و تأمین فردی منجر می شود.
• بدین طریق، خردستیزی (ایراسیونالیسم) به عنصر تعیین کننده ای بدل می شود و جنون اجتماعی به ایدئال (ماکسیم) کردوکار اقتصادی مبدل می شود.
• زیرا بهره وری سرمایه، هرچه بیشتر با نتایج نهائی جامعه مخرب (جامعه ستیز) امکان پذیر می گردد:
1
• کارخانه ها و شرکت های سودآور به نیت دست یابی به سود بیشتر تعطیل می شوند.
2
• انسان ها از محل کارشان کنده می شوند و آواره کوچه و خیابان می گردند.
3
• بدین طریق، برای مدتی کوتاه، نرخ سهام بورس ـ چه بسا به بهای خانه خرابی کلکتیف ـ بالاتر برده می شود.
4
• بدون حساب و کتاب، بدون احتیاط و دوراندیشی قمار بورس ادامه می یابد.
• کاری که جوانان محلات فقیرنشین لندن انجام داده اند، مگر چه تضادی با قانون اساسی جامعه مبتنی بر رقابت به هر قیمت دارد:
• «اگر کسی قصد دست یابی به چیزی دارد، باید به دست آورد و در صورت لزوم با توسل به زور!»
• از سال های 90 قرن بیستم، تغییرات بحران مندی در عرصه های کار و اشتغال و زندگی صورت گرفته اند که از سوی قربانیان به مثابه رخدادهای بی پیوند و تهدیدگر احساس شده اند.
• این تغییرات بر بیوگرافی فردی قربانیان تأثیرات زیادی می گذارند، که تخمین ابعادشان کار دشورای است.
• جوانان چه بسا تجربه می کنند که برای مثال، حتی داشتن آموزش کیفیتا عالی و کارائی حرفه ای ممتاز نمی تواند تضمینی بر حفظ محل کار باشد.
• تنها این مسئله که باید بالاجبار به تعویض مکرر و مرتب موضع دست زد، در انسان ها احساس های عدم امنیت بالقوه پدید می آورد و به تشکیل ساختارهای روانی بی ثبات منجر می شود.
• الگوهای واکنشی اما می توانند متفاوت باشند.
• سقوط کامل به قهقرای تسلیم روانی و اجتماعی اوتوماتیسم را تشکیل نمی دهد.
• قربانیان بحران می توانند برای نجات خویش از غرقاب «دست و پا بزنند»، به نحوی از انحا، «گلیم خود را از سیل بیرون برند.»
• اما همین تلاش های مذبوحانه، خود، انرژی روانی غول آسائی را جذب می کنند.
• هرکس که قادر به «بدر بردن گلیم خویش از سیل» نباشد، دیر یا زود، توان کنترل خویشتن خویش را از دست می دهد، «بی سر و صدا» عقب می نشیند، دچار بحران روحی (دپرسیون) می شود و یا به الکل پناه می برد.
• قربانیان بحران اما می توانند به وسایل یدکی جهان بینانه روی آورند تا بلکه بتوانند «نظمی» در تصویر مغشوش جهان از خط خارج شده اعجاز کنند.
• آنگاه بازار «کالاهای معنوی» نئوفاشیستی گرم و گرمتر می شود!
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر