(مدخلی بر بحث در باره آینده)
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
برگردان شین میم شین
مؤخره
آورورا و یا شفق سرخ صبح انقلاب:
آغاز گذار و نشانه گذار در هشتاد سال بعد
«اولین نفس (اولین نفس روح، مترجم)، همانند کودک در رحم مادر، پس از تغذیه تدریجی، آرام و بی سر و صدا، تدریجیت روند تکثیر صرف (تغییرات کمی، مترجم) را در هم می شکند (جهش کیفی).
به همان سان که کودک رحم مادر را ترک می گوید و تولد می یابد، به همان سان هم روح قوام یابنده، بتدریج و آرام، در جهت هیئت نوین به بلوغ می رسد، داربست جهان پیشین خود را تکه تکه در هم می شکند.
نشانه های تک و توک منفرد، اکنون به تزلزل جهان پیشین اشارت دارند.
این تجزیه و تلاشی تدریجی با طلوعی قطع می شود، طلوعی که آذرخش وار، یکباره، داربست جهان نوین را تشکیل می دهد!»
هگل
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
برگردان شین میم شین
مؤخره
آورورا و یا شفق سرخ صبح انقلاب:
آغاز گذار و نشانه گذار در هشتاد سال بعد
«اولین نفس (اولین نفس روح، مترجم)، همانند کودک در رحم مادر، پس از تغذیه تدریجی، آرام و بی سر و صدا، تدریجیت روند تکثیر صرف (تغییرات کمی، مترجم) را در هم می شکند (جهش کیفی).
به همان سان که کودک رحم مادر را ترک می گوید و تولد می یابد، به همان سان هم روح قوام یابنده، بتدریج و آرام، در جهت هیئت نوین به بلوغ می رسد، داربست جهان پیشین خود را تکه تکه در هم می شکند.
نشانه های تک و توک منفرد، اکنون به تزلزل جهان پیشین اشارت دارند.
این تجزیه و تلاشی تدریجی با طلوعی قطع می شود، طلوعی که آذرخش وار، یکباره، داربست جهان نوین را تشکیل می دهد!»
هگل
• یادآوری احترام آمیز از سالروزهای تاریخی معنی سمبلیک دارد.
• سالروز ـ به تنهائی ـ قادر به توصیف یک دوران نیست.
• اما سالروز، اگر مورد جمعبندی قرار گیردد، می تواند همچون آیینه معقر، دوران را در خود منعکس کند.
• اکتبر سرخ 1917 بیانگر کدام تحول تاریخی و کدام دورنمای آتی است؟
• اکنون هشتاد سال از اکتبر سرخ و ده سال از تلاشی جامعه ای می گذرد، که انقلاب اکتبر آن را بنیاد نهاده بود.
• احیای سرمایه داری در اتحاد شوروی، کشورهای متروپول را از بحران های سنگین اقتصادی نجات نداده، بلکه برعکس به تشدید این بحران ها منجر شده است.
• خلق های جهان «دوم» و «سوم» بیش از هر زمان دیگر به قهقرای فقر و ذلت پرتاب شده اند، به نیمه مستعمرات وابسته بدل گشته اند و دست به گریبان جنگ های داخلی خونین شده اند.
• پیروزی سیاسی ـ جهانی سرمایه داری، ضمنا انسانیت ستیزی آن را برملا ساخته است.
• هشتاد سالگی انقلاب اکتبر!
• آیا سالروز اکتبر سرخ، روز سوگواری بر مزار امید بر باد رفته است؟
• آیا روز سوگواری بر قربانیان بیهوده در راه پر رنج، به سوی جهانی آزاد از استثمار و تضادهای طبقاتی، بیگانگی و بیداد است؟
• آیا راه اکتبر سرخ، آن سان که ایدئولوگ های بورژوائی و سوسیالیست های جا زده به خورد ما می دهند، راه غلط و اشتباه آمیزی بوده است؟
• کسی که چنین می اندیشد، از تاریخ هیچ نفهمیده است.
• از آنچه که به انقلاب اکتبر منجر شده، هیچ نفهمیده است.
• از تأثیرات آن، از آماج بشری متبلور در آن، هیچ نفهمیده است.
• انقلابات مراحلی از روند و روال تاریخ اند، که در آنها، شکاف و شکست در وضع موجود قابل رؤیت می شود و کشمکش های قهرآمیز میان طبقات حاکم و محکوم در می گیرد.
• فریب کلمه «کهنه گی» در مورد انقلاب اجتماعی را نخوریم که امروزه ورد زبان شیادان است.
• آنها هر چند سال، یکبار از «انقلابی» دم می زنند، وقتی که دامن زنان وجبی از زانو پائینتر و یا بالاتر بلغزد، وقتی که کالای جدیدی وارد بازار شود، وقتی که کتابی از خزعبلات ایدئولوژیکی بیمزه از چاپ خارج شود و از «انقلاب در جهان ـ تصویرها» داد سخن سر داده شود.
• ظاهرا هر فرد موفق در جنگل طبقاتی، یک «انقلابی دو آتشه» محسوب می شود، آنچه مذموم و ناپسند است، فقط و فقط انقلابیگری سیاسی است.
• انقلاب، فقط اگر به تحولات سیاسی مناسبات حاکمیت منجر شود، می تواند انقلاب، به معنای واقعی کلمه تلقی شود و گرنه هر مصرف دیگری از این واژه تحریف آن خواهد بود.
• در هر انقلاب، طبقه حاکمه سرنگون می شود، ولی اگر هدف فقط تعویض قدرت باشد، ما با کودتا سر و کار خواهیم داشت، نه با انقلاب.
• هدف انقلاب از سرنگونی طبقه حاکمه، ایجاد فرم سازمانی ـ دولتی جدیدی برای مناسبات تولیدی جدید (محتوا) است.
• در پیوند با انقلاب و در نتیجه آن، شیوه زندگی مردم نیز عوض می شود، اصطلاحات اجتماعی و حقوقی جدید، معیارهای ارزشی و جهان بینی جدیدی در جامعه رواج پیدا می کند.
• تعویض صرف قدرت، دوره کوتاه مدتی را شامل می شود.
• برای تغییر مناسبات تولیدی سال ها و دهه ها کفایت می کند، ولی برای تغییر معیارهای زندگی دو تا سه نسل لازم خواهد بود.
• انقلابات بورژوائی در قرن 17 و 18 میلادی، نتیجه تغییرات اقتصادی و جهان بینانه بوده اند، که از مدت ها قبل قوام یافته و به حد بلوغ رسیده بودند:
• پیش از وقوع انقلابات بورژوائی، سرمایه داری آغازین و مانوفاکتور، رفرماسیون و روشنگری تشکیل شده بودند.
• هگل این مسئله را در جای معروفی از پیشگفتاری بر اثر ارزشمندش به نام «فنومنولوژی روح» به زبان قیاسی ـ تصویری زیبائی توصیف کرده است:
• «اولین نفس (اولین نفس روح، مترجم)، همانند کودک در رحم مادر، پس از تغذیه تدریجی، آرام و بی سر و صدا، تدریجیت روند تکثیر صرف (تغییرات کمی، مترجم) را در هم می شکند (جهش کیفی).
• به همان سان که کودک رحم مادر را ترک می گوید و تولد می یابد، به همان سان هم روح قوام یابنده، بتدریج و آرام، در جهت هیئت نوین به بلوغ می رسد، داربست جهان پیشین خود را تکه تکه در هم می شکند.
• نشانه های تک و توک منفرد، اکنون به تزلزل جهان پیشین اشارت دارند.
• این تجزیه و تلاشی تدریجی با طلوعی قطع می شود، طلوعی که آذرخش وار، یکباره، داربست جهان نوین را تشکیل می دهد.»
• این وصف قیاسی ـ تصویری هگل در باره انقلاب فرانسه بوده است، (که هگل طرفدار شیفته وار بی چون و چرایش بود، مترجم.)
• انقلاب اکتبر، اما بر خلاف انقلاب فرانسه، در جامعه ای رخ داد، که نه مناسبات تولیدی سوسیالیستی آغازین وجود داشت و نه فرهنگ مسلط و یا حداقل نیرومند پرولتری ـ سوسیالیستی.
• در جامعه نیمه فئودال روسیه، حتی سرمایه داری نتوانسته بود، پیروز شود.
• نیروهای شرکت کننده در قیام بر ضد رژیم سرکوبگر تزاری و بر ضد سیستم استثماری زمینداران کلان، از توده های دهقانی (اکثریت) و خرده بورژوازی و پرولتاریا (اقلیت) تشکیل می یافتند.
• لنین این وضع خاص روسیه را در چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اکتبر، با صراحت تمام تشریح کرده است:
• «اولین و بلاواسطه ترین وظیفه انقلاب در روسیه، انجام وظایف بورژوائی ـ دموکراتیک بود، تا بقایای قرون وسطی را از بین ببرد.
• ولی ما برای تثبیت و تحکیم دستاوردهای انقلاب بورژوائی ـ دموکراتیک خادم به خلق های روسیه، می بایستی به پیشروی خود ادامه دهیم، که ادامه داده ایم.
• ما گفتیم و در عمل اثبات کردیم که تحولات بورژوائی ـ دموکراتیک، محصولات فرعی انقلاب پرولتری و سوسیالیستی اند.
• انقلاب بورژوائی ـ دموکراتیک می بایستی گام به پله بالاتر نهد و به انقلاب سوسیالیستی تبدیل شود.
• انقلاب سوسیالیستی کار آغاز شده با انقلاب بورژوائی ـ دموکراتیک را به اتمام می رساند و تحکیم می کند.»
• (کلیات لنین، جلد 33، ص 31، 134)
• مسئله را نباید بزک کرد.
• این آغاز انقلاب سوسیالیستی، بالضروره، زیر بار تضادها قرار داشت، تضادهائی که دره ای ژرف میان آماج انقلاب و ضرورت های اجتماعی ساختمان سوسیالیسم پدید می آوردند.
• در انقلابات بورژوائی از این دشواری ها نبود.
• و وقتی طبقه بورژوازی نظام فئودالی را برانداخت و کارل اول را در انگلستان و لوئی چهاردهم را در فرانسه گردن زد، گشتاورهای مهم جامعه سرمایه داری نوین را پیشاپیش در دامن نظام کهنه توسعه داده بود.
• بورژوازی توانست قدرت را در مناسبات تولیدی ئی به دست گیرد که از کارآئی لازم برخوردار بود.
• در سال 1917 در روسیه، قضیه از قراری دیگر بود و در هر گذار دیگر به سوسیالیسم هم آسان و دیگرگون نخواهد بود.
• علت آن، این است که ساختارهای مالکیت و تولید سوسیالیستی، هرگز در دامن نظام سرمایه داری تشکیل نمی شوند و نخواهند شد و رفرمیست ها به عبث چنین خیالاتی را در سر پرورده اند و همچنان می پرورند.
• اگرچه بارها سرشان به سنگ خورده و آخر و عاقبتی جز غلتیدن به دامن سرمایه داران نداشته اند.
• گذار به سوسیالیسم، بر خلاف گذار از فئودالیسم به سرمایه داری، که اشراف فئودال به سرمایه دار بدل شدند، گذار از یک نظام مبتنی بر استثمار به نظام مبتنی بر استثمار دیگر نخواهد بود.
• گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم، به معنی نفی استثمار، بطور کلی خواهد بود، به معنی گذار بشریت از ماقبل تاریخ به تاریخ خواهد بود و منظور مارکس از مفهوم «بشریت»، در این حکم، بدان سان که در احکام کانت، نه فقط نوع بشر ، بلکه علاوه بر آن، معیارها و ملاک های ماهوی انسانیت انسان است:
• خردمندی، خود فرمائی و بشردوستی.
• بنابرین، هر انقلاب سوسیالیستی آغاز تدارک دیده نشده ای خواهد داشت.
• اما اگر روزی انقلاب سوسیالیستی در دولت های پیشرفته صنعتی رخ دهد، آنگاه می تواند، حداقل، بر سطح تولید و آموزش بالائی تکیه زند و از ثروت اجتماعی انباشت شده بهره برگیرد.
• اکتبر سرخ فاقد همه اینها بود.
• روسیه از نظر صنعتی عقب مانده بود، اکثریت مردم خواندن و نوشتن نمی دانستند و از تجارب دموکراسی بورژوائی محروم بودند.
• اکتبر سرخ، اما با همه دستاوردها و عیوب و نواقصش، جهش تاریخی غول آسائی بود، جهشی فراتر از کل مرحله فرماسیونی بود.
• جنبه های عملی قدرت دولتی و فرم های شعور از گذشته به میراث مانده بودند، ساختارهای طبقاتی و شعور طبقاتی ماقبل سوسیالیستی در زیر سطح جامعه جا خوش کرده بودند، همزمان می بایستی اقدامات غول آسائی در جهت بازسازی فنی و تعویض سیستم اجتماعی صورت گیرند و توطئه ها و خرابکاری های اقتصادی نقش بر آب شوند.
• اینها هنوز کافی نبود، که جنگ جهانی دوم و تداوم آن به صورت جنگ سرد با تهدید اتمی، شرایط غیرعادی خارق العاده ای را فراهم آورد.
• بعدها می توان دست از دور بر آتش داشت و با خیال راحت به اشتباهاتی که در این شرایط دشوار صورت گرفته اند، اشاره کرد و عدول از آماج های سوسیالیستی را برشمرد و محکوم کرد.
• مطالعه هشیارانه نشان می دهد، که ساختمان هفتاد ساله سوسیالیسم در اتحاد شوروی (تا حراج آن بوسیله ایدئولوژی خرده بورژوائی با خیانت نسبت به دول سوسیالیستی برادر)، بطور کلی در دوره شرایط غیر عادی صورت گرفته است.
• کارهای عظیم انجام شده نشان می دهند، که سوسیالیسم، حتی تحت شرایط دشواری از این دست، چه ظرفیت مثبت غول آسائی در اختیار داشته است.
• انقلاب اکتبر مهر و نشان لایزالی از خود به جا نهاده است:
• اکتبر سرخ اثبات کرده است، که فرودستان و حق باختگان، استثمار شدگان و ستمدیدگان قدرت و قوت آن را دارند، که برخیزند، قدرت و قوت آن را دارند، که دولت خود را بر پا دارند، جامعه خود را بنا کنند و دشمن قدر قدرت غول آسائی را سر جای خود بنشانند.
• این اتحاد شوروی بوده، که فاشیسم را در هم شکسته است.
• این اتحاد شوروی بوده، که به پشتیبانی از جنبش های رهائی بخش ضد استعماری برخاسته است.
• از ترس آلترناتیو سوسیالیستی بوده، که طبقه حاکمه کشورهای سرمایه داری، در زمینه کمک های اجتماعی کوتاه آمده و امروز، همه را یکی پس از دیگری پس گرفته و می گیرد.
• این «شبح کمونیسم» بود، که طبقات فرمانفرما را به وحشت می انداخت.
• آماج هائی که از سوی «مانیفست کمونیستی» و برنامه حزب بلشویک برای مرحله بعدی تاریخ بشر تعیین شده اند، نمی توانند به دلیل اصابت نکردن اولین تیر به هدف، بی اعتبار قلمداد شوند.
• توسعه غول آسای نیروهای مولده در سرمایه داری، تحت فرمان قوانین انباشت سرمایه، به تخریب پیش شرط های ئوکولوژیکی (محیط زیستی) بقای بشر منجر شده است، به نابودی امپریالیستی بخشی از بشریت و فرهنگ بشری منتهی شده است، آنهم نه فقط در کشورهای به اصطلاح جهان «سوم»، بلکه در خود کشورهای متروپول نیز.
• کشورهای متروپول به «جامعه دو سومی» بدل گشته اند و قربانیان این فاجعه به ذلت و ادبار مادی و معنوی دچار شده اند.
• از این رو ست، که پاسخ به سرمایه داری، مبارزه انقلابی در راه نظام اجتماعی آلترناتیو است، مبارزه به خاطر استقرار سوسیالیسم است.
• سوسیالیسم، نه بمثابه حادثه ای به نام انقلاب اکتبر، که یک بار رخ داده، بلکه بمثابه ضدیت با سرمایه داری، ضدیتی که سرمایه داری خود، در بطن خود بمثابه مبارزه طبقاتی می پرورد.
• لنین در آستانه اکتبر سرخ، در تجدید نظر در برنامه حزب بلشویک، این قانون دورانساز را فرمولبندی کرده است:
• «مرحله توسعه خارق العاده سرمایه داری جهانی، بطور کلی، جایگزینی رقابت آزاد بوسیله سرمایه داری انحصاری، توسعه دستگاهی برای تنظیم اجتماعی روند تولید و توزیع فراورده ها بوسیله بانک ها و اتحادیه های سرمایه داران، گرانی ناشی از رشد انحصارات سرمایه داری، افزایش فشار کارتل ها بر طبقه کارگر، دشوارسازی خارق العاده مبارزات اقتصادی و سیاسی آنها، وحشت، ذلت، فقر، تخریب و توحش ناشی از جنگ امپریالیستی، اینها همه، توسعه سرمایه داری موجود را به عصر انقلاب پرولتری، سوسیالیستی بدل می سازد.
• این عصر شروع شده است.»
• (کلیات لنین، جلد 24، ص 459)
• لنین می گوید، که «عصر انقلاب پرولتری، سوسیالیستی شروع شده است»، ولی نمی گوید، که لحظه موعود فرا رسیده است.
• او می داند، که آن یک مرحله طولانی توسعه تاریخی ـ جهانی خواهد بود.
• تشخیص و تصور لنین در مورد مناسبات کنونی مصداق پیدا می کند.
• انقلاب اکتبر چاوش شروع عصر انقلاب پرولتری، سوسیالیستی است.
• اکتبرسرخ یک تاریخ، یک سالروز سمبولیک خواهد ماند.
• چه بسیار انقلابات که باید در این مسیر، پیروز شوند، چه بسیار شکست ها که باید تحمل شوند و چه بسیار مراحل میانی که باید در نظر گرفته شوند.
• با توجه به سرمایه داری معاصر در می یابیم، که روزا لوکزمبورگ ، با چه درایتی، آلترناتیو سرمایه داری را فرمولبندی کرده است:
• یا سوسیالیسم و یا بربریت!
• سوسیالیسم، اما سرمایه داری اصلاح شده نیست.
• سوسیالیسم نظام اجتماعی ماهیتا دیگری است.
• تصاحب خصوصی ثروت اجتماعی باید بطور رادیکال، یعنی بطور ریشه ای، ریشه کن شود، تا علم و فن در خدمت سعادت بشریت قرار گیرد و دیگر تهدیدی برای ماهیت و موجودیت آن نباشد.
• تکنیک اتمی، بیولوژی مولکولی و انفرماتیک امکاناتی را پدید آورده اند، که استفاده خصوصی از آنها عواقب ویرانگر وحشت انگیز غیرقابل جبرانی به دنبال خواهد داشت.
• اکنون برنامه ریزی و کنترل اجتماعی ضرورت حیاتی ـ مماتی کسب کرده است.
• شیپور شروع نبرد برای این مرحله توسعه بشریت را ناوهای «آورورا» (خدای شفق سرخ صبح در اساطیر روم باستان) با شلیک خویش در اکتبر سرخ به غریو آورده اند، شیپورشروع انقلاب را.
• چه نام سمبلیکی برای چه حادثه سمبولیکی!
• شفق سرخ صبح، که طلوع روز نو را خبر می دهد.
• هگل نیز به این معنا ست که از «خروج» سخن می گوید، که آذرخش وار، دورانی را به یکباره روشن می سازد.
• ما به این سالروز اکتبر سرخ با سوگ و یأس و نومیدی و سرخوردگی نمی اندیشیم.
• ما دراین سالروز، آماجی را به عیان می بینینم، که برای نیل بدان، به نیروی نسل های متمادی نیاز خواهد بود و باید هم نیاز باشد.
• ما از این سالروز می آموزیم، که یک شکست هرگز نباید ما را دلسرد و مردد و متزلزل سازد.
• زیرا مبارزه ما معنای تاریخ بشریت است.
خلق ها بگوش باشید!
غریو شیپور انقلاب پرولتری، سوسیالیستی را بشنوید!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر