• واقعیت امر به چیزهای زیر اطلاق می شود:
1
• به تعلق داشتن مشخصه ای به افراد، طبقاتی از افراد و یا طبقات اطلاق می شود.
2
• به تعلق داشتن خاصیتی به خواص و یا روابط معینی اطلاق می شود.
3
• به برقرار بودن رابطه ای میان دو و یا چند نفر، میان افراد و طبقات، میان خواص و غیره اطلاق می شود.
مثال
1
• «زمین سیاره ای است»، واقعیت امری است.
2
• «زمین دور خورشید می گردد» نیز واقعیت امر دیگری است.
• باید میان واقعیات امور و حقایق امور فرق گذاشت.
• حقایق امور عبارتند از واقعیات اموری که در واقعیت عینی و یا در شعور انسانی واقعا وجود دارند.
• اما واقعیات اموری هم وجود دارند که آنها را نمی توان حقایق امور شمرد.
• مثلا واقعیت امر «کره زمین عمدتا از طلا تشکیل شده است!» را نمی توان حقیقت امر تلقی کرد، چون کره زمین عمدتا از طلا تشکیل نشده است.
• واقعیات امور بکمک احکام در تفکر بشری انعکاس می یابند.
• رابطه میان واقعیت امر، حکم و یا جمله حکمی تعریف جملات حکمی مترادف را امکان پذیر می سازد.
• جملات حکمی مترادف عبارتند از جملاتی که واقعیت امر واحدی را توصیف می کنند.
• از آنجا که هر حکم، تصویر منطقی واقعیت امری است، می توان آن را چنین تعریف کرد:
• حکم عبارت است ازطبقه انتزاعی جملات حکمی مترادف.
• به عبارت دیگر، حکم عبارت است ازطبقه انتزاعی جملاتی که واقعیت امر واحدی را منعکس می کنند.
• ببرکت مفهوم «واقعیت امر» می توان آنچه را که احکام منفی حقیقی مورد تصویرسازی قرار می دهند، نیز شناخت:
• احکام منفی حقیقی از واقعیات امور «منفی» تصویرسازی نمی کنند، چنین چیزی وجود ندارد.
• حکم «باران نمی بارد» از واقعیت امر منفی یعنی از نباریدن باران تصویرسازی نمی کند، بلکه عمدتا حاکی از آن است که واقعیت امر واقعا موجود با واقعیت امر «باریدن باران» فرق دارد.
• «منفی» «وجود در خود» (وجود فی نفسه) ندارد.
• «منفی» فقط در تفکر ما وجود دارد.
• اگر قرار بر این باشد که هر حکمی به واقعیت امری (واقعیت امر عینی ـ واقعی و یا فکری و روحی) که متفاوت از آن است، نسبت داده شود، (اگرقرار بر این باشد که آن بطور کلی حکمی باشد) پس آنتی نوم های معین منطق صوری اصولا قابل بازسازی نیستند.
• آنتی نوم «دروغگو» بدین طریق پدید می آید که فردی بگوید:
• «آنچه من اکنون می گویم، دروغ است» و دیگر مطلبی بر آن اضافه نکند.
• واضح است که آن فرد خودش را در نظر دارد.
• پس حکم او مبتنی بر دروغگو بودن خود او ست.
• این حکم ظاهرا بی عیب و ایراد، اصلا حکم نیست:
• زیرا آن فاقد واقعیت امر متفاوت با خود است.
• تمایز مفهومی قطعی جمله حکمی و یا حکم از واقعیت امری که حکم بدان نسبت داده می شود، تمایز ابژکتزبان از متازبان (رایج در منطق مدرن) را طلب می کند.
• مراجعه کنید به ابژکتزبان، متازبان
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر