۱۴۰۴ فروردین ۸, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۱۱۸۶)

 

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت دهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص  ۸۹)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

به محمود گفت این حکایت کسی

بپیچید از اندیشه بر خود بسی

معنی تحت اللفظی:

انتقاد حریف را به گوش سلطان محمود رساندند.

سلطان محمود

از فرط تفکر به خود بپیچید.

 

سعدی باید مفهوم انتزاعی «خوی» را جامه مشخص بپوشاند.

مفاهیم انتزاعی (مجرد)، فی نفسه معنای روشنی ندارند، مگر اینکه وارد دیالک تیک مجرد و مشخص شوند.

سعدی برای این کار، حکایت مشخصی را اختراع می کند:

 

شنیدم که در تنگنائی شتر

بیفتاد و بشکست صندوق در

 

به یغما ملک آستین بر فشاند

وز آنجا به تعجیل مرکب براند

معنی تحت اللفظی:

روزی در گذر از تنگه ای شتر افتاد و صندوق جواهرات سلطان شکست.

سلطان هم قید در و گوهر را زد و به شتاب از آنجا دور شد.

 

سعدی از افتادن شتر در تنگنائی و شکستن صندوق در و گوهر سخن می گوید.

سلطان محمود عاشق جمع آوری در و گوهر بود و هر گوهرمندی جز خودش به نظرش کافر می آمد و قبض روحش می کرد.

او هم به ظاهر عاشق اسلام بود، ولی در واقع شیفته در و گوهر و گنج و مال بود.

جوانشیر

در «حماسه داد» وصف مفصلی از محمود دارد.

ولی محمود حوصله ندارد.

 در و گوهر ریخته را هدیه همراهان خود می کند و به تعجیل می تازد و دور می شود.

بزرگان چنینند در ایرانزمین!

به خاطر ثروتی کوچک اهالی شهری را به بهانه شیعیگری به دار می آویزند و کتاب های شان را زیر دارها به آتش می کشند و در فرصتی دیگر صندوق در و گوهر هدیه همراهان می کنند و می تازند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر