۱۴۰۳ اسفند ۲۴, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۱۱۷۵)

 

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت هشتم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص  ۸۷ ـ ۸۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

 

تحلیل غزل های عاشقانه سعدی و حافظ

نشان می دهد که ابراز عشق آنان به شاهان و جباران با انتظارات مادی و معیشتی جدی همراه است:

 

سعدی

 (بوستان ص ۱۷۴)

 

به هند آمدم بعد از آن رستخیز

وز آنجا به راه یمن تا حجیز

 

از آن جمله سختی که بر من گذشت

دهانم جز امروز شیرین نگشت

 

در اقبال و تأیید بوبکر سعد

که مادر نزاید چون او، قبل و بعد

 

ز جور فلک دادخواه آمدم

در این سایه گستر پناه آمدم

 

دعاگوی این دولتم بنده وار

خدایا تو این سایه پاینده دار

 

که مرهم نهاد ام، نه در خورد ریش

که در خورد اکرام و انعام خویش

 

کی این شکر نعمت به جای آورم

و گر پای گردد به خدمت، سرم؟

 

حافظ

عمرخسرو طلب، ار نفع جهان می خواهی

که وجودی است، عطابخش و کریمی نفاع.

 

حافظ

جبین و چهره حافظ، خدا جدا نکند

ز خاک بارگه کبریای شاه شجاع.

 

حافظ

رموز مصلحت ملک، خسروان دانند

گدای گوشه نشینی تو حافظا مخروش.

 

حافظ

خوش دولتی است، خرم و خوش خسروی کریم

یا رب ز چشم زخم زبانش نگاهدار!  

 

حافظ

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید

وظیفه (حقوق) گر برسد، مصرفش گل است و نبید.

 

حافظ

حافظ قلم شاه جهان مقسم رزق است

از بهر معیشت، مکن اندیشه باطل.

 

حافظ

معاشران، ز حریف شبانه یاد آرید

حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید.

 

حافظ

نام حافظ گر بر آید بر زبان کلک دوست

از جناب حضرت شاهم بس است این ملتمس.

 

حافظ

چون کاینات جمله به بوی تو زنده اند

ای آفتاب، سایه ز ما بر مدار هم.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر