گئورگ لوکاچ
( ۱۸۸۵ – ۱۹۷۱)
(به مجاری: Lukács György)
(به آلمانی: Georg Lukács)
فیلسوف، نویسنده، منتقد ادبی، نظریهپرداز، مبارز کمونیست مجار، کمیسر فرهنگ و آموزش در جمهوری شورایی مجارستان در ۱۹۱۹ و از رهبران انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان
درنگی
از
شین میم شین
لوکاچ:
مارکسیسم رزا لوکزامبورگ
«همین یقین عاری از پندار بود که به پیکار رزا لوکزامبورگ برای رهایی پرولتاریا الهام میبخشید:
رهایی اقتصادی و سیاسی از بردگی مادی سرمایهداری
و
رهایی عقیدتی از بردگی معنوی فرصتطلبی.
او در مقام رهبر فکری بزرگ پرولتاریا
پیکار اصلی خود را بر ضد فرصتطلبی به پیش برد
که دشمنی بسیار خطرناکتر بود.
زیرا چیرگی برآن دشوارتر بود.
مرگ او که به دست قویترین و سرسختترین دشمنانش – شیدمان و نوسکه – صورت گرفت
بهلحاظ منطقی نقطه اوج اندیشه و زندگی او بود.
با آنکه بهلحاظ نظری سالها پیش از شکست قیام ژانویه
آن را پیشبینی کرده بود و از نظر تاکتیکی درهمان لحظه شروع،
میدانست که این قیام شکست میخورد،
پیگیرانه تا آخر درکنار تودهها ماند و در سرنوشت آنان شریک شد.
همین پیگیری و همان منطقی که دشمنی کینهتوزانه قاتلانش – فرصتطلبان سوسیال دمکرات – را سبب شد،
پیآمد راستین وحدت نظریه و کردار در اعمال او بود.»
ما این نظر لوکاچ در اثر معروف او تحت عنوان تاریخ شعور طبقاتی را نخست تجزیه و سپس تحلیل می کنیم:
۱
لوکاچ:
مارکسیسم رزا لوکزامبورگ
مارکسیسم رزا لوکزامبورگ؟
حضرت لوکاچ
مارکسیسمی به نام مارکسیسم حسن و حسین و علی و ولی وجود ندارد.
مارکسیسم
ایده ئولوژی است.
مارکسیسم
ایده ئولوژی پرولتاریا (کارگران صنعتی) است.
پرولتاریا
مارکسیسم را با شیر مادر اندر می کنند و با کفن و دفن بدر.
مارکسیسم
دیالک تیکی از علم و ایده ئولوژی است.
پرولتاریا
اصولا و اساسا
مارکسیستی می اندیشند.
به همین دلیل
پیش شرط درک دقیق و درست مارکسیسم
حضور همه جانبه در سنگر پرولتاریا ست.
اگر کلاسیک های مارکسیسم
در سنگر پرولتاریا نبودند
نمی توانستند مارکسیست باشند
و
مدت های مدیدی مارکسیست نبوده اند.
وقتی مارکس گفته است:
من مارکسیست نیستم
شوخی نکرده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر