احسان طبری
(۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۸)
(۷۳ سال)
درنگی
از
شین میم شین
آنکه او در جاده بختِ بشر جان برفروخت
ای بسا بختِ خود و خویشانِ خود را تار ساخت
« لیک آن دیوانه بِهْ، کز بهرِ عشقِ خلق سوخت
زان خردمندی که لاقیدی به جان هموار ساخت»
معنی تحت اللفظی:
کسی که در راه بخت بشر خود را به آب و آتش بزند،
چه بسا هم خودش تیره بخت می شود و هم خانواده اش.
اما دیوانه ای که جان در راه خلق فدا کند، بهتر از عاقلی است که لاقید و لاابالی است.
در این بند این شعر طبری،
هم طرز تفکر طبری تبیین می یابد
و
هم تئوری شناخت او.
در قاموس طبری
دیوانه (خر و خردستیز) می تواند بهتر از خردگرا و خردمند باشد.
چگونه؟
اگر دیوانه در راه بخت خلق، خود را به خطر اندازد و خردگرا و خردمند، خود را به خطر نیندازد.
آدم دلش اندک اندک به حال خلق بدبخت می سوزد
که محتاج مخاطره جویی این و آن عاقل و دیوانه است.
خرد و خریت، خردگرایی و خردستیزی
برای طبری مهم و تعیین کننده نیست.
مهم و تعیین کننده مخاطره جویی افراد است.
این موضع نظری طبری و یاران
در تحلیل نهایی
موضعی نیهلیستی و ایراسیونالیستی است.
معیار برای ارزیابی افراد و افکار و اعمال
برای طبری و یاران،
نیت سوبژکتیو است و نه علمیت و عقلانیت.
خلق ـ تئوری و خلق ـ تصور و خلق ـ تصویر طبری
فئودالی ـ بورژوایی ـ مذهبی است و نه پرولتری و مارکسیستی.
خلق در قاموس طبری
انبوهه ذلیل و علیلی است که محتاج مخاطره جویی نخبه ای است.
طبری
عینا و عملا
به تئوری فاشیستی نخبگان می رسد.
البته در حرف می تواند نقل قول هایی در رد این تئوری از این و آن،
ردیف کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر