۱۴۰۳ آبان ۱۷, پنجشنبه

درنگی در شعری از احسان طبری، تحت عنوان «دو بینش» (۹)

     

احسان طبری

(۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۸)

(۷۳ سال)

 
 دو بینش 
(از اندرزنامه عمر)

درنگی

از

شین میم شین

آنکه او در جاده بختِ بشر جان برفروخت
ای بسا بختِ خود و خویشانِ خود را تار ساخت
« لیک آن دیوانه بِهْ، کز بهرِ عشقِ خلق سوخت
زان خردمندی که لاقیدی به جان هموار ساخت»

معنی تحت اللفظی:

کسی که در راه بخت بشر خود را به آب و آتش بزند، 

چه بسا هم خودش تیره بخت می شود و هم خانواده اش.

اما دیوانه ای که جان در راه خلق فدا کند، بهتر از عاقلی است که لاقید و لاابالی است.

در این بند این شعر طبری،

هم طرز تفکر طبری  تبیین می یابد

و

هم تئوری شناخت او.

 

در قاموس طبری 

دیوانه (خر و خردستیز) می تواند بهتر از خردگرا و خردمند باشد.

چگونه؟

اگر دیوانه در راه بخت خلق،  خود را به خطر اندازد و خردگرا و خردمند، خود را به خطر نیندازد.

 

آدم دلش اندک اندک به حال خلق بدبخت می سوزد

 که محتاج مخاطره جویی این و آن عاقل و دیوانه است.

 

خرد و خریت، خردگرایی و خردستیزی

 برای طبری مهم و تعیین کننده نیست.

مهم و تعیین کننده مخاطره جویی افراد است.

این موضع نظری طبری و یاران

در تحلیل نهایی

موضعی نیهلیستی و ایراسیونالیستی است.

 

معیار برای ارزیابی افراد و افکار و اعمال

 برای طبری و یاران،

نیت سوبژکتیو است و نه علمیت و عقلانیت.

 

خلق ـ تئوری و خلق ـ تصور و خلق ـ تصویر طبری 

فئودالی ـ بورژوایی ـ مذهبی است و نه پرولتری و مارکسیستی.

 

خلق در قاموس طبری

انبوهه ذلیل و علیلی است که محتاج مخاطره جویی نخبه ای است.

طبری  

عینا و عملا

به تئوری فاشیستی نخبگان می رسد.

البته در حرف می تواند نقل قول هایی در رد این تئوری از این و آن،

ردیف کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر