احسان طبری
(۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۸)
(۷۳ سال)
درنگی
از
شین میم شین
زور و زر را گر به خود حاکم کنی در روزگار
چارپا خویی که گشتی بنده مهمیز و جو
شمع آسا خود بسوز و تیرگی کن برکنار
کِشته ای گر بذرِ زرّین، میرسد گاهِ درو
معنی تحت اللفظی:
بشر اگر تابع زر و زور باشد، به درجه جانور تنزل می یابد.
جانوری که تابع مهمیز (میخ کفش اسب سوار برای بالاتر بردن سرعت اسب) و جو است.
بشر باید مثل شمع بسوزد و شب تیره را بیفرزود.
۱
زور و زر را گر به خود حاکم کنی در روزگار
روی مفاهیم ادبی و عامیانه « حاکم کردن زر و زور بر خویشتن» و «روزگار» باید اندکی خم شد:
طبری نه با مفاهیم فلسفی، نه با مفاهیم مارکسیستی، بلکه با مفاهیم ادبی، عامیانه و چه بسا مذهبی می اندیشد.
دیالک تیک زر و زور
در تحلیل نهایی
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی است.
مراجعه کنید
به
زیربنا و روبنا
۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8975
۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8980
۳
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8986
پایان
دیالک تیک زر و زور
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک ثروت و قدرت، حاکمیت و حکومت، طبقه حاکمه و هیئت حاکمه است.
دیالک تیک زر و زور
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک ثروت و سرمایه و مکنت مستغلات و دولت است.
طبری
چنان وانمود می کند که انگار زر و زور چیزهای نجسی اند که نباید به آنها دست زد.
زر
در تحلیل نهایی
زر
یعنی ثروت و نعمت مادی و فکری و فرهنگی.
زر
توسط مولدین و زحمتکشان مادی و فکری تولید می شود.
تولید نعمات
اساسی ترین کردوکار در جامعه و همبود (اجتماع) بشری است.
مناسبات تولیدی
زیربنای جامعه بشری اند.
مراجعه کنید
به
مناسبات تولیدی
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3156
پایان
قانون مطابقت (همخوانی) مناسبات تولیدی با خصلت نیروهای مولده
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12565
در مفهوم زور،
قدرت و قهر و حکومت و دولت و اوتوریته و تجرید می یابند.
جامعه بشری
مبتنی بر دیالک تیک زر و زور (زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی) است.
هر نوزادی در هر جامعه
به قول مارکس،
در فرماسیون اقتصادی معینی، تحت مناسبات تولیدی معینی زاده می شود و زندگی می کند
به همان سان که تحت فشار جو زاده می شود و زندگی می کند.
مراجعه کنید
به
درک ماتریالیستی تاریخ
سیطره زر و زور
امری عینی و جبری است و نه امری میلی و اختیاری.
طبری
اما از «حاکم کردن زر و زور بر خویشتن» دم می زند.
یعنی
سطره دیالک تیک زر و زور
را
امری سوبژکتیو، دلبخواهی و اختیاری می پندارد
و
از ارتکاب به چنین خطایی نهی می کند.
وقتی گفته می شود که سران حزب توده از مارکسیسم بی خبر بوده اند،
به همین دلیل است.
آثار و اشعار و افکار طبری ها باید به چالش مارکسیستی کشیده شوند.
فرق هم نمی کند که بت سازان و بت پرستان بپسندند ویا نپسندند، بخواهند ویا نخواهند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر