درنگی
از
میم حجری
دیگر دوران مبارزات سیاسی اجتماعی با احزاب و تبعیت از دبیر اول و دبیر دوم راهکار مبارزه را به بیراهه می برد و بنوعی استبداد در قالب تشکیلات و اساسنامه با نام تبعیت از اساسنامه اعضا را از هوشیاری لازم دور می سازد ؟
بابک
اگر تشکیلات یک ضرورت (جبر) است و احزاب فرمی از تشکیلات اند،
پس چگونه می توان ادعا کرد که «مبارزه در تشکیلات دیگر کارساز نیست»؟
جامعه بشری که سهل است
حتی لانه ها و طویله ها و کندوها و همبودهای حشراتی و حیوانی
تشکیلات خاص خود را و ساختار سلسله مراتبی خاص خود را دارند.
ایراد نه در تبعیت بدنه حزبی از کمیته مرکزی حزب
بلکه در تربیت تئوریکی اعضای کمیته مرکزی و کادرها و اعضای حزبی است.
حزب طبقه کارگر باید حزبی فلسفی باشد.
یعنی
حزب کل اندیشی باشد.
بدون فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی
نمی توان به تمیز منافع طبقه کارگر از منافع طبقات اجتماعی دیگر نایل آمد.
چه رسد به مبارزه در راه پیشبرد منافع طبقه کارگر و تسخیر قدرت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی توسط طبقه کارگرو ساختمان سوسیایلسم و کمونیسم.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر