درنگی
از
شین میم شین
گفتم:
«آهندلی کنم چندی
ندهم دل به هیچ دلبندی»
سعدی
سیاوش کسرایی
(مهر ۱۳۶۲)
سعدی
گفتم:
«آهندلی کنم چندی
ندهم دل به هیچ دلبندی
وآن که را دیده در دهان تو رفت
هرگزش گوش نشنود پندی
خاصه ما را که در ازل بوده است
با تو آمیزشی و پیوندی
معنی تحت اللفظی:
تصمیم گرفته ام که دلم را آهنین کنم و به دست کسی ندهم.
کسی که چشمش به دهان تو افتاده باشد، گوشش دیگر پندی نمی شنود.
به ویژه گوش ما که با تو از دیرباز اختلاط و رابطه داریم.
۱
گفتم:
ندهم دل به هیچ دلبندی
سعدی
در این بیت غزل عاشقانه،
مفهوم رایج سنگدلی را با مفهوم نادر آهندلی جایگزین می سازد تا پا از حد معمول فراتر بگذارد.
به نظر سعدی
آهن سخت تر و سفت تر و نفوذناپذیرتر از سنگ است.
البته
سعدی
از کیمیا (شیمی) خبر نداشته است.
سنگ عمدتا و ماهیتا از اتم های سیلی سیوم تشکیل می یابد که صدهزار بار سخت تر و نفوذناپذیرتر از آهن است.
امروزه از سنگ، کاردهایی می سازند که می توانند آهن را تکه تکه کنند.
هدف سعدی از آهن واره سازی دل
ممانعت از تپش آن برای این و آن است.
سعدی می خواهد که عاشق نشود و دل به دلبندی نسپارد.
سعدی مفهوم دلبر را با مفهوم دلبند جایگزین می سازد.
دلبر به کسی اطلاق می شود که دل دیگری را با خود می برد و او را بیدل می گذارد تا دربدر به دنبال دل از دست رفته بگردد.
اما منظور از دلبند چیست؟
کسی که دل شکسته کسی را تعمیر می کند، به همان سان که چینی شکسته ای را
چینی بند زنی؟
شاید منظور شیخ، شاهدی باشد که دل کسی را به خود می بندد و با خود می برد.
در این صورت اما دلستان و دلربا دقیقتر و درست تر است تا دلبند.
باید ببینیم.
۲
وآن که را دیده در دهان تو رفت
هرگزش گوش نشنود پندی
سعدی
در این بیت غزل، قصد ستایش از زیبایی خارق العاده دهن حریف را دارد.
دیدن دهن حریف همان و دل بستن به حریف همان و کر گشتن نسبت به هر اندرز همان.
۳
خاصه ما را که در ازل بوده است
با تو آمیزشی و پیوندی
فرق سعدی با بقیه این است که با حریف اختلاط و پیوند دیرین داشته است.
داشتن خاطره خوشایند از کسی همان و سهولت و سرعت خارق العاده یادآوری و تداعی و دل بستن مجدد همان.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر