درنگی
از
میم حجری
خواستن این که مردی بزرگ یا ثروتمند باشم ،
آیا به معنی آن نیست که راضیم نوکر کسانی باشم که دروغ گفته اند ، کمر خم کرده اند ، خزیده اند؟
پیش از آن که شریک جرمشان بشوی باید نوکر آنها باشی
معنی تحت اللفظی:
پیش شرط مرد بزرگ و ثروتمند شدن
شریک جرم جانیان دروغگو و چاپلوس شدن و نوکر آنان شدن است.
بالزاک
در جمله قبلی
پیش شرط مردی بزرگ و یا ثروتمند شدن را، گرفتن پیشاپیش تصمیم به دروغگویی، تعظیم، چاپلوسی و ریا می دانست.
اکنون با مقایسه ایندو جمله
متد فکری مورالیستی بالزاک مجددا آشکار و تأيید می گردد.
دروغگویی و چاپلوسی و نوکری
از مفاهیم اخلاقی در فرماسیون اقتصادی فئودالی اند
و
در فرماسیون افتصادی سرمایه داری نه مطرح اند و نه محلی از اعراب دارند.
سرمایه داران
نوکر کسی نمی شوند، بلکه توده زحمتکش را به درجه وابستگان و نوکران خود تنزل می دهند.
بالزاک
با مفاهیم فئودالی به «تحلیل» جامعه سرمایه داری می پردازد.
ولی ، نه . من می خواهم با نجابت و سلامت نفس کار کنم و ثروت
خود را فقط مدیون زحمت خود باشم . این ثروت به کُندی بدست خواهد آمد .
ولی
من هر شب بدون اندیشه ی ناگوار
سرم را روی بالش خواهم گذاشت .
چه چیزی زیباتر از این است که انسان به زندگی خود نگاه کند و آن را مثل زنبق سفید پاک ببیند؟
معنی تحت اللفظی:
آلترناتیو برای بزرگ مرد و ثروتمند شدن بورژوایی،
کار مبتنی بر نجابت و سلامت نفس است.
در این صورت، ثروت حاصله نتیجه زحمت شخص است و ثروتمند در این صورت از عذاب وجدان رنج نمی برد و از داشتن زندگی پاک برخوردار است.
مفاهیم بالزاک در این بند آخر سخنان او،
نجابت و سلامت نفس وثروت ناشی از زحمت و وجدان است.
همه این مفاهیم، مفاهیم اشرافیت فئودالی و روحانی اند.
مولدین اصلی در فرماسیون فئودالی،
نه نجبا و صاحبان سلامت نفس، بلکه توده های رعیت و صنعتگران و پیشه وران پابرهنه و بی همه چیز اند
که در ذلتی عظیم و در بی حقوقی وحشتناک به سر می برند و آشکارا قتل و غارت می شوند.
موضعگیری بالزاک بر ضد بورژوازی، از موضعی ارتجاعی ـ فئودالی است.
حرف های بالزاک مبتنی بر عوامفریبی و تحریف حقایق امور مسلم است.
اشرافیت فئودال و روحانی
تنها مشغله ای که در سراسر عمر خود نداشته، شرکت در تولید نعمات مادی (چه کشاورزی و باغبانی و دامداری و چه صنعتی و تجاری و غیره) است.
هنر بزرگ حضرات
خور و خواب و جنایت و شهوت و حیف و میل نعمت و سیر و سفر
برای تهیه خاطرات و نشخوار خاطرات در مجالس عیش و عشرت است و بس.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر