تحلیلی
از
شین میم شین
شاه و روحانیت
(بهمن قاضی)
جمهوری
اسلامی نتیجه سیاستهای آریامهری بود.
روحانیت بدون کمک انگلیس و شاه هرگز
نمی توانست به تربیت نیروهای دینی خود در ابعاد وسیع همت بگمارد.
ما در تاریخ معاصر
به لحاظ تعلقات طبقاتی و فرماسیونی ـ اقتصادی
نه با یک محمد رضا شاه،
بلکه با دو محمد رضا شاه سر و کار داشته ایم:
۱
محمد رضا شاه
محمد رضا شاه
در کودتای ۲۸ مرداد و در سال های پس از کودتا،
کمترین تفاوت طبقاتی و فرماسیونی ـ اقتصادی با اشرافیت فئودالی ـ روحانی و بورژوازی «ملی» سنتی و مدرن نداشته است و مورد حمایت آنها قرار داشته است.
۲
محمد رضا شاه
پس از انقلاب ضد فئودالی سفید، با اشرافیت فئودالی ـ روحانی و بورژوازی سنتی ـ بازاری قطع رابطه می کند
و
تکامل و تعالی طبقاتی می یابد:
به سرکرده سیاسی بورژوازی مدرن ارتقا می یابد.
محمد رضا شاه
پس از پیروزی انقلاب ضد فئودالی سفید،
شخصیتی انقلابی ـ بورژوایی می گردد.
پس از پیروزی سهل و آسان انقلاب سفید و بیرون انداختن اشرافیت فئودالی ـ روحانی ـ بورژوایی ـ سنتی ـ بازاری از حاکمیت و حکومت (از زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی)
طبقه حاکمه برخاسته از کودتای ۲۸ مرداد،
دو شقه می شود:
۱
جناح انقلابی ـ بورژوایی
تحت سرکردگی محمد رضا شاه
۲
جناح ارتجاعی ـ نیمه فئودالی ـ نیمه بورژوایی ـ سنتی ـ بازاری
تحت سرکردگی روحانیت (خمینی) عقب مانده ارتجاعی فئودالیستی ـ فوندامنتالیستی
انقلاب ضد فئودالی ـ بورژوایی سفید
بیشک به پیشنهاد مستشاران امپریالیستی (یانکی) صورت می گیرد.
با پیروزی انقلاب سفید و اصلاحات ارضی و سواد آموزی و اقدامات نوسازانه دیگر
محبوبیت شاه صد چندان می گردد.
یعنی
پایگاه اجتماعی بورژوازی مدرن وسعت عظیمی کسب می کند.
طبقه کارگر و دهقانان و روشنفکریت مدرن
به طرفداران سرسخت انقلاب سفید بدل می شوند.
روحانیت
هراسناک از محبوبیت تمامکشوری محمد رضا شاه
دو شقه می شود:
۱
روحانیت طرفدار انقلاب سفید
۲
روحانیت طرفدار فئودالیسم و بازار و فوندامنتالیسم (خمینیسم)
محمد رضا شاه
با جناح موافق روحانیت لاس می زند.
دادن جایزه به لاطائلات ضد توده ای آنها و حمایت از بنای مساجد مدرن و حسینیه ها و غیره در این راستا بوده اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر