۱۴۰۳ آبان ۲۱, دوشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۱۰۳)

     

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۳ ـ ۸۴)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
 

حافظ همین یاوه سعدی را مو به مو تکرار می کند:

 

حافـظا روز اجـل گر بـه کـف آری جامی

یک سر از کوی خرابات برند ات بـه بـهـشـت.

معنی تحت اللفظی:

اگر به وقت مرگ، کسی به جام آخر برسد،

 از خرابات مستقیما به بهشت برده می شود.

 

حافظ که خود را در بیت قبلی، مست از جرعه ازل قلمداد می کرد و قاعدتا باید تا روز حشر مست باشد،

 اکنون جرعه آخر را آرزو می کند و آن را پیش شرط ورود به بهشت می داند.

همه چیز هستی، در واقع به جرعه اول و آخر وابسته است.

حیف که خرد را نمی شود، ریشه کن ساخت و در غیاب آن هر خرافه ای را به خورد مردم داد.

 

سعدی که در بیت قبلی، جرعه الست را مطلق کرده بود، اکنون جام آخر را مطلق می کند و بدین طریق دیالک تیک جام و خم را در هم می شکند، خم را دور می اندازد و جام آخر را تعیین کننده می نامد.

 

سعدی با تخریب دیالک تیک لحظه و روند و دیالک تیک جام و خم،

 در واقع دیالک تیک جزء و کل را درهم می شکند.

رابطه جزء و کل را وارونه می سازد، به جای کل (روند و خم)، جزء (جرعه و جام) را تعیین کننده می داند، گاهی جزء اول را و گاه جزء آخر را.

 

این ایراسیونالیسم (خردستیزی) محض است.

حافظ این ایراسیونالیسم سعدی را از آن خود می کند و مثل جنون فکری مهلکی اشاعه می دهد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر