ویرایش و تحلیل
از
فریدون ابراهیمی
﴿الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِن كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِّنَ
اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُن مَّعَكُمْ وَإِن كَانَ لِلْكَافِرِينَ
نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُم مِّنَ
الْمُؤْمِنِينَ ۚ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ
وَلَن يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾
[ النساء: ۱۴۱]
«مگر ما شما نبودیم؟»
واگر بهره ای نصیب کافران گردد، گویند:
« مگر ما بر شما چیره نشده ایم (و پشتیبان شما نبودیم) و شما را از (آسیب) مؤمنان بازنداشتیم؟».
پس خداوند در روز قیامت میان شما داوری می کند،
و خداوند هرگز برای کافران راهی به (زیان) مؤمنان قرار نداده است.
کریم
در این آیه،
از اخلاق و رفتار گروهی از اعضای جامعه انتقاد می کند:
این جماعت، بسته به شرایط رنگ عوض می کنند:
اگر مسلمین موفقیت کسب می کنند، خود را در موفقیت آنها سهیم می دانند
و
اگر شکست بخورند،علیه مسلمین موضع می گیرند.
این طرز رفتار را می توان رفتاری مبتنی بر اوپورتونیسم (فقدان اصولیت، بی پرنسیپی) قلمداد کرد.
کریم
از این طرز رفتار انتقاد می کند.
﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا
قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَىٰ يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا
يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا﴾
[ النساء: ۱۴۲]
منافقان خدا را فريب مىدهند، و حال آنكه خدا آنها را فريب مىدهد.
و چون به نماز برخيزند با اكراه و كاهلى برخيزند و براى خودنمايى نماز كنند و در نماز -جز اندكى- خداى را ياد نكنند.
کریم
در این آیه، تفاوت مؤمنین با منافقین را تشریح می کند.
منافقین
در صدد فریب خدا هستند.
نمازشان عاری از خلوص نیت است، برای تظاهر به خداپرستی است.
واکنش کریم نسبت به کردوکار منافقین، این است که قضیه بر عکس است.
خدا فریبکار کاملتری است.
ایراد این طرز استدلال کریم این است که فریب فی نفسه محکوم نمی شود.
فریب فقط اگر از سوی ابنای بشر در مقابل خدا باشد، محکوم می شود.
کسب و کار کریم در همه موارد مشابه از همین قرار است.
کریم
را
می توان طرفدار پراگماتیسم (مکتب اصالت سود) محسوب داشت.
برای پراگماتیست ها حقیقت عینیت ندارد.
هر نظر و عملی که سود آور باشد، مبتنی بر حقیقت است.
بدین طریق، حقیقت سلب عینیت (اوبژکتیویته) می شود و ذهنیت (سوبژکتیویته) کسب می کند.
پراگماتیسم
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11561
پایان
﴿مُّذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَٰلِكَ لَا إِلَىٰ هَٰؤُلَاءِ وَلَا إِلَىٰ
هَٰؤُلَاءِ ۚ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا﴾
[ النساء: ۱۴۳]
سرگشتگان ميان كفر و ايمانند: نه با اينان و نه با آنان.
آن كه خدا گمراهش كند هيچ راهى براى او نخواهى يافت.
منافقین از دید کریم، موضع ثابت و روشنی ندارند.
نه مؤمن اند و نه کافر.
هم مؤمن اند و هم کافر.
بدون اینکه مؤمن و یا کافر باشند.
در نوسان میان کفر و ایمانند.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ
أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۚ أَتُرِيدُونَ أَن تَجْعَلُوا
لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُّبِينًا﴾
[ النساء: ۱۴۴]
ای کسانی که ایمان آوردید! کافران را به جای مؤمنان دوستان (خود) نگیرید،آیا می خواهید (با این کار) برای خداوند دلیل آشکاری بر ضد خود پدید آورید؟
کریم
در این آیه، مؤمنین را از برقراری رابطه دوستی با کافران منع می کند.
طرز «استدلال» کریم، در این آیه، پراگماتیستی است و نه علمی و تجربی و عقلی.
برقراری رابطه دوستی با کافران
به نفع مؤمنین نیست.
به معنی خودستیزی است.
به معنی دراوردن حرص خدا و در نتیجه تنبیه مؤمنین است.
کریم
به عوض استدلال علمی و عقلی و تجربی و اقتاع مؤمنین،
دست به تهدید می زند.
کسب و کار همیشگی کریم همین است:
یا تطمیع می کند ویا تهدید.
دریغ از دلیلی علمی و عقلی و تجربی.
﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا﴾
[ النساء: ۱۴۵]
همانا منافقان در پایین ترین طبقه (= درکات) آتش (جهنم) هستند، و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت.
کریم
در این آیه، برای منافقین در دوزخ، جا تعیین می کند.
در قاموس کریم،
ساختار بهشت و دوزخ هم مثل جامعه برده داری اسلامی
طبقاتی است.
از برابری حتی در بهشت و دوزخ خبری نخواهد بود.
ما را باش.
خیال می کردیم که بهشت سمبل جامعه کمونیستی است و همه از دم برابرند.
﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ
وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ ۖ
وَسَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْرًا عَظِيمًا﴾
[ النساء: ۱۴۶]
مگر آنان كه توبه كردهاند و از تباهى بازآمدهاند و به خدا توسل جستهاند و براى خدا از روى اخلاص به دين گرويدهاند. اينان در زمره مؤمنانند و خدا به مؤمنان اجرى عظيم خواهد داد.
کریم
در این آیه، بلافاصله دست به تطمیع می زند:
مؤمنین بر خلاف منافقین به عوض زجر، اجر به نصیب می برند.
دیالک تیک تهدید و تطمیع (بیم و امید) مهمترین دیالک تیک اقتاعی ـ استدلالی کریم است.
﴿مَّا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِن شَكَرْتُمْ وَآمَنتُمْ ۚ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا﴾
[ النساء: ۱۴۷]
چرا خدا شما را عذاب كند اگر سپاسگزار باشيد و ايمان آوريد؟ در حالى كه شكرپذير و داناست.
کریم
در این آیه،
دیالک تیک بشر و خدا را به شکل دیالک تیک شکرگزار و شکرپذیر بسط و تعمیم می دهد تا اثبات کند که خدا دلیلی برای زجر دادن به مؤمنین ندارد.
﴿۞ لَّا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ ۚ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا﴾
[ النساء: ۱۴۸]
خداوند بانگ برداشتن به سخنان ناروا را دوست ندارد، مگر (از جانب) آن کس که مورد ستم واقع شده باشد، و خداوند شنوای داناست.
کریم
در این آیه، نهی از نعره زدن به هنگام گفتگو می کند.
البته برای کسانی که شکتجه می شوند و فریاد می زنند، استثناء قائل می شود.
﴿إِن تُبْدُوا خَيْرًا أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَن سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا قَدِيرًا﴾
[ النساء: ۱۴۹]
اگر کار نیک آشکار کنید یا آن را پنهان دارید، یا از بدی و (ستمی که به شما رسیده) گذشت نمايید، پس (بدانید که) خداوند آمرزنده ی تواناست.
کریم در این آیه، فرامین اخلاقی صادر می کند:
عمل خیر علنی و مخفی
عفو ستمگران
دلیل کریم برای صحت و مصلحت گذشت از گناه ستمگران، آمرزنده بودن خدا ست.
﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَن
يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ
وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَٰلِكَ
سَبِيلًا﴾
[ النساء: ۱۵۰]
کریم
در این آیه از گروهی از مسلمین گزارش می دهد که رسالت رسول اکرم را مورد تردید قرار می دهند و فقط دعاوی معقول او را می پذیرند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر