سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
·
سنگ را می ترکاند سرما
·
ولی آنان که ز سنگ اند سمج تر بر
جا
·
خیل بی کاران اند،
·
کز دم صبح سر میدانگاه
·
روز را منتظرند
·
حرف شان با هم نیست
·
هیچ شان ماتم نیست
·
روی یک دایره تنگ به هم می لولند
·
و بخارات نفس هاشان گرم
·
پیله ای می تند آنان را سست
·
که به زنگ شتری می ماند
·
و شترها گذران اند شبح وار ز خلوتکده ای
·
خالکوبی شده از نور چراغانی چند
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر