۱۳۹۲ آبان ۸, چهارشنبه

سیری در شعری از محسن کاويانی (2)


 
خنده پوشالی
سرچشمه:
غزلخانه
میم حجری

·        هر کسی حال مرا پرسید، گفتم:
·        «عالی ام»
·        اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام

·        نردبان هر کس و ناکس شدم اما چه سود؟
·        دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام

·        خوب فهمیدم که خوش بودند از غم های من
·        آن رفیقانی که غمگین اند از خوشحالی ام

·        دیگر آن چاقوی دست نارفیقان نیستم
·        خسته از دیروزهای خونی و جنجالی ام

·        بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیل
·        من شدیداً خسته از هر بحث استدلالی ام

·        مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام
·        با همه افتادگی، تندیس خوش اقبالی ام

·        غرق خواهد شد کسی که سخت «من»، «من» می کند
·        بطری بر روی آبم، چون که از خود خالی ام


پایان

 تلاشی در جهت تحلیل شعر محسن کاویانی
 تحت عنوان «خنده پوشالی»

·        این اولین شعری است که ما از شاعر جوان ایرانی می خوانیم.
·        این شعر بحق از سوی شاعری شعرشناس مورد تحسین و تأیید قرار گرفته است:

«شاعران این غزل ها خیلی جوان هستند
با اینهمه بسیار عمیق می اندیشند و پر معنا می سرايند
 من وقتی این غزل را خواندم ، حیران ماندم که چگونه در هر بیتی يک پشتوانه ی فلسفی وجود دارد.»
(حریف)   

·        ما اما به تجزیه و سپس تحلیل این شعر می پردازیم.

·        این شیوه تحلیل را ما مدتی است که تمرین می کنیم.
·        از این بابت ضرر نکرده ایم.

·        حسن این شیوه بررسی افکار، اشعار و نظرات این است که آدمی به درک شعر با توجه به خود شعر می پردازد و نه با توسل به تخیل و تصورات سوبژکتیف خویش.

·        فرق ما با نمایندگان ایدئولوژیکی طبقات اجتماعی واپسین همین جا ست:

 عین القضات همدانی (۴۹۲ ـ  ۵۲۵-ه. ق)
حکیم، نویسنده، شاعر، مفسر قرآن، محدث و فقیه
از نمایندگان مهم عرفان و تصوف
اهل میانه
اعدام در همدان

عين القضاة همدانی تعريفی در مورد شعر دارد که بسیار زیبا ست.
او می گويد:
«ای عزیز این شعرها را چون آیینه بدان
هر کسی صورت خود در آن تواند دید.»

·        در صحت نظر عین القضات همدانی مبنی بر «آئینه وارگی شعر»، نه تنها کمترین تردیدی نیست، بلکه علمی ترین نظری است که کماکان و برای ابد اعتبار خواهد داشت.

1
·        هر اثر هنری فرمی از شعور است.

·        اگر به دیالک تیک فرم و محتوا بیانیدشیم، بلا فاصله از خود خواهیم پرسید:
·        اگر هر اثر هنری فرمی است، اگر هر اثر هنری ظرفی است، محتوای آن و یا مظروف آن چیست؟

 اثری از طراح ارجمند مجله هفته

2
·        محتوای هر اثر هنری شعور و یا روح است.

·        به زبان هگل، این روح هنرمند است که تجسم می یابد، مادیت می یابد.

·        بنابرین، می توان گفت که هر اثر هنری تجسم دیالک تیکی از ماده و روح است:
·        تندیس زرافه ای تجسم دیالک تیکی از زرافه و روح هنرمند مربوطه است.

·        به همین دلیل تندیس زرافه و یا نقاشی از کوهی زیباتر و غنی تر از زرافه و کوه واقعی است.

·        برای اینکه آمیزه ای از زرافه و هنرمند (ماده و روح)  است:
·        تندیس زرافه، زرافه ی انسانی شده است.

3
«ای عزیز این شعرها را چون آیینه بدان
هر کسی صورت خود در آن تواند دید.»

·        منظور عین القضات از حکم «هر کسی صورت خود در آن تواند دید» چیست؟
 
4

·        حریف شعرشناس به این پرسش پیشاپیش پاسخ داده اند:

«ما هر کدام به شعر از زاويه ی اندیشه و احساس خود نگاه می کنیم .
به قول مولانا :
هر کسی از ظّن خود شد يار من»

·        این بدان معنی است که راجع به هر اثر هنری به اندازه تعداد آدم ها نظر هست.
·        حتی بمراتب بدتر:
·        راجع به هر اثر هنری به اندازه آدم ها ظن است و حدس و گمان.

·        این اما به چه معنی است؟ 
5

·        این بدان معنی است که آثار هنری غیر قابل شناخت اند.
·        این بدان معنی است که محتوای آثار هنری را نمی توان شناخت، بلکه فقط می توان مورد ظن و یا سوء ظن فردی قرار داد.

·        فاجعه درست همین جا آغاز می شود:
·        محتوای آثار هنری بنا بر این تئوری، برای ابد نا شناخته می ماند.
·        شناخت محتوای آثار هنری برای ابد محال و امکان ناپذیر می ماند.

6

·        آنگاه، تنها کاری که آدم ها در رابطه با آثار هنری انجام می دهند، توسل به حدس و گمان و ظن فردی است:
·        به قول حریف:
·        «نگاه کردن به شعر از زاويه ی اندیشه و احساس خود» است.

·        اما منظور حریف از این مفهوم چیست؟

7
حریف
«مثلا این بیت از نظر درونه شاهکار است:
مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام
با همه افتادگی، تندیس خوش اقبالی ام

يا این بیت:

نردبان هر کس و ناکس شدم اما چه سود؟
دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام »

·        منظور حریف از مفهوم «نگاه کردن به شعر از زاويه ی اندیشه و احساس خود» ظاهرا همین است:
·        ابیاتی از اشعار را برجسته کردن و بسته به ایدئولوژی طبقاتی خویش «درونه» (محتوای ایدئولوژیکی) آن را شاهکار  و یا زباله نامیدن.

8
حریف
«البته انتخاب و چيدمان کلمات شايد پخته نباشد مثل (نعل اسب ها) که ( ها) در اينجا خیلی بی ربط نشسته و با کمی ويرايش می تواند که نباشد.»

·        حریف پس از تأیید و تحسین و تبلیغ محتوای ایدئولوژیکی شعر، معایب صوری و فرمال آن را برمی شمارند:
·        زاید بودن «ها» و امثالهم را.

9

·        نتیجه حاصل از این جور تحلیل ها، تأیید و یا تکذیب محتوای ایدئولوژیکی هر اثر هنری و ترمیم ناهمواری های صوری و فرمال آن است.
·        خواننده ضمن سر کشیدن جام ایدئولوژیکی شاعر و منتقد، به اطلاعاتی راجع به معایب فرمال و سطحی هر اثر هنری دست می یابد.

10

·        بعدا همه فضلا، توده ها را به رگبار فحش و تهمت و توهین می بندند که چرا در اواخر قرن بیستم، عجوزه های عهد عتیق را به عنوان رهبر و رئیس و امام و رهنما برمی گزینند و زیر علم عجوزه ها سینه و زنجیر و قمه و قداره می زنند.

·        چون تبلیغ اصل «غیر قابل شناخت بودن» آثار هنری به آثار هنری محدود نمی ماند و شمول عام کسب می کند:
·        یعنی عملا همه چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای طبیعی و بویژه اجتماعی غیر قابل شناخت مطمئن جا زده می شوند و تنها چیزی که برسمیت شناخته می شود، ظن هر کس و ناکس راجع به هر چیز و ناچیز است. 

·        آنگاه دیگر تعجبی نخواهد داشت که یکی از ملاقات با امام زمان در دره لاهیجان، دیگری از تشکیل جلسه هفتگی با خضر و الیاس در آسمان ها و آن دیگری از دیدن اجنه به چشم خویش در رسانه های تمامکشوری خبر دهد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر