خنده
پوشالی
سرچشمه:
غزلخانه
میم حجری
· هر کسی حال مرا پرسید، گفتم:
·
«عالی ام»
·
اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام
·
نردبان هر کس و ناکس شدم اما چه سود؟
·
دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام
·
خوب فهمیدم که خوش بودند از غم های من
·
آن رفیقانی که غمگین اند از خوشحالی ام
·
دیگر آن چاقوی دست نارفیقان نیستم
·
خسته از دیروزهای خونی و جنجالی ام
·
بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیل
·
من شدیداً خسته از هر بحث استدلالی ام
·
مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام
·
با همه افتادگی، تندیس خوش اقبالی ام
·
غرق خواهد شد کسی که سخت «من»، «من» می کند
·
بطری بر روی
آبم، چون که از خود خالی ام
پایان
تلاشی در جهت تحلیل شعر محسن کاویانی
تحت عنوان «خنده پوشالی»
·
این اولین شعری است که ما از شاعر جوان ایرانی می خوانیم.
·
این شعر بحق از سوی شاعری شعرشناس مورد تحسین و تأیید قرار گرفته است:
«شاعران این غزل ها خیلی جوان هستند
با اینهمه بسیار عمیق می اندیشند و پر معنا می سرايند
من وقتی این غزل
را خواندم ، حیران ماندم که چگونه در هر بیتی يک پشتوانه ی فلسفی وجود دارد.»
(حریف)
·
ما اما به تجزیه و سپس تحلیل این شعر می پردازیم.
·
این شیوه تحلیل را ما مدتی است که تمرین می کنیم.
·
از این بابت ضرر نکرده ایم.
·
حسن این شیوه بررسی افکار، اشعار و نظرات این است که آدمی به درک شعر با توجه
به خود شعر می پردازد و نه با توسل به تخیل و تصورات سوبژکتیف خویش.
·
فرق ما با نمایندگان ایدئولوژیکی طبقات اجتماعی واپسین همین جا ست:
عین القضات همدانی (۴۹۲ ـ ۵۲۵-ه. ق)
حکیم،
نویسنده، شاعر، مفسر قرآن، محدث و فقیه
از نمایندگان
مهم عرفان و تصوف
اهل میانه
اعدام در همدان
عين القضاة همدانی تعريفی در مورد شعر دارد که بسیار
زیبا ست.
او می گويد:
«ای عزیز این شعرها را چون آیینه بدان
هر کسی صورت خود در آن تواند دید.»
«ای عزیز این شعرها را چون آیینه بدان
هر کسی صورت خود در آن تواند دید.»
·
در صحت نظر عین القضات همدانی مبنی بر «آئینه وارگی شعر»، نه تنها کمترین تردیدی
نیست، بلکه علمی ترین نظری است که کماکان و برای ابد اعتبار خواهد داشت.
1
·
هر اثر هنری فرمی از شعور است.
·
اگر به دیالک تیک فرم و محتوا بیانیدشیم، بلا فاصله از خود خواهیم پرسید:
·
اگر هر اثر هنری فرمی است، اگر هر اثر هنری ظرفی است، محتوای آن و یا مظروف آن
چیست؟
اثری از طراح ارجمند مجله هفته
2
·
محتوای هر اثر هنری شعور و یا روح است.
·
به زبان هگل، این روح هنرمند است که تجسم می یابد، مادیت می یابد.
·
بنابرین، می توان گفت که هر اثر هنری تجسم دیالک تیکی از ماده و روح است:
·
تندیس زرافه ای تجسم دیالک تیکی از زرافه و روح هنرمند مربوطه است.
·
به همین دلیل تندیس زرافه و یا نقاشی از کوهی زیباتر و غنی تر از زرافه و کوه
واقعی است.
·
برای اینکه آمیزه ای از زرافه و هنرمند (ماده و روح) است:
·
تندیس زرافه، زرافه ی انسانی شده است.
3
«ای عزیز این شعرها را چون آیینه بدان
هر کسی صورت خود در آن تواند دید.»
هر کسی صورت خود در آن تواند دید.»
·
منظور عین القضات از حکم «هر کسی صورت خود در آن تواند دید» چیست؟
4
·
حریف شعرشناس به این پرسش پیشاپیش پاسخ داده اند:
«ما هر کدام به شعر از زاويه ی اندیشه و احساس خود نگاه
می کنیم .
به قول مولانا :
هر کسی از ظّن خود شد يار من»
·
این بدان معنی است که راجع به هر اثر هنری به اندازه تعداد آدم ها نظر هست.
·
حتی بمراتب بدتر:
·
راجع به هر اثر هنری به اندازه آدم ها ظن است و حدس و گمان.
·
این اما به چه معنی است؟
5
·
این بدان معنی است که آثار هنری غیر قابل شناخت اند.
·
این بدان معنی است که محتوای آثار هنری را نمی توان شناخت، بلکه فقط می توان مورد ظن و یا سوء ظن فردی
قرار داد.
·
فاجعه درست همین جا آغاز می شود:
·
محتوای آثار هنری بنا بر این تئوری، برای ابد نا شناخته می ماند.
·
شناخت محتوای آثار هنری برای ابد محال و امکان ناپذیر می ماند.
6
·
آنگاه، تنها کاری که آدم ها در رابطه با آثار هنری انجام می دهند، توسل به حدس و گمان
و ظن فردی است:
·
به قول حریف:
·
«نگاه کردن به شعر از زاويه ی اندیشه و احساس خود» است.
·
اما منظور حریف از این مفهوم چیست؟
7
حریف
«مثلا این بیت از نظر درونه شاهکار است:
مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام
با همه افتادگی، تندیس خوش اقبالی ام
مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام
با همه افتادگی، تندیس خوش اقبالی ام
يا این بیت:
نردبان هر کس و ناکس شدم اما چه سود؟
دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام »
·
منظور حریف از مفهوم «نگاه کردن به شعر از زاويه ی اندیشه و احساس
خود» ظاهرا همین است:
·
ابیاتی از اشعار را برجسته کردن و بسته
به ایدئولوژی طبقاتی خویش «درونه» (محتوای ایدئولوژیکی) آن را شاهکار و یا زباله نامیدن.
8
حریف
«البته انتخاب و چيدمان کلمات شايد پخته نباشد مثل (نعل
اسب ها) که ( ها) در اينجا خیلی بی ربط نشسته و با کمی ويرايش می تواند که نباشد.»
·
حریف پس از تأیید و تحسین و تبلیغ محتوای ایدئولوژیکی شعر، معایب صوری و فرمال
آن را برمی شمارند:
·
زاید بودن «ها» و امثالهم را.
9
·
نتیجه حاصل از این جور تحلیل ها، تأیید و یا تکذیب محتوای ایدئولوژیکی هر اثر
هنری و ترمیم ناهمواری های صوری و فرمال آن است.
·
خواننده ضمن سر کشیدن جام ایدئولوژیکی شاعر و منتقد، به اطلاعاتی راجع به
معایب فرمال و سطحی هر اثر هنری دست می یابد.
10
·
بعدا همه فضلا، توده ها را به رگبار فحش و تهمت و توهین می بندند که چرا در
اواخر قرن بیستم، عجوزه های عهد عتیق را به عنوان رهبر و رئیس و امام و رهنما برمی
گزینند و زیر علم عجوزه ها سینه و زنجیر و قمه و قداره می زنند.
·
چون تبلیغ اصل «غیر قابل شناخت بودن» آثار هنری به آثار هنری محدود نمی ماند و
شمول عام کسب می کند:
·
یعنی عملا همه چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای طبیعی و بویژه اجتماعی غیر
قابل شناخت مطمئن جا زده می شوند و تنها چیزی که برسمیت شناخته می شود، ظن هر کس و
ناکس راجع به هر چیز و ناچیز است.
·
آنگاه دیگر تعجبی نخواهد داشت که یکی از ملاقات با امام زمان در دره لاهیجان،
دیگری از تشکیل جلسه هفتگی با خضر و الیاس در آسمان ها و آن دیگری از دیدن اجنه به
چشم خویش در رسانه های تمامکشوری خبر دهد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر